با موافقت شورای اداری و استخدامی صنعت نفت و دستور بیژن زنگنه وزیر نفت، هرگونه کار اقماری در صنعت نفت ممنوع شد. صنعت نفت ایران در دوره پس از انقلاب با دو ویژگی بارز پیوند خورده است: کار اقماری و شهرکسازی برای نیروها در مناطق عملیاتی. این هر دو ویژه و رویکرد، آثار منفیای در پی داشتهاند که صنعت نفت در حال حاضر با تبعات آن دست و پنجه نرم میکند.
با موافقت شورای اداری و استخدامی صنعت نفت و دستور بیژن زنگنه وزیر نفت، هرگونه کار اقماری در صنعت نفت ممنوع شد. صنعت نفت ایران در دوره پس از انقلاب با دو ویژگی بارز پیوند خورده است: کار اقماری و شهرکسازی برای نیروها در مناطق عملیاتی. این هر دو ویژه و رویکرد، آثار منفیای در پی داشتهاند که صنعت نفت در حال حاضر با تبعات آن دست و پنجه نرم میکند.
به گزارش مردمسالاری آنلاین، شهر آبادان پیش از انقلاب نمادی از یک شهر نفتی بود. نفت نقش اساسی در شکلگیری محلههای این شهر نظیر بوارده، بریم، احمدآباد، جمشیدآباد، ذوالفقاری، خیابان عروسی و چیزهای دیگری همچون جزیره مینو، بازارکویتیها، فرودگاه، رادیو نفت ملی، دانشکده نفت آبادان و باشگاه صنعت نفت آبادان داشت و به نوعی شهر حول پالایشگاه نفت آبادان که در آن بزرگترین پالایشگاه جهان بود، شکل گرفته بود.
در آبادان، صنعت نفت هویتسازی کرد و به نوعی شهروندان این شهر، چه نفتی و چه غیرنفتی، همگی بخش از هویت خود را از نفت و توسعهای که به واسط آن آمده بود میگرفتند. بزرگترین و مدرنترین صنعت ایران در آن زمان، صنعت نفت بود و آبادان به دروازه ورود نمادهای فرهنگی مدرن به ایران تبدیل شد. آبادانِ آن زمان میتوانست الگویی برای توسعه سایر شهرهای ایران باشد: مدرنیته در آبادان به تساهل و تسامح فرهنگی ساکنان آن و در عین حال سختکوشیشان پیوند خورده بود.
سیاست توسعه اجتماعی صنعت نفت پیش از انقلاب به نوعی سیاست «شهرسازی» بود اما پس از انقلاب این سیاست کنار گذاشته شد و در واقع صنعت نفت هیچ سیاست توسعه اجتماعی جدید پایهریزی نکرد! نتیجه این فقدان سیاست توسعه اجتماعی این شد که صنعت نفت دو رویکرد را برای کارکنان مناطق عملیاتی خود نظیر ماهشهر، گچساران و عسلویه پی گرفت. این دو رویکرد عبارتند بودند از شهرکسازی و شیوه کار اقماری. هرجا شهرک ساخته میشد، نظیر ماهشهر و جم، محل زندگی کارکنان صنعت نفت و خانوادههایشان از مردم بومی و اجتماع محلی جدا میشد. شهرکها، مناطق سبزی در شهرهایی توسعهنایافته و فقیر بودند. شهرکها امکانات بدی نداشتند اما شهری که شهرک درون آن ساخته میشد، فاقد امکانات مدرن بود. این امر به ایجاد اختلاف بین شهرکنشینان و مردم بومی دامن زد. مردم بومی گمان میکردند که شهرکنشینان حق آن را خوردهاند و مرکزنشینان نفت و گاز آنها را میبرند و چیزی جز آلودگی هوا برای آنها به ارمغان نمیاورند. شهرکنشینان نیز در شهر زندگی میکردند اما هیچگاه در آن ادغام نمیشدند و این امر فضای افسردگی و غربت برای کارکنان نفت و خانوادههایشان ایجاد میکرد.
برای کارکنان اقماری صنعت نفت، وضعیت از این نیز بدتر بود. محل زندگی آنها و خانوادهشان، کیلومترها از محل کارشان فاصله داشت (و دارد)؛ به عنوان مثال آنها 14 روز در عسلویه بودند و 14 روز نیز در کنار خانوادهشان در شهری دیگر زندگی میکردند. کارکنان هیچ حسی به مناطق عملیاتی نفت پیدا نمیکردند و محل کار آنها هیچ هویتی به آنها نمیداد. کارکنان هیچ نفعی در توسعه محل کارشان برای خود قائل نبودند. در این وضعیت کارکنان مناطق عملیاتی تنها به این فکر میکردند که به هر دشواری که شده، انتقالی بگیرند و به خانواده خود نزدیک شوند.
در شهرکهای نفتی نیز در خانوادههای کارکنان نفت، گاز و پتروشیمی حس تعلق به شهر شکل نمیگرفت و این خانوادهها را در شرایط سخت و دشواری قرار میداد. در مجموع دو رویکرد شیوه کار اقماری و ایجاد شهرکهای نفتی، وضعیت سختی را در مناطق عملیاتی نفت ایجاد کرد؛ وضعیتی که در آن هم کارکنان نفت و هم مردم بومی، عذاب میکشیدند و هیچ کدام نمیتوانستند از شرایط خود راضی باشند.
اکنون با دستور وزیر نفت و موافقت شورای اداری و استخدامی صنعت نفت، اجرای طرح حذف فعالیتهای اقماری در صنعت نفت و تبدیل کار اقماری به نوبت کاری یا روزکار در تمامی شرکتهای اصلی و فرعی تابعه وزارت نفت (به استثنای کارکنان شاغل در سکوها و جزایر) ابلاغ شده است. تسهیلاتی هم برای اسکان کارکنان اقماری در مناطق عملیاتی ازجمله پرداخت وام خرید و یا اجاره مسکن بدون بهره به صورت 12 ساله و با کسر از حقوق در قالب اقساط، تصویب شده است. آیا این طرح و دستور جدید وزیر نفت میتواند گره از کار فروبسته کارکنان نفت و خانوادههای آنها و همچنین مردم بومی مناطق عملیاتی نفت، بگشاید؟
در صورتی که برای این طرح هزینه نشود و توسعه اجتماعی شهرها در مناطق عملیاتی با صرف منابع کافی در دستور کار قرار نگیرد، بعید است کارکنان اقماری نفت زیر بار اجرای این طرح بروند. همزمان با تلاش برای راضی کردن کارکنان اقماری به سکنی گزیدن در مناطق عملیاتی، این مناطق باید طوری توسعه و گسترش یابند که ظرفیت حضور کارکنان و خانوادههایشان را داشته باشند. مردم بومی نیز باید به عنوان بخشی اساسی از این طرح درنظر گرفته شوند و با اجرای این طرح، مشکل توسعهنیافتگی محل زندگی آنها حل شود. در صورتی که این کارها به صورت سیستماتیک صورت گیرد، توسعه شهرهای نفتی شرایطی را ایجاد خواهد کرد که هم کارکنان نفت و خانوادههای آنها و هم اجتماعات محلی ساکن در مناطق عملیاتی نفت از آن سود خواهند برد. در کل باید گفت این طرح، طرح بسیار خوبی است اما نتیجهدهی و تأثیرگذاری آن منوط به اجرای نظاممند آن و تخصیص منابع لازم برای آن است.