باید بپذیریم که سریال های ایرانی در دهه اخیر ویژگی های لازم را برای جذب مخاطب داخلی نداشته و این نه از جهت محدودیت ها و خط قرمز ها بلکه در درجه ی اول از ضعف بسیار در فیلمنامه نویسی و قصه پردازی نشئت می گیرد و مسلم اینکه سریال های ترکیه ای هم صرفا با باردارشدن شخصیت ها و بچه های نامشروع و عشق های ممنوع به رونق نرسیده و در میان این سریال ها می توانیم نمونه هائی رو به رو شویم که قابل تامل و همچنین قابل پخش از تلویزیون ایران است.
باید بپذیریم که سریال های ایرانی در دهه اخیر ویژگی های لازم را برای جذب مخاطب داخلی نداشته و این نه از جهت محدودیت ها و خط قرمز ها بلکه در درجه ی اول از ضعف بسیار در فیلمنامه نویسی و قصه پردازی نشئت می گیرد و مسلم اینکه سریال های ترکیه ای هم صرفا با باردارشدن شخصیت ها و بچه های نامشروع و عشق های ممنوع به رونق نرسیده و در میان این سریال ها می توانیم نمونه هائی رو به رو شویم که قابل تامل و همچنین قابل پخش از تلویزیون ایران است.
چند در صد از مردم ایران سریال های ترکی را از طریق ماهواره دنبال می کنند؟ چه قشری بیشتر مخاطب این مجموعه ها هستند؟ چرا نسبت مخاطب قشر پایین جامعه و قشر مرفه خیلی با هم متفاوت نیست؟ آیا افراد تحصیل کرده و فرهنگی هم سریال های ترکی را دنبال می کنند؟ چند درصد از قشر تحصیلکرده ما پای ماهواره ها می نشینند، سکانس به سکانس آنها را از حفظند، اما منکر تماشای این سریال ها هستند؟ آیا دلیل استقبال از این سریال ها دیدن لباس های رنگارنگ و روابط آزاد است؟ دیدن مجموعه های تلویزیونی کشور ترکیه چه تاثیری در اقتصاد و جلب توریست این کشور دارد؟ و مهمترین سوال اینکه: این سریال های ماهواره ای هستند که مخاطب تلویزیون خودمان را کم کرده یا بی کیفیتی برنامه های تلویزیون ما مخاطب ماهواره ای را مشتاق دنبال کردن نگه داشته است؟
یقینا هیچ چیز مثل یک قصه ی پر کشش نمی تواند مخاطب جعبه جادوئی را جلب کند و بارها ثابت شده که بیشتر مردم ما با یک سریال خوب ایرانی بهتر و بیشتر از سریال های ماهواره ای ارتباط برقرار می کنند به شرط آنکه پارامترهای لازم برای جذابیت را داشته باشد. در سریال های ترک قابل قبول، قصه ها روان روایت می شوند حتی اگر ضعیف و پیش پا افتاده باشند.
این به هیچ عنوان دفاع از برنامه سازی اهالی استانبول و آنتالیا نیست و مسلم این است که آنها سریال های قوی و قابل تحسینی نمی سازند اما بسیار قصه پرداز های خوبی هستند و خیلی روان قصه می گویند. شخصیت هائی باورپذیر که بخصوص برای قشر معمولی جامعه همذات پنداری ایجاد می کنند و گاه رویاهایشان را در آن کارآکتر می بینند.
در سریال های ایرانی هم معمولا بیشتر خانم ها باردار بوده و در انتظار فرزندی خواسته یا نا خواسته هستند. اما فرق این دو در چیست؟ زن بازی خورده ی ایرانی مغموم و افسرده هر روز دست پختش بهتر می شود و خانه را بهتر مرتب می کند و دلسوزتر و مهربانتر و البته ساده لوح تر می شود (یا خودش را به ساده لوحی می زند) و همیشه در انتها یا می بخشد و یا خدا تقاص او را از شوهر هوسرانش می گیرد و نادم و پشیمان به آغوش خانواده بر می گرداند. گاهی هم در خیابان تصادف کرده و به کما می رود و حتی اهدای عضو می کند. اما در حالی که فرهنگ ایرانی بسیار غنی تر از فرهنگ کشور ترکیه است، آنها در قصه های خود چهره ای دیگر از زن می سازند. یکی از نمونه ها سریال خوب "روزی روزگاری" است که با کمی کوتاه کردن و به مراتب با روش هائی ساده تر از زحماتی که برای پخش سریال "خانه پوشالی" کشیده شده، کاملا قابل پخش از تلویزیون است. (فراموش نکنیم که در سالهای دور یکی از محبوب ترین سریال های کارتون برنامه کودک دوقلوهائی بودند که یکی چشم بادامی و دیگری بور و اروپائی بود و در نسخه اصلی این دو هیچ نسبتی با هم نداشتند اما بچه های ما با این همه تفاوت ظاهری قبول کردند که این دختر و پسر خواهر و برادر دوقلو هستند). در این سریال بلند می بینیم که مرد خیانت می کند. همسرش را طلاق می دهد. همسر دیگری می گیرد و خانواده اش را بی سرپرست و بی خانمان رها می کند اما زن، مقتدرانه خانواده را در پناه خود می گیرد. بازیگر میانسال زن این نقش در کشورش جائی برای نشان دادن استعدادهای خود پیدا کرده و به عنوان یکی از بهترین بازیگران بین المللی انتخاب و برای ارائه این نقش تحسین می شود و نه تنها مخاطب هم وطن خود بلکه مخاطب دیگر کشورهای آسیائی و حتی اروپائی را هم به خود جلب می کند. چرا که تصویرگر زنی است که با هم جنسان خود فراتر از مرزها همذات پنداری دارد.
یکی از پرطرفدارترین سریال های ترکیه در ایران سریال "عاصی" است که چند سال پیش توجه زیادی را در ایران به خود جلب کرده بود. سریالی که فکر می کنم اگر ایران هم آن را خریداری می کرد و روی آنتن می برد بسیار پر مخاطب تر از سریالهای کره ای بود و از نظر فرهنگی نیز شباهت های زیادی به باورهای ما داشت. نه در آن کسی لباس باز می پوشید و نه صحنه هایی داشت فراتر از مواردی که در سریال های کره ای به راحتی سانسور می شوند. این سریال در یکی از روستاهای دور افتاده به نام "انتاکیه" در نزدیکی مرز کشور"سوریه" ساخته شده و بیشتر لوکیشن آن را طبیعت و خانه های روستائی تشکیل می دادند که از نظر بصری زیبا و چشم نواز بود و تصویربرداری در آن نقش موثری داشت. فکر نمی کنم قبل از این مجموعه کسی نام "انتاکیه" را در ترکیه شنیده بود یا در نقشه جغرافیا دنبال آن می گشت .به این ترتیب یک سریال از یک شهر معمولی، یک شهر توریستی ساخته، کاری که ما هرگز در سریال سازی مان نکرده ایم. (البته در سال های اخیر این شهر کوچک به دلیل هم مرز بودن با سوریه به یکی از ناامن ترین شهرهای ترکیه بدل شده است).
"عاصی" یک قصه ی خوب داشت و البته عامه پسند که لازمه ی یک سریال است چرا که تفاوت سریال تلویزیونی و فیلم سینمائی هم در همین است که سریال باید بتواند مخاطب عام را به خود جلب کند و اگر در کنار آنها، مخاطب خاص هم پای گیرنده اش بنشید که اوج موفقیت آن است. این سریال قصه ای عاشقانه در بستری روانشناسانه داشت و خرده قصه هائی به جا و پر تعلیق. یک فیلم سینمائی می تواند گاهی روایتگر هم نباشد اما سریال یعنی مجموعی از روایت ها. از پیرنگ و خرده پیرنگ ها و از شاخه هایی که بستر حیات قصه می شوند. عاصی قصه ی پسری است که در کودکی شاهد مرگ ناحق پدر و خودکشی مادرش بوده. او خواهرش را از غرق شدن نجات داده و بزرگ کرده و حالا که بزرگ و متمول شده به زادگاهش برگشته تا انتقام زندگی را از گذشته اش بگیرد. موسیقی این سریال که در جای جای آن نقش دارد و با تغییر ریتم و اجرا به باورپزیری آن بسیار کمک می کند تا جائی که موزیک متن این سریال از خود آن فراگیرتر و مشهورتر می شود و چندین جایزه می گیرد. در این سریال شخصیت ها، مهره ی سوخته نیستند
یکی دیگر از ویژگی های سریال های غیر ایرانی از جمله ترک در این است که پرسوناژ ها قابلیت حذف شدن و قصه قابلیت اضافه شدن شخصیت های جدید را دارد تا تنور قصه سرد نشود. ویژگی که ما در مجموعه های ایرانی، کمتر به آن توجه داریم.
نمونه دیگر"کارادائی" که حتا در فرانسه و روسیه و رومانی هم پخش می شوند گر چه مجموعه های چندان با کیفیتی نیستند اما در زمینه قصه گوئی بسیار موفقند. شخصیت ها به موقع وارد و به موقع خارج می شوند یا قبل از اینکه داستان رو به سردی برود یکی از شخصیت های فرعی در متن قرار می گیرد و اصولا هیچ شخصیتی فرعی محسوب نمی شود و همانطور که هر فردی در زندگی واقعی خود داستانی دارد در این سریال ها هم قصه ی زندگیش گفته می شود و حتی یک بچه کوچک هم فرصت می کند تا قهرمان بخشی از مجموعه شود و این برگ برنده ای بسیار موثر است. کارادائی داستانی در دهه شصت و هفتاد میلادی است که به گروه های مافیائی داخلی در ترکیه آن زمان می پردازد.
بیشتر سریال های پر مخاطب ترکیه اقتباسی از روی رمان های پر فروش است و "برگ ریزان" یکی از نمونه های موفق محسوب می شود. داستان خانواده "علیرضا خان" و خانواده اش به دلیل قبولی دختر سوم خانواده دردانشگاه استانبول، از شهر کوچکی که سالها در آنجا زندگی می کردند مهاجرت می کنند و به استانبول می آیند و زندگی افراد خانواده تحت شعاع این کوچ قرار می گیرد.
سریال دیگری که محصول سال 2016 است به نام "مادر" یکی از سریال هائی است که با قصه و بازی های خوب می تواند مناسب پخش از شبکه های تلویزیونی ایران باشد. داستان دختر جوانی که مادرش او را در کودکی رها کرده و حالا او می خواهد مادر دختری بد سرپرست باشد.
ما باید باور کنیم که نمی توانیم دستمان را جلوی چشم بیننده قرار دهیم. نمی توانیم با جمع کردن دیش های ماهواره مردم را به تلویزیون خودمان دل مشغول کنیم. ما باید کاری کنیم که مردم خودشان روی برگردانند و جلب برنامه های تلویزیون شوند. در این بین هیچ اشکالی هم ندارد تا از سریال های کشورهائی که فرهنگی نزدیک به ما دارند استفاده کنیم و به این ترتیب ولع مخاطبینی را که فکر می کنند طعم چیزی را می چشند که در دسترس نیست کم کنیم. یقینا این نگاه می تواند یکی از موثرترین راه ها برای جذب مخاطب رسانه ملی باشد.
هما گویا – سی و یک نما