«دولت پرداخت بدهی استقلال و پرسپولیس را متقبل میشود، نمیگذاریم این دو باشگاه دچار مشکل شوند، نگران نباشید.» چگونه می توان از جمله کوتاه دکتر نوبخت، تاثیر و تاثر مستقیم اقتصاد دولتی را در یک ورزش مشاهده کرد. این بار در فوتبال.
فوتبال علیه دولت
24 آبان 1396 ساعت 16:26
«دولت پرداخت بدهی استقلال و پرسپولیس را متقبل میشود، نمیگذاریم این دو باشگاه دچار مشکل شوند، نگران نباشید.» چگونه می توان از جمله کوتاه دکتر نوبخت، تاثیر و تاثر مستقیم اقتصاد دولتی را در یک ورزش مشاهده کرد. این بار در فوتبال.
«دولت پرداخت بدهی استقلال و پرسپولیس را متقبل میشود، نمیگذاریم این دو باشگاه دچار مشکل شوند، نگران نباشید.» چگونه می توان از جمله کوتاه دکتر نوبخت، تاثیر و تاثر مستقیم اقتصاد دولتی را در یک ورزش مشاهده کرد. این بار در فوتبال.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، البته باید تا همینجا هم از مسئولیتپذیری مسوولین دولتی متشکر بود و قطعا بسیاری از هواداران فوتبال با این جمله، پس از چند روز به آرامش خواهند رسید و خوشحال خواهند بود که دولت به وظیفهاش عمل میکند. ولی راستش را بخواهید هم کارشناسان اقتصادی، هم فوتبالی میدانند اینها جزو وظایف ذاتی دولت نیستند. در واقع در کشور ما، دولت در کارهایی دخالت می کند که به او ربطی ندارد و در مقابل علاقه ای به انجام وظایفش ندارد و حداکثر جملات و افعال خواستیم نشد یا ما هم مثل شما را به انحا مختلف صرف می کند.
مثلا فیفا همه دولت ها را از حضور مستقیم و غیرمستقیم در فوتبال حرفه ای منع کرده و تاکید می کند روابط بین تیم ها و برگزاری لیگ باید در انحصار فدراسیون های ورزشی (و نه هیچ نهاد دیگری) قرار گیرد. اما دولت ها در ایران به طرز غریبی علاقهای ندارند که دست خود را از این ورزش جذاب کوتاه کنند. از اصلاح طلب و اصولگرا تا اعتدالی و عدالت طلب همه شعار استقلال فوتبال را داده اند اما پای عمل که رسیده، مشغولیت مذاکرات در «فضای آرام» و به صورت «برد-برد» از یادشان برده که اصولا برای چه موضوعی پای میز جلسات تمام نشدنی سازمان ها و وزارتخانه ها نشسته اند. یا مثلا در زمینه خودروسازی حتی خود دولتیها هم بر این مهم اصرار دارند که خودروسازی هر چه زودتر باید از انحصار دولت ساخته بیرون بیاید اما تا امروز زمینهای فراهم نشده که دولتی ها دست خود را از کارخانه های خودروسازی بیرون بیاورند.
چرا دولتیها فوتبال را دوست دارند؟
دولتیها یکپارچه اتفاق نظر دارند که دولت نمیخواهد خرج فوتبال کند، وزیر مصاحبه می کند که میخواهیم واگذار کنیم، همه دست اندرکاران از جمله مدیران باشگاهها (که خود منصوب دولتند) از فوتبال دولتی به فغان آمدهاند، از قضا درست هم میگویند، اما سوال اینجاست که اگر فوتبال خصوصی شود، دولت چطور باید آن را مدیریت کند؟ دولتی که علاقمند است همه چیز را مدیریت کند، اگر فوتبال دولتی نباشد که کسی نمی تواند در نقش فرشته نجات با یک مصاحبه کلی محبوبیت بخرد، اگر فوتبال دولتی نباشد که نمی توان وزارت ورزش را همواره سرتیتر خبرها کرد؟ اگر فوتبال، دولتی نباشد چطور باید در ورزش اعمال نفوذ کرد تا مدام روی اعصاب مردم باشد؟ اگر فوتبال دولتی نباشد، نمی توان با یک برکناری یا اظهار نظر، فوتبال کشور را تا مرز محرومیت و از آن فراتر برد. اگر فوتبال دولتی نباشد نمی شود کمیته اخلاق راه انداخت و یکشبه محروم کرد و بعد با بخشش های بی حساب همان محرومها، محبوبیت خرید. اگر فوتبال دولتی نباشد این همه مدیر نیمه بازنشسته علاقمند به دوربین روی دست دولت باد خواهد کرد و کسی نمی ماند که با فوتبالیستها عکس یادگاری بگیرد، طبعا کسی هم خبرهای روزانه بی محتوا تولید نمیکند تا در فضای زرد رسانهای کلیک بگیرد و تبلیغات بیشتری بفروشد.
اگر فوتبال دولتی نباشد هیچ کس با سابقه گل کوچک در کوچه بن بست، مدام له یا علیه مربیان اظهارفضل نخواهد کرد و هیچ کس با چند سال مدیریت، یا عابربانک شدن تبدیل به سلبریتی نشده و بارش را نخواهد بست. اگر فوتبال دولتی نباشد، چطور افراد ناشناس بدون حساب و کتاب بودجه های میلیاردی را با «لابی» از دست دولت درآورده و به تیم تزریق کنند و در نهایت باشگاه را بدهکارتر از قبل از حضور مبارک خود ترک کنند؟ قبول کنیم که دولتیها نمی خواهند از فوتبال جدا شوند. بالاخره کار کردن در فضای یکنواخت و خسته کننده دولتی نیاز به کمی تفریح و تنوع دارد و چه جایی بهتر از فوتبال که هم پول دارد، هم رسانه، هم مافیا. کلی سرگرمی انتظار مدیرانی را می کشد که با زرنگی خود را در معرض انتخابهای وزارت ورزش قرار می دهند.
چرا فوتبالی ها دولت را دوست دارند؟
سوی دیگر این قصه هم فوتبالی است که دلش نمی خواهد از دولت جدا شود. دولتجان هم مانند یک بابانوئل مهربان گاها هدیه هایی (مثل همین صحبت های دکتر نوبخت) به دست فوتبالیها میرساند. البته این هدیهی خاص جزو آنهاییست که در مقابل چشم من و شما اتفاق می افتد و الا کیست که نداند سهم دولت از هزینه بیش از 200 میلیارد تومانی هر ساله فوتبال چقدر است؟ و کیست که نداند 90 درصد باشگاه های فوتبال به نوعی دولتی محسوب می شوند؟ هنوز هم که هنوز است دولت بودجه فدراسیون فوتبال و البته فدراسیون های دیگر را می دهد، در یک کلام دولت خرج ورزش را می دهد و اگر ندهد ... هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، دولت و دست بخشش هایش تنها مسکن هایی هستند که یک معتاد، را مدام در حالت نشئگی نگه داشته، اما او را درمان نمیکند.
البته از نگاه ورزشیون، دولت تنها مانع جدی پیشرفت ورزش کشور است و توگویی اگر کار به دست بخش خصوصی سپرده شود عنقریب مدال های خوش رنگ و زرین جهانی و المپیک به سوی کشور سرازیر می شود. از قضا اینها هم تا حدی درست می گویند، اما به محض بحرانی شدن اوضاع، اولین کسی که سر مگسک را به سمت دولت می چرخاند همین دوستان ورزشی هستند که طلب حمایت دولتی را در رسانه ها مطرح میکنند.
البته اگر بخواهیم بدانیم اولین بار کدام طرف حرف حمایت دولت را پیش کشید، به دعوای معروف مرغ و تخم مرغ خواهیم رسید، اما برای روشن شدن اذهان تا به حال به این فکر کرده اید که اگر دولت های محترم پولهای نفتی را خرج این فوتبال نکنند و کار دست بخش خصوصی باشد که حساب کتاب سرش می شود به چند نفر از این فوتبالیست های عزیز مبالغی اینچنین هنگفت تعلق می گیرد، که بتوانند بخورند و بخوابند و وقت در مهمانی و سفره خانه بگذرانند؟
اگر فوتبال دست مدیر دولتگماردهی غیرفوتبالی نباشد، دوستان نمی توانند از این تیم و آن تیم بازیکن ببرند و فاتحه پورسانتهای چند صد میلیونی را باید خواند. اگر فوتبال به ریلش بیفتد که صداوسیما نمی تواند حق پخش تلویزیونی را با یک کوزه آب بخورد و پول های بادآورده را در این بحران بودجه و بیتماشاچی بودن برنامه ها به زخم های متعددش بزند. اگر فدراسیون انقدر دولتی بازی درنیاورد که کسی نمیتواند با ایجاد شرکت های یک شبه کل سازمان بلیت فروشی لیگ یک کشور را با کارمزدهای نجومی به دست بگیرد. پس احتمالا شما هم حق میدهید که فوتبال و دست اندرکارانش هم نخواهند از دولت جدا شود.
چرا دولت نمی تواند فوتبال را خصوصی کند؟
در جامعه دولت محور ایرانی از زمان تشکیل دولت مدرن و حتی پیش از آن، افتخار دولتها این بوده که کار را به دست بگیرند تا خدایی ناکرده حقی ناحق نشود. نفت دولتی، کارخانه دولتی، کشاورزی دولتی، مخابرات دولتی، اینترنت دولتی، رسانه دولتی، خودروساز دولتی و ... این لیست انتها ندارد. به جای این سه نقطه ها هر چیزی را می توانید بگذارید و قید دولتی به آن بزنید تا همزمان به ناکارآمدی آن هم مطمئن شوید.
واقعیت اینجاست که در اذهان اکثریت مردم، دولت به دلیل در اختیار داشتن منابع، متولی امور هم شمرده می شود و دولتها بدون اینکه به مردم حقیقت را بگویند به دلیل اصالت دادن به محبوبیت، نه تنها از مسئولیت خود نمی کاهند بلکه هر روز آن را افزایش می دهند. تقریبا در همه انتخابات های گذشته، همه دولت ها در شعارهای انتخاباتی وعده کوچکتر و کم هزینهتر شدن دولت را به محض روی کار آمدن فراموش کرده و به دلایل و انحا مختلف هر روز بر میزان تعهدات خود می افزایند. این مسئولیت پذیری/ناپذیری دولت در کنار عدم توانایی برای انجام آن، راه را برای ریخت و پاش های بیدلیل، فساد، ارتشا و دلالیگری و سفته بازی گشوده و اگر به همه این مفاسد، ثروت بی حساب و نظارت نفتی، را اضافه کنیم متوجه خواهیم شد که با چه میزان بدکارکردی در بدنه دولت مواجهیم.
ورزش و به طور اخص فوتبال هم از سال های دور، جزو لیست مذکور به شمار میآمده است. دولت برای اینکه فوتبال کشور را سرپا نگه دارد (صرفا سرپا نگه دارد) مجبور است مالکیت باشگاهها را در اختیار خود بگیرد. چون در این فوتبال ضعیف کسی سرمایهگزاری نخواهد کرد، فارغ از اینکه هر نوع بازی دادن بخش خصوصی نیازمند بسته های حمایتی و البته عدم کارشکنی در راه این مسئله مهم است. علاوه بر این بخش خصوصی به صورت کیفی عمل کرده و بخش بزرگی از درآمدهای فوتبالیست ها و مربیان کاهش خواهد یافت. احتمالا بخش خصوصی حاضر نیست برای بازیکنی که صرفا برای نیمکت نشینی خریداری شده مبالغ میلیاردی پرداخت کند یا در زمان خرید بازیکن خارجی حتما به سوابق او مراجه خواهد کرد، یا برای به خدمت گرفتن مربی، حتما افتخارات خارج از لیگ خودی را مد نظر قرار خواهد داد و احتمالا لیگ از دست مربیان چرخشی خارج خواهد شد. این دو عامل جزو موانع بسیار مهم جلوگیری از دولت در بحث خصوصی کردن فوتبال به شمار می آید.
از طرفی به دلیل ساختار اقتصادی ایران که نزدیکی به قدرت به صورت پیش فرض، ثروت آفرین محسوب می شود، خوش بینی زیادی به بخش خصوصی و حتی افراد ثروتمند وجود ندارد. تجربه ناموفق راهآهن و استقلال اهواز در سال های گذشته، هم سرمایهگذاران فوتبالی و هم دولت را به مساله خصوصی کردن فوتبال بدبین کرده است. ورود کمیته بررسی اهلیت برای خریداران دو باشگاه استقلال و پرسپولیس در نوبت پیشین احتمالا از همین دست عوامل شناخته می شود.
نکته دیگر این است که فضای اقتصاد ایران عموما غیرشفاف شناخته می شود. مطابق آخرین آمارها ایران در رتبه 131 جهانی قرار دارد واین یعنی کشور ما اولین پیش شرط های خصوصی کردن فوتبال (به جای خصولتی کردن، عمومی کردن، یا اختصاصی کردن آن) که شفافیت مالی و اقتصادی باشد را دارا نیست. این شفافیت صرفا شعار یا بخشنامه نمی تواند باشد، شفافیت یعنی قراردادها، مالیاتها، هزینهها و درآمدها همه و همه به راحتی قابل دسترسی و بررسی برای همگان باشد.
چهارمین مانع بزرگ خصوصی شدن فوتبال، مساله رسانه و حق پخش بازی های فوتبال از رسانه ملی است. در حالی که بزرگترین سهم درآمدی باشگاهها در جهان از حق پخش تلویزیونی شکل می گیرد، تلویزیون ملی جزو دغدغه های بزرگ فوتبال ایران است.
این در حالی است که لیگ برتر انگلیس فصل گذشته حق پخش بازیها را با قراردادی 3 ساله (از فصل 2015-2014) به مبلغ پنج میلیارد پوند فروخت. همینطور سری آ در ایتالیا در فصل 2013 حق پخش تلویزیونی را به مبلغ نهصد و پنجاه میلیون یورو معامله کرد. این موضوع در مورد بوندس لیگا، لیگ اسپانیا و حتی سوپرلیگ ترکیه نیز صادق است.
چرا حق پخش ربطی به کیفیت فوتبال ندارد؟
در ایران خوشبختانه یا متاسفانه، بخش بزرگی از جمعیت کشور از دنبال کنندگان فوتبال ملی و باشگاهی هستند. برنامه تلویزیونی نود با فاصله بسیار پربیننده ترین است و تیراژ بالای روزنامه ها و وبسایت های ورزشی در مقایسه با اخبار عمومی دلیلی بر این مدعاست.
یعنی سرمایه در گردشی که بر اثر تبلیغات چنین برنامههایی در فضای رسانه ای محاسبه می شود، عددی بسیار هنگفت است. پس اگر کیفیت فوتبال را شرط لازم داشتن بیننده بدانیم، شرط کافی برای آن، تماشاگر مشتاق و پرشور است که در ایران به وفور یافت می شود. موضوعی که در کشورهای منطقه می تواند به عنوان مزیتی قطعی برای فوتبال کشور در نظر گرفت.
در آستانه شهرآورد هشتاد و پنجم بخشی از درآمد صداوسیما برای این بازی در فضای مجازی مورد بررسی قرار گرفت و همگان درآمد این بازی برای صدا و سیما را مشاهده کردند، این سازمان حاضر به پرداخت یک ریال به فدراسیون یا این دو باشگاه نشد. این در حالی است که صداوسیما در فصلهای گذشته پیشنهاد 160 میلیارد تومانی (مقایسه کنید با لیگ های اروپایی یا حتی منطقه ای) را به 23 میلیارد تقلیل داده و البته طبق گزارش ها همان را هم درست پرداخت نکرده است.
انحصار پخش برنامه های ورزشی و تلویزیونی در ید قدرت صدا و سیما است. سازمانی که با همه عظمت و کمیت و بودجه، بسیار ناکارآمد بوده و صرفا به دلیل انحصار حاکم بر فضای رسانه ای می تواند حق و حقوق جامعه را از بین ببرد. شرط مهم چهارم برای خصوصی شدن فوتبال اینجا تحقق می یابد، زمانی که رسانه ها بتوانند در مزایده ای عمومی و در شرایط برابر حق پخش بازی ها را به دست آوردند.
جمع بندی
چهار شرط ذکر شده یعنی مانع تراشی مدیران میانی دولت، مانع تراشی اهالی فوتبال که منافعشان در روند دولتی ماندن است، عدم شفافیت در زمینه اقتصادی و مساله حق پخش تلویزیونی از مهمترین و ریشه ای ترین مشکلاتی است که اقتصاد ورزشی را تحت تاثیر قرار می دهد. می توان به روال پیشین با سر و صدا دو تیم محبوب پایتخت را به خصولتی ها واگذار کرد، می توان تا ابد در باب مذاکرات بی پایان صدا و سیما و فدراسیون به همراه وزارت ورزش به گفتگو نشست، می توان وضعیت فوتبال را همینطور ادامه داد و دست پنهان دولت و دولتیها را پشت هر اتفاق دید. می توان فوتبال فشل را به تماشا نشست و هیچگاه به معنای کلمه آن را صنعتی نکرد، میتوان هرسال تیم های باشگاهی را به مسلخگاه شرق و غرب آسیا فرستاد تا تحقیر شوند و شعار بدهیم. می توان هر از گاهی مصاحبه ای کرد و بعد همه چیز را فراموش کرد، میتوان وعدههای خوب داد. اما هیچکدام از اینها درد فوتبال، ورزش و بطورکلی اقتصاد را درمان نخواهد کرد. دردی که آثار آن دهههاست بر اقتصاد فوتبالی ما زخم می زند و در دور باطل بیعملی گرفتارمان کرده و هیچ کس اراده یا بهتر بگویم همت بیرون آمدن از این دور باطل را ندارد.
موسی حسن وند
کارشناس مسائل سیاسی و اقتصادی
کد مطلب: 77180