آیین بزرگداشت دکتر غلامعباس توسلی دوشنبه (16 اسفندماه) با حضور رحیم محمدی، دبیر سلسله سمینارهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی، حسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و محمدرضا غفاری، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در تالار ابنخلدون برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، محمدی در این همایش ضمن ارایه توضیحاتی درباره چگونگی برگزاری سلسله سمینارهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی گفت: ایران قبل از اینکه جامعهشناسی در آن استقرار یابد بهوسیله مفاهیم مختلف از گذشته تاکنون در منابع مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. به گونهای که یک نحله معرفتی، سیاستنامهنویسی و بخشی از ادبیات فارسی کشور ما به توضیح ایران اختصاص داشته است.
وی ادامه داد: در ایران قدیم بهویژه در ادب فارسی ایران به مثابه ایرانشهر تلقی شده است. به مرور زمان تغییر نظام مسکونی دلالت بر نظام اندیشهای یک نظام معرفتی و اندیشهای جدید دارد که در آن تحلیل ایران به مثابه جامعه جدید صورت میگیرد و جامعهشناسی نیز به مثابه یک معرفت آکادمیک حضور مییابد.
به گفته محمدی، طی 20 سال اخیر جامعهشناسی در ایران به این پرسش پرداخته که جامعه ایرانی چیست؟ و ما این موضوع را میتوانیم در آثار و متونی که طی 20 سال اخیر منتشر شده مشاهده کنیم. دومین پرسش نیز که از سوی جامعهشناسان مطرح شده این است که مساله ایران چیست؟ در نوشتههای جامعهشناختی نیز این موضوع اهمیت یافته است.
این استاد جامعهشناختی افزود: برهمین اساس ما به دنبال پاسخ این سوال بودهایم که در میان جامعهشناسان ایرانی کدامیک توانستهاند در این فضا بیندیشند؟ به نظر میآید که آثار دکتر توسلی و فعالیتهای او به گونهای بوده که در ساحت استقرار جامعهشناسی معنا پیدا کرده است. اما آثار و اندیشههای تقی آزاد ارمکی و جلالالدین رفیعپور بیشتر در این راستا بوده که جامعه ایرانی و مساله اساسی آن چیست؟
محمدی در پایان سخنانش یادآور شد: به زودی شورای علمی تشکیل خواهد شد و در آن چهارمین جامعهشناختی که قرار است آثار آن نقد و بررسی شود، انتخاب خواهد شد. همچنین ماحصل سلسله نشستها و سمینارهای سه دوره گذشته نیز در قالب کتاب منتشر میشود.
حسین سراجزاده رئیس انجمن جامعه شناسی ایران نیز توضیحاتی را درباره چرایی سلسله سمینارهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی ارایه کرد و گفت: ایده برگزاری این سلسله سمینارها مبارک است و این سمینار با همکاری جهاد دانشگاهی دانشکده علوم اجتماعی، انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات اجتماعی و انجمن جامعهشناسی ایران برگزار میشود و هدفش نکوداشت چهرههای شاخص جامعهشناسی ایران با محوریت نقد و بررسی آثار این متفکران است.
وی بیان کرد: این سلسله نشستها از سه سال پیش آغاز شده و تاکنون به بررسی آراء و آثار تقی آزاد ارمکی و جلالالدین رفیعپور پرداخته است. در سومین دوره از این سلسله سمینارها نیز آثار دکتر غلامعباس توسلی برگزار شده که امروز مراسم اختتامیه آن برگزار میشود.
توسلی استادی خستگی ناپذیر
غلامرضا غفاری رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز در ادامه این همایش با بیان اینکه توسلی متعلق به جامعهشناسی ایران است، افزود: بسیاری از استادان امروز جامعهشناسی از محضر دکتر توسلی و یا آثار آن بهره بردهاند. حضور ایشان را در این حوزه از سه منظر آموزشی، مدیریتی و پژوهشی میتوان بررسی کرد. دکتر توسلی از سال 1350 وارد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میشود و از همان زمان سمتهای مختلفی چون ریاست دانشکده علوم اجتماعی، مدیر گروه جامعهشناسی و انجمن جامعهشناسی ایران را برعهده میگیرد.
وی ادامه داد: نقش مدیریتی دکتر توسلی در حوزه علوم اجتماعی نیز قابل اعتناست و در بیرون از دانشکده علوم اجتماعی نیز نقش موثری در ستاد انقلاب فرهنگی ایفا کرده است.
این استاد جامعهشناسی با اشاره به مسئولیت دکتر توسلی در عرصه آموزشی اظهار کرد: توسلی در عرصهها و شاخههای مختلف جامعهشناسی صاحب اثر است که از آن جمله میتوان به حوزههای جامعهشناسی آموزش و پرورش، جامعهشناسی شهری، جامعهشناسی دینی و... اشاره کرد.
به گفته غفاری، دکتر توسلی در عرصه عمومی و مدنی علوماجتماعی نیز نقش فعالی را ایفا کرده و از پیشکسوتان انجمن جامعهشناسی و حوزه دیگر پژوهشی این عرصه است. همچنین او یک استاد و پژوهشگر خستگیناپذیر است که همواره دغدغه حوزه علوم اجتماعی را دارد و آثار و کارهای ایشان نشاندهنده این نگرانی اوست. دانشجویان و همکارانش نیز به نوعی اندیشه و آثار او را واکاوی کردهاند که آن هم نشاندهنده تاثیر توسلی در حوزه علوم اجتماعی است.
توسلی، شریعتی در دسترس
محمد علی حاضری عضو هیت علمی دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به جایگاه دکتر توسلی در ضمیر خودآگاه و ناخودآکاه نسل خودش گفت: عنوان بحث من توسلی، شریعتی در دسترس است. تلقی من از دکتر توسلی یک شریعتی در دسترس برای نسل ما که در دهه 50 جامعه شناسی را آغاز کرده بودیم و آن شرایط است. پیام این عنوان این است که به نظرم برای دانشجویی چون من، یعنی دانشجویی شهرستانی و آشنا با فرهنگ دینی که وارد دنیای علم و دانشگاه شده است و آن فضا را نامانوس با آموزههای دینی و شخصیتیاش می بیند، شریعتی یک آموزه و نمایانگر ویژه بود. هر چند که ما نمیدانستیم جامعه شناسی چیست اما آنچه که ما از سخنان شریعتی دریافت میکردیم این بود که میگفتند این حرفها را یک جامعه شناس مسلمان زده است.
وی ادامه داد: این ترکیبی نامتجانس بود که در زمان ما هم بعید به نظر میرسید اما در عین حال شریعتی ستاره درخشانی بود که در آن فضا مانند رعد درخشید. شریعتی برای ما در دسترس نبود اما توسلی در آن زمان شریعتی در دسترس و بیرون از زندان و سلول بود. هر چند این دو با هم تفاوتهای بسیاری داشتند اما توسلی همچنان بوی شریعتی را برای ما داشت.
حاضری در ادامه با بیان اینکه توسلی سرو دینداری در دانشگاههای سکولار ایران است افزود: در آن زمان کسی که حاضر بشود در حوزه جامعه شناسی از دین حرف بزند کم یاب بود. اما برای افرادی مانند من که دانشجوی شهرستانی با تربیت دینی بود جذاب بود.
وی با اشاره به ماجرای سال 1354 و برگشت دکتر توسلی از سفر حج گفت: یادم هست که یکی از اساتید آن زمان گفت؛ برویم به دیدن اوسا حاجی و در آن زمان واژه اوسا را بیشتر برای آرایشگرها و... به کار میبردند اما این واژه برای افرادی مانند من به استاد جامعه شناسی مکه رو تعدیل می شد که کاملا با نگاه دیگران متفاوت بود.
به گفته حاضری، توسلی تنها کسی بود که توانست بین انتظارات و آن شرایط انقلاب فرهنگی و آنچه که در علوم انسانی دانشگاهی بود حلقه اتصال بشود و نگذاشت که شکافی بین نسلهای مختلف جامعه شناسی به وجود بیاید و در واقع او یک پل بین انتظاراتی که بعد از انقلاب انقلابیون داشتند و آنچه که در علوم انسانی بود، زد.
استاد دانشگاه تربیت مدرس افزود: توسلی آمد که جامعه شناسی را از یک حوزه کاملا الحادی به یک رشتهای که میتواند در نظام و انتظارات جدید حفظ شود و تدوام پیدا کند تبدیل بکند. بالاخره ایشان نسلی بود که اولین سمینار جامعه شناسی در بعد از انقلاب را تشکیل داد . بعد از انقلاب با ایشان توانستیم انجمن جامعه شناسی ایر ان را با حلقه اتصال وی ایجاد کنیم. درواقع توسلی بین انجمن جامعه شناسان مسلمان و همچنین انجمن جامعه شناسی که میراث دار مرحوم صدیقی و... بود توانست بین اینها را جمع کند و در واقع آن نسل محصول این حلقه اتصالی است که در چهره توسلی نمایان است.
توسلی به دانشجویان بینش جامعه شناسی می آموخت
قانعی راد دیگر سخنران این همایش سخنان خود را با عنوان «ضرورت شناختی و هویتی بازخوانی نقادانه آثار نسل پیشگام جامعه شناسی» ارائه کرد و گفت: این امر از دو حیث شناختی و هویتی برای ما اهمیت دارد؛ از حیث شناختی چون ما در عرصه علم و دانش کار میکنیم و باید هرکاری که میکنیم یک جنبه شناختی هم داشته باشد. از طرف دیگر مسئله هویتی است که برای ما بسیار مهم است و ما احساس کنیم که جامعه شناس هستیم و به اجتماع علمی تعلق داریم.
وی گفت: ما باید مانند آنچه که در آموزش علم برای دانشجویان کار میکنیم بر روی روح دانشجویانمان هم کار کنیم. اندیشمندانی مانند تامس کوهن روی هر دوبعد تاکید میکنندو معتقدند که ابعاد علمی و هویتی و اجتماعی باید باهم و توام با هم تربیت بشوند.
قانعی راد افزود: در سالهای گذشته با انقطاع نسلها مواجه هستیم و گاهی اوقات من از این مسئله وحشت زده میشوم. مثلا در بزرگداشت تکمیل همایون از اهالی جامعه شناسی تعداد بسیار اندکی آمده بودند در صورتیکه از طیفهای دیگر افراد زیادی حضور داشتند. همین مسئله را من در مراسم مرحوم خسرو خسروی دیدم. نسل جوان ما باید با این شخصیت ها ارتباط بیشتری پیدا بکند. این افراد در هویت ما زنده اند و ما آنها را با خودمان حمل می کنیم. و درواقع این جلسات یک ارزش هویتی برای ما دارند.
قانعی راد در ادامه با اشاره به کتاب «نظریه های جامعه شناسی» دکتر توسلی گفت: در مورد کتاب نظریه های جامعه شناسی و اینکه برخی ها توسلی را مسئول نظریه زدگی در ایران دانسته اند اساسا این سوال پیش می آید که آیا این بحث قابل بیان است یا نه؟
وی افزود: این کتاب از غنای خاصی برخوردار است، برخلاف دوستانی که معتقدند تاریخ مصرف آن گذشته است چرا که از جامعه ایران گسسته است. درصورتیکه این کتاب نظریه هاست. همچنین میگویند که توسلی مسئول نظریهزدگی جامعه شناسی ایرانی است اما این سوال در اینجا مطرح است که کجا نظریه زدگی وجود دارد؟ در دو دانشگاه مهم یعنی دانشگاه ملی و دانشگاه تهران اساسا روی نظریه ها کم کار می شود. دانشگاه علامه که ضد تئوری است و بیشتر به روش های کیفی اهمیت می دهند.
قانعی راد تصریح کرد: آن چیزی که جامعه شناسی را جامعه شناسی میکند نظریههای آن است و نه تکنیک و روشهای آن. درواقع جامعه شناسی یک سبک ویژه نگاه به مسائل و پدیدههای اجتماعی است که باید آن را به دانشجویان مان بیاموزیم که سی رایت میلز به آن نگاه جامعه شناسی می گوید و اگر این را نداشته باشید سوژه جامعه شناسی نیستید.
وی با بیان اینکه ما در حوزه نظریه بسیار بد کار میکنیم گفت: باید در دوره لیسانس از 140 واحد درس حداقل 40 واحد آن نظریه باشد. مثلا درسی به نام دورکیم، زیمل و... داشته باشیم یعنی امکان آموزش نظریه باید مقداری تقویت بشود. باید به دانشجویمان یاد بدهیم که در خارج از نظریه جامعه شناسی چیزی به نام روش وجود ندارد. نظریه جامعه شناسی مقیاس ارزیابیاش در درون خودش است. درواقع اهمیت نظریه جامعه شناسی و خودکفا بودن آن بسیار زیاد است.
استاد مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور گفت: نظریه جامعه شناسی سبک ویژه و رویکرد معینی است که ضوابط آن در درون خودش است بنابراین شاید دکتر توسلی باید در نظریهها بیشتر کار می کرد و اینکه بگوئیم دانشجویان ما نظریه زده هستند درست نیست. نقد دیگری که بر این کتاب مطرح میکنند این است که می گویند این کتاب رنگ توسلی را ندارد و کتاب تنهایی رنگ او را دارد و سوال این است که آیا یک استاد نظریهها باید رنگ همه نظریهها را بگیرد؟ اتفاقا دکتر توسلی در این کتاب انتقال بینش جامعه شناسی را به دانشجویان خودش منتقل میکند که درواقع رنگ خود توسلی را دارد.
وی با بیان اینکه دکتر توسلی هیچ نظریهای را خراب نمیکند اما همه را به بینش جامعه شناسی ارجاع می دهد افزود: بینش جامعه شناسی ارتباط دادن زندگی شخصی و حالات روان شناختی انسان به سطح کلان و جامعه شناسی و اینها را همراه همدیگر دیدن است. همچنین نقدی که به دکتر توسلی بیان میشود مبنی به اینکه وی به زندگی روزمره کاری ندارد بی اساس است چراکه از نظر توسلی زندگی روزمره همان زندگی مردم است و ترکیبی از ساختار اجتماعی و زندگی روزمره راه گشاست.
قانعی راد در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه توسلی شدن نظریه ها مشکل ما نیست بلکه امروز مشکل ما ریتزری شدن نظریه هاست گفت: من میتوانم بگویم که بعد از 25 سال این کتاب هنوز بهترین کتابی است که در حوزه نظریهها نوشته شده است. البته دو کتاب «خرد جامعه شناسی» دکتر اباذری و کتاب «نظریه های جامعهشناسی: دکتر چلپی هم از ویژگی های خاصی برخوردار هستند.
توسلی عقل معتدل آکادمیک ایران
مقصود فراستخواه در این همایش سخنرانی خود با عنوان «توسلی و علوم اجتماعی در زمانه عسرت علوم اجتماعی» را ارائه کرد و گفت: با انقلاب فرهنگی سرزمین دانشگاهی تصرف شد و استقلال علمی و معرفت علمی و به صورت کلی عمل علم ورزی محدود و مخدوش شد. حال در این شرایط مش و منش توسلی را چگونه میتوان توضیح داد؟ یکی توجه به دیدگاه وبری توسلی است یعنی سعی کن آن امری که در پیش روی توست را بشناس و بفهم، در زمان انقلاب، با انقلاب فرهنگی مواجهاید بکوشد تا آن را بفهمید.
وی در ادامه با اشاره به علم بومی و اسلامی افزود: علم بومی یا اسلامی اصلاً ممکن و حتی مطلوب و لازم نیست. اسلامی سازی و بومی سازی یعنی ساختن یک ناعلم یا شبه علم. توسلی به این قضایا توجه داشت و مبانی جهانی علم را میفهمید. اما نه بچهها و نه آقایان و برادران انقلابیاش این موضوع را نمی فهمند. توسلی سعی میکند که به آقایان بفهماند دین و علم با هم تضاد ندارند. میگوید شما دین را میخواهید، آن را در ساحت علم بیابید. اما معرفت شناسی مستقل علمی باقی بماند. در این ساحت شما دغدغه دینی و بومی خودتان را میتوانید با علم بیان کنید.
فراستخواه افزود: توسلی تلاش کرد با آن دیدگاه وبری به این افراد نزدیک شود و بگوید که علم اسلامی، بومی و... نداریم. اما دومین حوزه نظری کنش ارتباطی و مفاهمهای است که هابرماس توضیح میدهد. اوصاف و منش دکتر توسلی به عنوان نسل دوم جامعه شناسی ایران میتوانست کنش ارتباطی و مفاهمهای را به خوبی انجام دهد. او به یک سنت تفکیک سیاست ورزی و علم ورزی که میراث مهندس بازرگان بود وفادار بود.
وی با بیان اینکه توسلی هیچگاه خود را هژمونی نمیکرد گفت: این همان منشی است که بوردیو توضیح میدهد. این معلم خودش را در کلاس هژمونی نکرد. همانطور که دانشجویان وی مکاتب مختلفی دارند. همچنین زمانی که در جای دکتر صدیق و در جاهای دیگر هم پست داشت باز این رویه را داشت. این ویژگی کمک میکند که کنش ارتباطی خوبی داشته باشد.
وی با تاکید بر اینکه توسلی را عقل معتدل آکادمیک ایران میدانم افزود: توسلی میگوید درس استاندارد جهانی دارد و نباید دخالتی غیر دانشگاهی در درس دانشگاهی شود. او معتقد است ما در ستاد انقلاب فرهنگی به یک تعادل رسیدیم. توسلی گواهی است که نشان میدهد دانشگاه ایران زنده است. توسلی کوشید و هزینه بسیاری هم داد و در پایان کار بازنشسته شد، اما این هزینهها ارزش داشت و توانست از میراث صدیقی، مهدوی و... و از کیان این جامعه شناسی تازه تاسیس شده مراقبت کند و نیمه جان آن را به نسل سوم بسپارد. اگر توسلی نبود شاید امروز ما به جای انتقال جامعه شناسی از گسست نسلی جامعه شناسی صحبت میکردیم.
شریعتی را باید از زبان توسلی شناخت
هادی خانیکی استاد دانشگاه علامه طباطبایی نیز در ادامه این همایش با اشاره به سه صفت از دکتر توسلی گفت: تجربه دکتر توسلی نشان داد که میتوان بین روشنفکری و جامعه شناسی ارتباط برقرار کرد. تجربه دوم که ما از ایشان میآموزیم این است که میتوان بین جامعه شناسی و سیاست ورزی هم جمع بست. به عبارت دیگر وقتی میخواهیم جامعه ایرانی و جامعه شناسان ایرانی را بشناسیم باید به این الگو که آیا میشود به سه کنش جامعه شناسی، روشنفکری و سیاست ورزی پل زد؟ پاسخ داد.
وی ادامه داد: سوال این است که افرادی که در حوزه آکادمی و سیاست هستند محصولاتشان که دانشجویانشان هستند را چگونه تربیت میکنند؟ پاسخ من این است که این دسته از جامعه شناسان جرات ورود به امر سیاسی را دارند و کسانی مانند توسلی چون از شاگردان افرادی مانند گورویچ بودند دست به چنین کاری زدند. از اولین افرادی که پدیده تام اجتماعی گورویچ را در ایران مطرح کرد توسلی بود و باید این را مهم بدانیم.
استاد دانشگاه علامه افزود: در جامعه ما هر جایی که نگاه کنید میبینید که به همه پدیدهها سیاسی نگاه میشود. تا این اندازه فعل مجهول به کار بردن نشان میدهد که سیاست در ایران امری پر دامنه است و کسی که از سیاست فرار کند نمیتواند بخشی از پدیده را بشناسد. دکتر توسلی از سیاست فرار نکرد. توسلی یک کنشگر حوزه عمومی و جامعه است. توسلی موضوع مطالعه مهمی همه به اعتبار آکادمی، هم به اعتبار روشنفکری و هم به اعتبار سیاست ورزی برای ماست.
خانیکی در پایان با بیان اینکه توسلی برای ما در این حوزهها مرجعیت و روایت اول را دارد گفت: فردی که بخواهد شریعتی را بشناسد باید از زبان توسلی بشناسد. ویژگی مهم توسلی این است که از مسئله فرار نکرد و صورت مسئله را هم پاک نکرد و درسی که میتوان گرفت این است که از جامعه شناسی مسئله گریز به جامعه شناسی مسئله محور نقل مکان میکنیم. جامعه شناسی مسئله محور از هر سه جهت، جامعه شناسی، روشنفکری و سیاست ورزی مورد نقد و حمله قرار گرفته است و ما امروز باید به این موضوع توجه کنیم.
نقش اصلاح گرایان در انقلاب
حسن سراج زاده رئیس انجمن جامعه شناسی ایران در این همایش سخنرانی خود را با عنوان «اصلاح در انقلاب، نقش اصلاح گرایان در هنگام انقلاب و انقلاب فرهنگی» ارائه کرد و گفت: با توجه به رویدادهای انقلاب فرهنگی تعبیرها و تفسیرهای منفی نسبت به افرادی مانند دکتر سروش، شریعتمداری و دکتر توسلی و... این موضوع را میخواهم براساس تجربه زیسته خودم از انقلاب و جریانات انقلاب فرهنگی بیان کنم.
وی در ادامه با اشاره به دو مفهوم انقلاب و اصلاح گفت: این دو مفهوم دوگانه بسیار جدی در بین روشنفکران و دانشگاهیان است و نمونه بارز این را در کتاب ماکوزه و پوپر میبینید. این دو دیدگاه در آنجا به خوبی مطرح است. درایران هم این دو نگاه نمایندگانی داشت. افرادی مانند مهندس بازرگان تمایل به مشی اصلاح طلبانه و افرادی هم تمایل به انقلابی گری داشتند. تا شرایطی دیدگاه انقلابی را بر جامعه ایران غالب کرد. یکی از این عوامل انسداد و تصلب شدیدی بود که وجود داشت به نحوی که مهندس بازرگان در دادگاه نظامی میگوید ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون سخن میگوییم.
سراج زاده افزود: سیستم جریاناتی که مشی اصلاح گرایانه داشتند را به محاق برد. اما چیز دیگری هم به این غلبه کمک کرد و آن هژمونی غالب تفکر چپ در دهههای 40 و 50 در ایران و جهان بود. غلبه خود آن هژمونی اصلاً مشی درست را مشی انقلابی و تغییرات بنیادی میدانست که نتیجه آن هم انقلاب ایران شد. اما نکته این است که رادیکالهای جوان انقلابی و اسلامی که عمدتاً متاثر از شریعتی بودند گفتمان انقلابی داشتند. یعنی دانشجویان مسلمان و غیر مسلمان متاثر از ادبیات انقلاب بودند و در نظام سیاسی به چیزی کمتر از سقوط رژیم راضی نبودند که در نهایت به انقلاب انجامید. این موفقیت در انقلاب سیاسی که همه از آن شادمان بودند، در مراحل بعدی انگار که کار خود را به پایان نرسانده و کار خود را تمام شده نمیدانست، بنابراین احساس میکرد که با یک انقلاب فرهنگی باید یک تغییر بنیادی در دانشگاهها هم صورت بگیرد.
به گفته این استاد جامعهشناسی، قبل از اینکه ما انقلاب فرهنگی را برآمده از سنت دینی بدانیم باید آن را برآمده از یک رادیکالیسم ضد امپریالیستی دانست. یعنی استدلالهای آنها برخاسته از سنت چپ و سوسیالیستی و...بود. این تندرویها را به غیر از سنت مهندس بازرگان هیچ گروهی نقد نمیکرد که با فتح یا تسخیر سفارت آمریکا که همه همراهی داشتند و شروع آن ابتدا با رادیکالیسم و...بود و در واقع موجب شد دولت بازرگان استعفا کند و اصلاح گرایی به محاق برود.
توسلی مروج سیاست مبتنی بر انقلاب آرام نبود
حمیدرضا جلایی پور در ابتدای این مراسم درباره تناسب فعالیتهای جامعهشناسانه دکتر توسلی با الگوهای سیاسی سخن گفت و با اشاره به سابقه آشنایی خود با دکتر توسلی افزود: دکتر توسلی حامی جامعهشناسی جریان اصلی و معرف جامعهشناسی آکادمیک در ایران بوده است. همانطور که می دانید دهه بعد از انقلاب دهه سختی بود و توسلی از جامعهشناسی در آن دوران دفاع کرد. ارزش این کار بسیار با اهمیت است و کسانی که به توسلی میپردازند اگر به این موضوع اهمیت ندهند گویی به قلب ماجرا اشاره نکردند.
وی ادامه داد: ایشان در آن شرایط تنها عقب نشینیاشان در جامعه شناسی این بوده که نام رشته را به پژوهشگری تغییر دادهاند. از سوی دیگر بسیار مهم است که توسلی به گفتار ایدئولوژیک جامعهشناسی نزدیک نشد و اگر این کار را میکرد قطعاً برایش به لحاظ مالی مفید بود. ایشان آبرو و شان جامعهشناسی در ایران را حفظ کرد.
این استاد جامعهشناسی با اشاره به نقش ایجابی دکتر توسلی در جامعه شناسی افزود: او بیهوده در انبان جامعهشناسی دست نمیکرد بلکه تمام تلاشش این بوده است که در کارش تنوع داشته باشد اما در همین تنوع انسجامی دارد و این انسجام بیهوده نیست و علتش این است که او به عنوان جامعهشناس سبک داشته و این سبک او را هدایت کرده که کار متعارضی نداشته باشد. بنابراین توسلی طی دوران زندگی علمی خود با قطبنما کار کرده است.
جلاییپور با تاکید بر اینکه توسلی بی در و پیکر از جامعه شناسی سخن نگفته است گفت: او این گونه جامعهشناسی نکرده و این در تمامی آثار توسلی پیداست. همچنین برای توسلی همواره ارزشهای دینی اهمیت داشته است ولی میخواسته که جامعهشناس غیرشخصی و عینی باشد و به گونهای حرف بزند که دیگران هم در بحثهای او مشارکت کنند.
این استاد دانشگاه یادآور شد: توسلی وقتی حرف زده همگانی سخن گفته است. از سوی دیگر بسیاری توسلی را به جامعهشناس فرانسوی و دورکیمی میشناسند اما در هیچ کار توسلی جبرگرایی دیده نمیشود و این از ویژگیهای اوست. ویژگی دیگر ایشان این است که اهل عمل و کنش سیاسی بوده است؛ ابتدای انقلاب توسلی رییس دانشگاه اصفهان بود و بعد هم همواره هزینه داده و در نهایت بازنشسته اجباری میشود. او هیچ وقت حرفهای ایدهآلیستی نزده است و در بحثهای روش شناسی هیچ گاه یک طرف را نگرفته است بدین معنی که او لازارسفلدی نبوده و از طرف دیگر کیفی برخورد نکرده و در رویکرد خود به لحاظ روش شناختی تعادل داشته است.
جلایی پور با بیان اینکه توسلی را میتوان با مرتون مقایسه کرد توضیح داد: ایشان مرتون غیر صریح ایران است بدین معنی که جامعهشناسی را تببین علمی کرده ولی از یک جایی به بعد دیگر بحثشان را پایین نمیآورند و به دانشجو واگذار میکردند چون او میخواسته رشته جامعه شناسی را پیش ببرد و چه بسا که در غیر این صورت به سرنوشت دکتر بشیریه دچار می شد.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه عقلانیت و کنش جامعهشناسانه توسلی بی در و پیکر نبوده است اظهار کرد: چنین محققی در عالم سیاست هم به هر دری نمی زند. الگویی که او به نمایش گذاشته الگوی سیاست اصلاحی است. ما تجربه دولت اصلاحات را داریم اما ایشان این الگو را قبل از اینکه در ایران رایج شود ترویج میکرد. او پیرو چندین سیاست نبود به طور مثال هیچ گاه مروج سیاست انقلابی نبود. او هیچ وقت مروج سیاست مبتنی بر اسلامگرایی سیاسی ـ اقتداگرایانه نبود و چقدر خوب میتوانست باشد! چون ایشان شخصیت مذهبی دارد.
وی ادامه داد: همه مقامات توسلی را میشناختند و کافی بود چراغ سبز نشان دهد اما او این کار را نکرد و به همین دلیل از صدا و سیما دور ماند.
جلاییپور تاکید کرد: دکتر توسلی هیچ گاه مروج سیاست مبتنی بر انقلاب آرام نبوده بلکه همواره مروج اصلاحات بوده است. سیاستهای اصلاحی مبتنی بر این است که میخواهد برای تغییر عموم کار کند بدون اینکه با حکومت درگیر شود. در کارهای دکتر توسلی هم این ویژگی دیده میشود. بنابراین از جامعه شناسی دکتر توسلی هم همین سیاست در میآید.
افرادی مانند توسلی قهرمان دانشگاهی اند
نعمتالله فاضلی نیز در بخش دیگری از این همایش با طرح این سوال که آیا جامعهشناس مردم مدار بودن با وظیفه دانشگاهی بودن قابل جمع است؟ گفت: دکتر توسلی مثال و مصداق خوبی برای این موضوع هستند بدین معنی که میتوان دانشگاهی بود و در حوزه عمومی به عنوان یک جامعه شناس مردم مدار فعالیت کرد.البته این به معنای جامعه شناسی خودمانی نیست. او اگرچه در حوزه عمومی بوده و هست اما ویژگیها و مولفههای دانشگاهی بودن را نیز رعایت میکرده است.
وی ادامه داد: من کتابی با عنوان «پشت دریاها شهری است» دارم. در این اثر به این موضوع پرداختم که آیا علوم انسانی مردم مدار، در دو دهه اخیر گسترش پیدا کرده و آیا این نوع کارها به لحاظ نظری آکادمیک هستند؟ البته کتابهای زیادی در پاسخ به این سوال نوشته شدهاند و به صورت کلی می توان گفت که ماهیت این گونه کارها نظری هستند و پیوند بین نظریه و عمل که در ده های اخیر گسترش یافته است، در جامعه شناسی مردم مدار رخ داده است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه دکتر توسلی به عنوان یک انسان دانشگاهی مردم مدار، فعالیت کرده است اظهار کرد: زیمل میگوید فلسفه وجود ندارد اما فیلسوف هست من هم معتقدم جامعهشناسی وجود ندارد اما جامعه شناس هست.
این استاد دانشگاه با طرح این سوال که چرا دانشگاهیها قهرمانند؟ گفت: چون میتوانند بین تاریخ و معرفت و سیاست و علم پیوند بزنند و این کار هر کسی نیست. عدهای ترجیح می دهند شغل آرامی داشته باشند اما زندگی قهرمانانه ندارد. افرادی مثل توسلی قهرمان دانشگاهیاند چون ما افراد را با مقالات و مدارک دانشگاهی به حساب نمیآوریم. متاسفانه افرادی که از امثال توسلی هویت گرفتهاند امروز او را نقد میکنند.
دانشمند علوم اجتماعی با زمین و تاریخ معاصر خود پیوند دارد
رضا داوری اردکانی نیز در ادامه این همایش طی سخنانی گفت: برای من مایه خوشبختی است و از سوی دیگر دشوار است که در محفل دانشمندان و جامعه شناسان حرف و سخنی بزنم چون عادت دارم از هر جا شروع کنم به سمت فلسفه بروم. البته این اختیاری هم نیست. حال سوال این است که میشود با فلسفه به سمت جامعه شناسی رفت.
وی ادامه داد: میخواستم فراغتی باشد تا درباره فلسفه و جامعه شناسی مطالبی بیان کنم که اکنون مجال آن نیست. اگر اینجا آمدم برای ادای احترام به دکتر توسلی بوده است چون اینجا کم هستند کسانی که هم نسل دکتر توسلی باشند. من یک سال در دانشکده از ایشان جلوتر بودم و با هم تحصیل کردیم. البته ایشان زبان فرانسه میخواندند و من فلسفه.
رئیس فرهنگستان علوم با قرائت ابیاتی از حافظ «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت» افزود: مطلب شخصی نیست و من از خود حرف نمیزنم چون جامعه شناس و عالم اجتماعی بودن مشکل است اما دانشمند بودن مشکل نیست، به طور مثال مهندس، زمین شناس و ... مشکل نیست. البته طبیعی است درس خواندن مشکل است اما علم فقط درس خواندن نیست.
این استاد فلسفه با بیان اینکه علم بر دو قسم است افزود: یکی آموزشی و دیگری یافتنی. مولا علی (ع) فرمود علم دو قسم است، مسموع و متبوع. نخست علمی است که در مدرسه میآموزیم و کسی که نیاموزد به دومی نمیرسد. کمال علم در این است که فرد بیابد.
وی تاکید کرد: علم باید در جامعه جاگیر شود. علمی هست که در هواست، علمی هست که در کتابخانه هاست. علم دیگری هم هست که با جامعه پیوند ندارد. علم باید در جای خودش قرار بگیرد. هر چیز در تعادل جای خود را پیدا میکند. علم اگر جای خودش را پیدا نکند نمیتواند معنای خودش را پیدا کند.
به گفته داوری اردکانی، وقتی علم جای خودش را نداشته باشد هیچ علمی به کار نمیآید چون هر علمی ضرورتاً نافع است در غیر این صورت علم نیست. علم فرع احتیاج است و علمی خوب است که برآورنده احتیاج باشد.
وی با بیان اینکه علوم اجتماعی ما باید به این مرحله برسد که ما به آن نیاز داشته باشیم گفت: یعنی از دانشمند علوم اجتماعی بپرسند که این مساله چگونه مطرح و حل میشود. ما هنوز با اینکه اطلاعات و دانش اجتماعی خوبی داریم اما جامعه شناسی، اقتصاد و ... به این مرحله نرسیدهاند که مشکل گشا باشند. ما دانشمندانی داریم که اطلاعات خوبی دارند. اگر ما یک فاضل و دانشمند فیزیکدان داشته باشیم که در محیط مناسبی باشد میتواند ممتاز باشند اما دانشمندان علوم انسانی ما باید در وطن خودشان باشند و مسایل مملکت خودشان را حل کنند.
وی یادآورشد: دانشمندان علوم انسانی که از کشور رفتهاند به جایی نرسیدهاند اما فیزیکدان جوان ما در دانشگاههای خارجی شکفته میشود. چون دانشمندان علوم انسانی پیوندی با ریشهاشان دارند و وقتی از آن جدا میشوند تفکر علمی صورت نمیگیرد.
رئیس فرهنگستان علوم گفت: دانشمند علوم اجتماعی با زمین، تاریخ و معاصر خودش پیوند دارد و اگر از آن جدا شود دانشمند علوم اجتماعی نخواهد بود. بنابراین دانش ما هم باید این جایی شود.
توسلی ایستاد و از جامعه شناسی دفاع کرد
سید ضیاء هاشمی معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم نیز در بخش دیگری از این همایش با بیان اینکه اصحاب علوم اجتماعی باید در رفع مظلومیت این رشته پیشگام باشند گفت: بخش مهمی از این مظلومیت از درون رشته است. وقتی از بیرون نگاه میکنم، احساس میکنم باور به ضرورت جامعهشناسی و منفعت آن در جامعه در حال افزایش است چون جامعه شناسی علمی است که مجهولات ما را برطرف میکند.
وی ادامه داد: امروز در دانشگاه ها، نگاه بزرگان ما به جامعهشناسی نیازمندانه است و میدانند برخی از مسایل ما بدون اتکا به جامعه شناسی حل نمیشود بنابراین نگاه به جامعهشناسی در حال اصلاح است و این مظلومیت در حال کاهش است.
وی افزود: باید بیش از گذشته اصحاب علم الاجتماع قدر یکدیگر را بدانند. چند سال پیش وقتی صدیق سروستانی از دنیا رفت، در تشییع جنازه ایشان عموم اساتید جامعه شناسی حضور داشتند و گفتیم وقتی ما قدر هم را نمیدانیم توقعی از دیگران نیست. در زمانهای مختلف باید بدانیم اصحاب دانش اجتماعی سرمایههای بزرگ ما هستند و باید آن را قدر بدانیم.
ممکن است در سرمایهها تفاوت وجود داشته باشد ولی هر کدام توانمندی دارند.
هاشمی با بیان اینکه دکتر توسلی روزی ایستاد و از جامعه شناسی و متون آن دفاع کرد و ما مدیون او هستیم گفت: امروز باید از اساتید و مروجان جامعه شناسی دفاع کنیم چون جامعه ما به آن نیاز دارند. باید حوزه های مختلف جامعه شناسی را به رسمیت بشناسیم و با هم تعامل سازنده داشته باشیم چراکه این میتواند به گفتگوی سازنده منجر شود. این افراد اگر روزگاری نتوانند گفتگو کنند ما زیان میکنیم. بنابراین امیدوارم این نوع جلسات که نشان دهنده یک سنت حسنه است تداوم پیدا کند.
توسلی عقلانیتی را که ایدئولوژی به هم ریخته بود به جامعه برگرداند
ابراهیم بای سلامی نیز در ادامه این همایش با بیان اینکه توسلی بعد از انقلاب اسلامی چراغ جامعه شناسی را برای نگاه به مسایل جامعه برافروخت اظهار کرد: توسلی و همکاران او در ایران پیروز شدند. اگر امروز حساسیت نسبت به مسایل وجود دارد و کسی نمیتواند مانع از اندیشیدن جامعه شناختی به مسایل شود ماحصل نتایج امثال دکتر توسلی است.
وی ادامه داد: امروز نظام تولید در حال تحول است. در عصر پسا مدرن نظام اجتماعی در تغییر است و بر همین اساس نیازمند جامعه شناسی قوی برای ایجاد گفتمان و پارادایم داریم چون نمیتوانیم در پارادایم های قدیم بمانیم و انتظار توسعه داشته باشیم.
این استاد دانشگاه مساله علم را امروز در جامعه ما جدی دانست و افزود: ما باید نگاه جامعه شناسی قوی به مسایل ایران داشته باشیم. امروز مساله دولت یک موضوع ناب جامعه شناسی است که باید به آن پرداخته شود.
وی ادامه داد: توسلی موفق شد همه را گرد درس جامعه شناسی بنشاند. توسلی هم به سان میلز یک بینش و رسالت جامعه شناختی برای خودش قایل بود. پیوند نظر و عمل با هم و نقش دانشمند داشتن و به انباشت علمی افزودن همه میراثی است که از اساتید بزرگی چون توسلی به ما رسیده است.
بای سلامی یادآور شد: توسلی شریعتی نیست! هر چند که بر شانه شریعتی میایستد و عقلانیتی را که ایدئولوژی به هم ریخته بود به جامعه برمیگرداند و با خلق گفتمانها و پارادایمهای جدید در حوزههای مختلف عقلانیت را به جامعه بازمیگرداند. در اینجا توسلی پیروز شد و امثال او به نتیجه رسیدند.