نوشتاری از شاهرخ سلطان احمدی، خواهر زاده کاظم اخوان خبرنگار ربوده شده همراه دیپلماتها
ربوده شدن خبرنگار و دیپلماتهای ایرانی در لبنان در رمضان سال61اتفاق افتاد از آن زمان 34سال سپری شده است اما سرنوشت آنان همچنان در هاله ای از غبار قرار دارد. فیلم ایستاده در غبار نقطه عطفی درباره روشن شدن سرنوشت این عزیزان شده و در واقع وظیفه بر زمین مانده مطبوعات را بر دوش گرفته است و برای همین تفکرانگیز و جریان ساز شده است. تقارن سالگرد ربوده شدن 4شهروند ایرانی در لبنان با اکران فیلم ایستاده در غبار را به فال نیک می گیریم.کم توجهی رسانه ها به انتقال واقعیت سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده آن طور که هست به کم رنگ شدن جایگاه ارزش های اخلاق حرفه ای می انجامد ،جریان سازی خبری و دیپلماسی خبرسازی نسبت به پیگیری سرنوشت این عزیزان کمرنگ بوده است .
جنگیدن و دفاع کردن در اسطوره و تاریخ بشر از آغاز تاکنون وجود داشته است،بدون شک عدم پرداختن به موضوع سرنوشت حاج احمد متوسلیان و همراهانش یک شکست معنوی برای ما تلقی میشد. بی توجهی به این شخصیت ها در تاریخ، یک ضعف اساسی است و این فیلم نشان داد کسانی هستند که حافظه تاریخی شان همچنان کار کند! هستند کسانی که در هیاهوی امروز دغدغه و آرمانشان را فراموش نکرده اند. آنچه در تاریخ سی و چهار ساله گذشت، دارای حقایقی است که باید از طریق مطالعه نظام مند به عمق آن دست یافت وکارگردان هوشمندانه با پرداخت هنری از آن بهره برده است سینما توان نشان دادن دردها و مشکلات و زیبایی ها را دارد و فیلم نمونه ای است که با صراحت توانست فراز و فرود زندگی انسانی بزرگ را تا قبل از ربوده شدن نشان دهد.
پس از گذشت بیش از سه دهه برای روشن شدن سرنوشت نهایی این عزیزان باید در پی پاسخگویی به سئوالاتی باشیم که همچنان بی جواب مانده است .علت روشن نشدن سرنوشت غبار آلود آنان پس از گذشت بیش از سه دهه چیست ؟ آیا این موضوع نیاز به رمز گشایی و واکاوی ندارد ؟چرا این مهم تا کنون مورد تغافل قرار گرفته است؟آیا این امری حداقلی نیست که باید روزی به آن اندیشید؟ آیا می توان با پیوند زدن این سئوالات به اما و اگرها از پاسخگویی طفره رفت؟اما سئوال اصلی این است که چرا روشن شدن سرنوشت آنان اخیرا منجر به اظهار نظر برخی از افراد مسول شده است ؟ پرونده چه روندی را طی کرده؟ شاهد چه فرازها و فرودهایی بوده است؟ اینها برخی از پرسشهای مستقیم و غیرمستقیمی است در ارتباط با پرونده دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در لبنان که پاسخگویی به آ نها در این فرصت اندک امکان پذیر نیست.
در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پس از گذشت 34سال با نمایش فیلم تاثیر گذار ایستاده در غبار اثر کارگردان34ساله آن آقای مهدویان که بخشی از زندگی حاج احمد متوسلیان یکی از اسطوره های دوران دفاع مقدس را به تصویر کشیده ، یک بار دیگر سرنوشت او مورد توجه قرار گرفت و همان طور که کارگردان می گوید هدفش از ساخت چنین فیلمی ضمن ادای دین به یکی از اسطور ه های دفاع مقدس ،جریان سازی هم بوده و بازخورد فیلم قبل و بعد از اکران با توجه به قدرت سینما نشانگر این است که ظرفیت تبدیل شدن به جریان برای پیگیری و تعیین تکلیف سرنوشت چهار دیپلمات را پیدا کرده و مخاطب با آن همراه شده است
شکل گیری اسطورها ی دفاع ، استقامت و مقاومت به عنوان یکی از بنیان های سازنده هویت جمعی و ملی و شناسنامه هر ملتی به حساب می آید و به انسجام و یکپارچه سازی آن کمک کند لذا قابل پیگیری و بررسی است علاوه بر این هر فرد و جامعه ای سرگذشتی دارد که باز اندیشی آن برای تعیین و تثبیت هویت و ادامه به حیات اجتناب نا پذیر است سکانس پایانی فیلم که حاج احمد و دیپلماتها را نشان می دهد که در حال پائین امدن از پله های سفارت ایران در سوریه برای عزیمت به لبنان هستند«۱۴ تیر ۶۱ احمد متوسلیان در جایی از تاریخ گم شد!» این آخرین جملهای بود که روی پرده می نشیند و با روشن شدن سالن سینما ، تماشاگران با چهرهای مبهوت در برابر این است پرسش به تعلیق رفته قرار می گیرند چرا چنین اسطو ره ای که در فیلم می بینند را نتوانسته ایم پیدایش کنیم؟ چرا این قهرمان ملی همچنان در تاریخ نا پیدا است ؟ چرا پس از گذشت 34سال که از گم شدن چهار شهروند ایرانی می گذرد نتوانسته ایم و یا نخواسته ایم آنان را از دل تاریخ پیدا کنیم؟ موضوع پايان دادن به اعلام تعیین تکلیف نهایی سرنوشت این عزیزان پس از 34سال يکي از چالش برانگيزترين موضوعاتي است که در آينده سرنوشت آنان بزودی مطرح خواهد شد که درخواست ما هم همین است که بی هيچ حاشيه، ابهام و کنايه و با صراحت کامل سرنوشت آنان بيان شود و دولتمردان ما رويکردی تعهدی نسبت به آن داشته باشند. نکته کلیدی که نباید به آن بی توجه بود این است که چرا در خصوص سرنوشت این عزیزان در بین مسئولین در جاهایی همگرایی و در مناطقی اختلاف وجود دارد برای همین آشکارا خود را گرفتار تناقض می بینیم.
چرایستاده در غبار ستایش مخاطبین و جامعه منتقدین را بدست آورده و توانسته تحسین بسیاری را برانگیزد. این فیلم با عشق و علاقه به این کشور و مردم بردبار و سرافراز ایران و در خور شاءن و جایگاه رفیع اسطورهای جنگ ساخته شده و مایه فخر و مباهات است. از همین منظر ایستاده در غبار بدیع و منحصربهفرد است چرا که سهم پایداری از اسطوره های جنگ از خود بر جای گذاشته و تماشای اثر را برای هر مخاطب سینما ،به تجربه ای متفاوت تبدیل کرده و مایه اعتبار صاحب اثر شده است.
فیلم ایستاده در غبار از جنس دیگری است و حال و هوای خاصی فیلم نشانگر آن است که نیازی نیست وارد جریان اصلی سینما بشوی. مهدویان با این فیلم مسیر خودش را ساخته و شکی در آن نیست و این خیلی جرات می خواهد که داستانی را این چنین ساختارشکنانه روایت کنی. فیلم صحنه هایی از تاریخ جنگ را ورق می زند اما در سطح باقی نمی ماند و سرد و بی روح نیست و تجربه های زیباشناسی فیلم جوهر خاص خودش را نشان می دهد و شانه به شانه با هویت و شخصیت یک قهرمان اسطوره ای جلو می رود. با توجه با مخاطب های امروزی سینما که خیلی پیچیده اند دیانت و قداست قهرمان فیلم را به کسی تحمیل نمی کند و کسی نمی تواند او را به نفع خودش مصادره کند هیچ شعار و کلمات قصار و گزینه گویی نمی بینی به نوعی اسطوره زدایی است اما به شکل رئال اسطوره سازی می کند. این فیلم تصورات قبلی شما را در مورد فیلم جنگی به چالش می کشد و شما را از بند فیلم های جنگی کلیشه ای آزاد می کند و نمونه الهام بخشی به ما ارائه می دهد که بر ذهن و احساس ما تاثیر گذار بوده ونماد امید و بهبودی و تازگی است و از همه مهمتر این فیلم نشان داد سینما متعلق به اقلیتی برگزیده نیست. مهدویان توانسته روشهای محافظه کارانه سینمای جنگی را که منجر به عکس العملهای عادی و بی خاصیت می شود به چالش بکشد اگر چه این فیلم سواد، کار بلدی و قدرت خلا قیت کار گردان جوانش را به رخ همه کشید، اما اگر نبود الهام از شخصیت اصلی فیلم هرگز نمی توانست به چنین قدر و مرتبه ای برسد. کارگردان در واقع از معنا به صورت رسیده است.هنر او حاصل ذوق حس زیبایی شناختی هنرمند انه اوست. تصاویر و قاب بندی های زیبایش می کند.
کار گردان کار دشواری در پیش داشته. ساخت چنین فیلم هایی کار سادهای نیست و شما همواره مطمئن نخواهید بود که عکس العمل مخاطب چیست. او بایداسطوره گمشد ه ای در تاریخ را که در پایان فیلم هم به همین موضوع اشاره می شود صادقانه و شفاف و آشکار بدون محافظه کاری از دل تاریخ بیرون بکشد ،شخصیتی پایبند ارزشهای ناب اخلاقی و مسئولی عملگرا را به تصویر می کشد که با حس مسئولیت شناسی شدید که می تواند نماد پیروزی معنویت بر نفس پرستی انسانها باشد.اسطوره آیینه روح بشر است و تجلی حقایق انسانی كه در طول تاریخ ادامه دارد.
این فیلم نشان داد چرا اسطوره های جنگ ما متفاوت بوده اند. آنچه که مسلم است کارگردان انگیزه درونی بسیار قوی داشته و این مهمترین عامل در ارائه کار های خلاق است برای همین کارگردان توانسته یک کار متفاوت ارائه کند. خلاقیت بدون جرقه درونی غیر ممکن است وسعت زاویه دیدی که کارگردان داشته نشانگر محققانه بودن جدی فیلم است که از منابع متعدد بدست آمده و ژرفای موضوع را مورد کاوش قرار داده برای همین او توانسته چیزی را مشاهده کند که تازه و بی مانند است ودیگران نتواسته اند آن را ببینند. خلاقیت بدون جرقه درونی ، الهام و ادراک غیر ممکن است زیبایی به طرز بسیار عالی جلوه حسی ایده و باز تابی از زیبایی است که متعلق به روح است.
از سوی دیگر پایان فیلم موجب می شود تا بیننده پس از ربوده شدن حاج احمد متوسلیان در لبنان چیز مهمی از سرنوشت او دستگیرش نشود یعنی پاسخی که بتواند اقناع جویندگان حقیقت سرنوشت حاج احمد و همراهانش را در پی داشته باشد. بدون شک سرنوشت حاج احمد و همراهانش نیاز به واکاوی ,رمز گشایی و حقیقت یابی دارد. اگر چه در پایان فیلم علامت سوال بزرگی در برابر ما قرار می گیرد اما سئوال اساسی این است چرا سرنوشت متوسلیان به عنوان یکی از قهرمان های آرمانی اسطوره ای در حماسه ملی ایرانیان همچنان در ابهام قرار دارد و همچنان در تاریخ گم شده مانده است؟
علاوه بر این فیلم می تواند در راستای دیپلماسی عمومی قرار گیرد دیپلماسی عمومی، افکار عمومی را هدف قرار می دهد و از لحاظ پیامدهای و نتایج، از همان اهمیت ارتباطات دیپلماتیک پنهان و سنتی برخوردار است و همین امر می تواند چشم اندازهای نوید بخشی در زمینه معرفی حاج احمد و همراهان او به جهانیان باشد و زمینه کسب نتایج مطلوب برای اطلاع از سرنوشت متوسلیان و همراهانش را ترسیم کند و این به مراتب مطلوبتر از بیانیه های وزارت خارجه در سالگرد ربوده شدن این عزیزان است. فیلم متفاوتی مانند ایستاده در غبار می تواند مردم کشورهای دیگر را با واقعیت ها و شخصیت ها و اسطور های دفاع مقدس ما آشنا کند و تصویر ذهنی را که توسط رسانه های غربی از ایران ساخته و پرداخته می شود تغییر دهد و نقش سینما در این تصویر سازی تاثیر گذار و مهم است در شرایظی که روشهای انگاره سازی و قدرت نرم با ظرافت و دقت تمام، توسط رسانه ها برای شکل دادن به افکار عمومی دنیا به کار گرفته می شود.
پدر و مادر این عزیزان توفان غبار زندگیشان شد و با همین غبار از این دنیا چشم انتظار رفتند اما آیا غبار زندگی مادر احمد متوسلیان خواهد شکست و دگر بار آینه از غبار برون خواهد آمد و زرنگار خواهد شد ؟آیا مادر حاج احمد پس از همه این سالها می تواند غمش را دردش را و رنج فقدان عزیزش را فراموش کند ؟امیدوارم که غبار غم برود و حال او و همه ما خوش شود