وقتي در سال 84، سکان دولت از ناخدايي اصلاح طلب به ناخدايي اصولگرا منتقل ميشد، شايد کسي تصورش را هم نميکرد که اينقدر اسرائيل را شاد کند. اسرائيلي که شايد بتوان گفت يکي از سختترين حملات را از سوي همان رئيسجمهور اصولگرا ديد، الان از اينکه روحاني روي کار است نه تنها ناراحت است، بلکه آرزو ميکند کاش سالهاي 84 تا 92 دوباره تکرار شود.
وقتي در سال 84، سکان دولت از ناخدايي اصلاح طلب به ناخدايي اصولگرا منتقل ميشد، شايد کسي تصورش را هم نميکرد که اينقدر اسرائيل را شاد کند. اسرائيلي که شايد بتوان گفت يکي از سختترين حملات را از سوي همان رئيسجمهور اصولگرا ديد، الان از اينکه روحاني روي کار است نه تنها ناراحت است، بلکه آرزو ميکند کاش سالهاي 84 تا 92 دوباره تکرار شود.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، براي همين است که نشنال اينترست به تازگي نوشته است: «شکست حسن روحاني در انتخابات رياست جمهوري يعني پيروزي برخي کشورهاي عربي و اسرائيل» اما علاوه بر آنها، در داخل هم هستند کساني که تمام تلاششان تک دوره اي کردن روحاني است. کساني چون اعضاي تندروهاي منسوب به نوپايداريها و کلا بدنه راست افراطي، کساني که در صورت شکست شيخ حقوقدان در انتخابات سال آتي، پيروز اين غائله خواهند بود. سوال اين است که آيا اينها به صورت آگاهانه در زمين اسرائيل و عربستان و امثالهم که دشمن مسلم ما هستند، بازي ميکنند يا صرفا از روي ناآگاهي؟!
احمدينژاد محبوب کيست؟
علائم اوليه در ابتداي تحويل دولت به روحاني، خودشان را نشان دادند. شهريور ماه سال 92 روزنامه اسرائيليهاآرتص نوشت: «احمدي نژاد کجاست که ما الان واقعا به او نياز داريم؟» کمي قبلترش يعني در مرداد ماه همان سال تنها چند روز بعد از تحليف روحاني، گزارشي منتشر شد از يکي از لابيهاي بزرگ صهيونيستي درباره خدمات احمدينژاد به اسرائيل. اتحاديه يهوديان اروپا يکي از پرنفوذترين لابيهاي صهيونيستي و يکي از مهمترين سازمانهاي وابسته به اسرائيل است. اتحاديه اي که در واقع بازوي زورگوي صهيونيسم در اتحاديه اروپاست. اين لابي بزرگ صهيونيستي در گزارشي که در سايت رسمي اين سازمان منتشر کرد، نوشت: «احمدينژاد جايگاه رياستجمهوري را به حسن روحاني تحويل مي دهد. اگرچه روحاني با مشي اعتدال بر سر کار آمده است اما به عقيده برخي مانند نتانياهو نخست وزير اسرائيل، روحاني بسيار خطرناکتر از احمدي نژاد است.» اما برميگرديم به اينکه احمدي نژاد در تمام دوران رياست جمهوي اش، اولين کسي بود که به صراحت، هولوکاست را رد کرد. اتفاقي را که ميتوان گفت، بخشي از هويت صهيونيسم و اسرائيل را تشکيل ميدهد. اما در ادامه اين گزارش نوشته شده بود: «تل آويو علي رغم صراحت احمدي نژاد در نفرت از دولت يهودي، از رفتن وي ابراز تأسف مي کند زيرا ديدگاهها و سخنان وي، منجر به انحراف افکار عمومي شد و موجب شد تا جامعه جهاني حمايت بيشتري از اسرائيل به عمل آورد.» صبر کنيد! اينها اولين نشانههاي همراهي ناخواسته رئيس دولت مهروز با اسرائيل نبود.
مشايي: ما با مردم اسرائيل دوست هستيم!
به کمي عقبتر برگرديم. به شهريور ماه 87. وقتي آن جمله معروف مشايي، مثل توپ در رسانههاي ايران و جهان صدا کرد. جمله اي که ملت اسرائيل را دوست ملت ايران ميدانست: «براي هزارمين بار ميگويم با همه مردم دنيا دوست هستيم حتي مردم آمريكا و اسرائيل.» در آن تاريخ، فارس خبري از اسفنديار رحيم مشايي، معاون رئيس جمهور وقت منتشر کرد که مي گفت: «بنده به حرفهايم افتخار ميكنم و آن را اصلاح نميكنم بلكه هزار مرتبه ديگر نيز تكرار ميكنم كه ما آحاد مردم دنيا را دوست داريم و اين افتخار ماست كه چون اعتقاد و آرمانهايمان انساني است در بين تودههاي مردم در دنيا دشمني نداريم.» مشايي در نشست خبري اي که در كاخ گلستان داشت، گفته بود: «مردم ايران با مردم آمريكا فرقي ندارند. ما با همه مردم دنيا دوست هستيم حتي مردم آمريكا و اسرائيل. موجوديت رژيم اسرائيل براي تمام دنيا خسارت بار است و پيش از هر كس ديگري در دنيا خسارت رژيم اسرائيل براي مردم آن سرزمين است. لذا يكي از اهداف مبارزه با رژيم اسراييل رفع ظلم و ستم از مردم آن سرزمين است.» او اين صحبتها را قبلا هم بيان کرده بود. طوري که حتي احمدي نژاد هم به آن واکنش نشان داده و گفته بود: «صحبتهاي مشايي درباره رژيم اسرائيل در شرايط حساس عنوان شده است».
اما اين حرفهاي مشايي بي جواب نماند. يک ماه از انتشار صحبتهاي مشايي گذشته بود که رهبر انقلاب در خطبههاي نماز جمعه 29 شهريور 87، اعلام کردند: «اظهار نظر دوستي با مردم اسراييل، غلط، غيرمنطقي و پوچ است.» ايشان گفته بودند: «مردم اسرائيل مگر چه كساني هستند؟ همان كساني هستند كه غصب خانه، غصب سرزمين، غصب مرزعه و غصب تجارت به وسيله همينها دارد، انجام ميگيرد. سياهي لشكر عناصر صهيونيست همينها هستند. نميشود ملت مسلمان نسبت به افرادي كه اينجوري عامل دست دشمنان اساسي دنياي اسلام هستند، بي تفاوت باشد، نه. ما با يهوديها هيچ مشكلي نداريم، با مسيحيها هيچ مشكلي نداريم، با اصحاب اديان در دنيا هيچ مشكلي نداريم، اما با غاصبان سرزمين فلسطين چرا، مشكل داريم. غاصب هم فقط رژيم صهونيستي نيست. اين موضع نظام است اين موضع انقلاب و موضع مردم است».
وقتي احمدينژاد از حرفش برميگردد
اما اين همه ماجرا نبود. محمود احمدينژاد، آذرماه 84 و چند ماه بعد از جلوسش بر اريکه رياست جمهوري، در سفر استاني به زاهدان، در ميان مردم از کشف محمدعلي رامين پرده برداشت(!) و رسما هولوکاست را يک افسانه خواند. اين حرف او با واکنش تند رسانههاي جهاني مواجه شد. اما او به همينجا بسنده نکرد. در سال 88 و در کنفرانس دوربان 2 از به کاربردن واژههايي همچون «مشکوک» و «مبهم» براي اشاره به هولوکاست که در متن سخنراني ارائه شده توسط ايران به سازمان ملل وجود داشت خودداري کرد و به جاي آن از عبارت «سوء استفاده از هولوکاست» استفاده کرد. سال 91 اما وقتي خبرنگار مشهور پايگاه ال مانيتور که بارها به تهران سفر کرده است، از احمدينژاد ميپرسد: «برخي مطالب شما در باره هولوکاست ، بحث برانگيز شد» جواب ميدهد: «ميپذيرم که در برخي موارد نبايد سخناني بيان ميشد».
اتحاديه يهوديان اروپا در سال 92 با مرور سخنان احمدينژاد در مجامع داخلي و بينالمللي، آنها را گامي در پيشبرد اهداف صهيونيستها خواند و ادعا کرده بود: «همانطور که احمدينژاد، انکار هولوکاست را بزرگترين دستاورد حکومت خود ناميد، اين رويداد به همان ميزان براي اسرائيل دستاورد داشت زيرا موج مخالفتهاي عميق عليه ايران از سوي همه گروهها را به ارمغان آورد.» اين سازمان صهيونيستي افزود: «به قول يکي از مقامات موساد، احمدينژاد به جهان نشان داد که چه کسي دشمن اصلي آنها است. وي براي ما دستاوردي مانند هيتلر داشت به گونهاي که همه جهان وي را شناختند».
مخالفان دولت همسو با خواست اسرائيل
حالا ميرسيم به جملهاي که نشريه آمريکايي نشنال اينترست مينويسد: «شکست حسن روحاني در انتخابات رياست جمهوري يعني پيروزي برخي کشورهاي عربي و اسرائيل» و در ادامه آن، به حرفهايي ميرسيم که از زبان مخالفان روحاني در داخل ميشنويم. اينکه ميگويند روحاني تک دورهاي خواهد بود. مخالفاني که از هر حربهاي براي حمله به روحاني و دولتش استفاده ميکنند. تا بود از برجام، حالا هم از حقوقهاي نجومي و FATF.»
در گزارش نشنال اينترست آمده است: اصرار شديد برخي از سياستمداران آمريکايي براي اعمال سياستهايي در جهت محدود کردن ايران و همپيمانانش باعث تضعيف سياست خارجه دولت اوباما از سويي و قدرت گرفتن مخالفان روحاني در ايران شده است. در پسزمينه اين بحث بايد به مهمترين رخداد چند دهه اخير در روابط ايران و آمريکا توجه کرد يعني توافق اتمي که يک سال قبل به امضا رسيد. کساني که با اين توافق مخالف بودند هماکنون مدعياند که آمريکا در پشت پرده ، مجوز برخي فعاليتهاي اتمي را به ايران داده است! با تساهل و تسامح به مدارا باايران ميپردازد.
اما شواهد و قراين حاکي از آن است که هيچ کدام از اين ادعاها ريشه در واقعيت ندارند. گزارشات آژانس بينالمللي انرژي اتمي که با دقت تمام فعاليتهاي اتمي ايران را تحت نظر دارد، نشان ميدهد که ايران کاملا در چارچوب توافق هستهاي گام برداشته است و هيچ اثري از تخلف از جانب ايران وجود ندارد.عليرغم عملکرد مثبت ايران و عدم تخطي اين کشور از توافق اتمي، در آمريکا جرياني وجود دارد که خواهان بر هم زدن اين توافق به هر قيمتي است و تاکنون توانسته است لوايحي را در راستاي اهداف خود در کنگره به تصويب برساند.
اين چيزها باعث ميشود در ايران کساني قدرت بگيرند که رويکردهاي جنگطلبانه دارند و افرادي همچون حسن روحاني که خواهان تعامل و صلح هستند ضعيف و منزوي شوند و در نهايت شکست بخورند. واضح است که چنين چيزي در نهايت به سود و پيروزي برخي کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس و اسرائيل تمام خواهد شد.تحولات اخير در کشور ميانمار و سياستهايي که آمريکا در قبال آن اعمال کرد ميتواند نمونهاي ديگر از کشورهايي باشد که نيروهاي اصلاحطلب با ديگران درگير هستند.
همه اينها نشان ميدهد، بدنه راست افراطي، خواسته و ناخواسته با سياستهاي اسرائيلي و عربي همراه شده است تا بتواند روحاني را تک دورهاي کند.
گزارش : محبوبه شعاعی