آنچه که باعث می شود شکل ومحتوای داوری(پنهانی) شعر، به ورطهی گزینشهای سلیقه محورانه، ابهام آمیز و جزمیگرا بیافتد؛ فقدان روشن سازی معیارهای گزینش و بیان شفاف معیارهای نقد آثار ادبیست. اما آیا نقد و داوری بایستی در پستو صورت بگیرد و نتایج آن(ناگهان) بی هیچ گشودگی دلالتمندی، آشکارا و اجتماعی اعلام شود؟
آنچه که باعث می شود شکل ومحتوای داوری(پنهانی) شعر، به ورطهی گزینشهای سلیقه محورانه، ابهام آمیز و جزمیگرا بیافتد؛ فقدان روشن سازی معیارهای گزینش و بیان شفاف معیارهای نقد آثار ادبیست. اما آیا نقد و داوری بایستی در پستو صورت بگیرد و نتایج آن(ناگهان) بی هیچ گشودگی دلالتمندی، آشکارا و اجتماعی اعلام شود؟
به گزارش مردم سالاری انلاین، یکی از پدیدههای آسیب زننده به شعر امروز، برنتابیدن نقد مستدل و تفکر انتقادی، و دست بالا دامن زدن به «نقد هراسی» و «منتقد ستیزی» در برابر صداهای مخالف در جامعه ادبی ماست. به بیان دیگر جامعهای که در برابر منتقدان و روشنگران فعال خود همواره از حربههای زبانی، رویکردهای سلبی و خودمبراسازی، بهرهای جاهطلبانه برده است لاجرم راهی برای آن باقی نمیماند جز بازگشت ایجابی به اسطوره و زیر سایهی اسامی اسطوره ای، مخفی شدن، و این پوشش و کلیت اسطوره ای، از خصایص فرهنگیست که هر جزیی را، نقدی را نادیده می گیرد، تا به میل غالب مرکزیت گرایی و تک صدایی خود، پاسخی رضایت بخش بدهد.
برخی از همکاران و دوستان، که خود داوری این جایزه را بر عهده گرفته اند و از تجربیات پیشین این امر مهم و وظیفهی سنگین، آگاه بوده اند، به این پرسش هم می توانستند پاسخ بدهند که معیارگزینششان در نامزدکردن آثار ادبی اعلام شده چه بوده؟ آیا این گزینشها عیار و معیاری شناختی و نظری داشته اگر داشته چه بوده؟ از نشر(حکمت کلمه، بوتیمار و چشمه) جمعا شش کتاب برگزیده شده (!) و از نشرهای دیگر( نصیرا) یا( افراز) هیچ کتاب شعری برگزیده نشده است(!)، مرادم نگاهی منصفانه و آزادانه در عملکرد داورانه دوستان ما در جایزه شعر شاملو است که نشانی از آن در صورت عملی آن نمی بینیم. و آن دسته از شاعران با تجربهی ما، که از پیش می دانستند این جایزه دو محور اصلی دارد: روابط بنگاههای نشر با داوران و نگاه سلیقه ای به متن شعر شاعران امروزی، چرا کتاب خود را به دبیرخانه این جایزه معرفی کردند؟ یا اگر می دانستند انتخاب شده از انتخاب خود صرف نظر نکردند؟ عدم جستجوی گری در شعر شاعران فعال و پویای زمان ما از منظر نگاه آسیب شناسانهی ادبی، موضوع مهم تریست تا اهمیت به جوایز شعری با این شکل از داوری! وقتی من که داور جایزه ای درسطح کشور هستم، دقیقا ندانم فعالان جدی و مسئول شعر دورهی من چه کسانی اند(یا عامدانه خود را به ندانم گرایی و سوفسطاییگری بزنم) آنگاه چه ارزش حقیقی دارد پرداختن به این مسئله که« چرا کتاب شعر من گزینش نشد...» نام، آثار وجایگاه ادبی شاملو برای بسیاری معتبر و حائز اهمیت است اما احمد شاملو در امروز نامیشده که برحسب نگاه بالاگرا و استعلایی جامعه، و فرهنگ ما، به سوژهی شاعرانهگی، تبدیل به اسطوره شده است، اسطوره ای که می توان به شعرها، ترجمه ها و دیگر آثارش نقدها داشت، اما موضوع جایزه شعر شاملو حتی تمرکز براین امر هم نیست. طرز تفکری که در پسوپشت این جایزه و جوایز دیگر به عنوان «جوایز مستقل» مطرح می شود همان ادامهی تاریخی تفکر و رفتار «من محور» و «دانای کل» و «نقدستیز» و «عوام پسند» است همان رویکردی که شاعران راستین و آینده ساز شعر امروز از مشارکت با آن تن میزنند. در دو بند اول یادداشت دوست عزیز آقای علیرضا عباسی از واژههایی چون:« بدبینانه، بهتان، توهم، توطئه، پیش داوریها، ذهنیت» برای رد نگاه مخالف دوست عزیز آقای شمس آقاجانی مطرح شده که این نوع بیان و جوابیه نشان می دهد که ما با صداهای دیگر و حتی صدای نگارنده این سطور، با نگرشی بدبینانه، سلبی، انعطاف ناپذیر مواجه میشویم، در ظاهر به حواشی نقد می کنیم اما علنا خود در حاشیهی نقد قرار میگیریم!
بگذارید یک شوخی طنازانه و پارودیک را در این جا مطرح کنم. آن شاعری که در نهایت برنده این جایزه پرهیاهو و غوغاسالار خواهد شد، سردیس کوچکی از شاملو یا امضای آن، به دستش داده میشود(لابد مدال قدرت و افتخار ادبی! ) و سردیس در قلمرو نگرش نمادین، همان درد غایت اندیشی و توهم تعین سرنوشت ادبی ایشان را اعلام میکند! شاعر، این سردیس بی زبان را به کتابخانه شخصی خود خواهد برد، و در نهایت، یک عکس سلفی قشنگ با لبخندی تصنعی خواهد گرفت و درصفحه اینستاگرام خود خواهد گذاشت... و پس از آن چه خواهد شد؟ انبوهی از پسندها و تبریکها او را لحظه ای به نقد و تحلیل کار ادبی خود متمرکز نخواهد کرد...پس ارزش ماهوی و تاریخی این جایزه چه خواهد بود جز روی آوری فیگوری تظاهری، با پوششی از ذهنیت خود اسطوره پندار و نگاه مرکزیت گرایی؛ در جهانی که بسیار پیشتر از مرکزها و ثابتها و مطلقها عبور کرده است...و به اسطوره های علمی، فلسفی، ادبی و هنری خود، حتی با تردید و پرسش می نگرد...در پایان این یادداشت با کمی درنگ از خود می پرسم، آیا ما مخالفان و پرسش کنندگان در میان این جنجالهای روزمره، به خوبی خوانده می شویم؟
آرمان میرزانژاد