شهردار تهران شايد ماندنی باشد اما...
گروه سياسي: هر فعال سياسي يک عمر سياسي مشخص دارد و در عين حال همان فعال سياسي ممکن است در دورههاي مختلف شرايط خاصي را تجربه کند.
پيش تر هم پيش بيني ميشد که نتايج انتخابات رياست جمهوري اين دوره در مورد حيات و ممات سياسي بسياري افراد تاثير مستقيم و غير مستقيم دارد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،دولت سيزدهم ملجا و پناهگاه بسياري از سياسيوني شده بود که تا چندي قبل، از تريبونهاي مختلف لفاظيهاي تندي را عليه مسئولان وقت مطرح ميکردند و حالا شرايطي ايجاد شده بود که وارد عرصه شده و ميدان داري کنند. اما اين ميدان داري تجربه تلخي بود؛ به گواه انواع شاخصها از جمله شاخصهاي اقتصادي منتقدان مسئولان سابق خود عملکردي به مراتب بدتر داشتند و سفره مردم را کوچک و کوچک تر کردند.
البته داخل پرانتز بايستي اين نکته را نيز اذعان نمود که در دولت مرحوم رئيسي فقط چهرههاي تندرو تريبوني حاضر نبودند بلکه در جاي جاي اين دولت افرادي حضور داشتند که علاوه بر فعاليتهاي تند و تيز تريبوني در عرصه عمل نيز فعال بودند.از سفارت نوردي تا برهم زدن سخنراني مسئولان وقت از جمله فعاليتهاي اين قشر بود که توسط همين فعاليتهاي مخرب امتيازهاي لازم را کسب کرده و در دولت سيزدهم مسئوليت ميگرفتند.
عليرضا زاکاني شهردار تهران از جمله سياسيوني بود که سالها از تريبونهاي مختلف از جمله مجلس عليه مسئولان اجرايي دولت روحاني لفاظي نموده و درنهايت نيز با عملکردي که در مناظرههاي انتخاباتي سال 1400 داشت توانست در عصر حضور چهرههاي خاص سکاندار شهرداري تهران شود.
همه چيز بر وفق مراد عليرضا زاکاني بود تا اينکه اتفاقات جديد از جمله شهادت آيت الله رئيسي و برگزاري انتخابات رياست جمهوري چالش جديدي را براي وي و اطرافيان اش ايجاد کرد.
شهردار تهران تصور ميکرد ميتواند مثل سال 1400 در قالب کانديداي پوششي شرايط را به نفع خود و کانديداي هدف تغيير دهد.
از همين رو با همان رويکرد قبلي اين بار به جاي عبدالناصر همتي و محسن مهرعليزاده مقابل مسعود پزشکيان ايستاد تا به قول خودش اجازه ندهد وي رئيس جمهور شود.
اما اشتباهات متعدد محاسباتي اصولگرايان و استقبال نسبي طيف خاکستري جامعه از کانديداي اصلاح طلبان سبب شد درنهايت عليرضا زاکاني عليرغم اينکه به نفع کانديداي جبهه انقلاب کناره گيري کرده بود به هدف خود نرسد.
از زماني که نتايج انتخابات رياست جمهوري مشخص شده ديگر شرايط براي عليرضا زاکاني در شهرداري تهران مثل قبل نيست و در حال تجربه شرايط جديدي است. او ديگر نه جايگاهي در دولت رئيسي دارد زيرا اساسا دولت رئيسي وجود ندارد و نه ديگر آن پايگاه قبلي را در شوراي شهر تهران دارد.
فشارهاي سياسي چند روز اخير از سوي شوراي شهر براي استعفاي وي گواه اين مدعاست. ضمن آنکه در شرايطي که تا پيش از اين شاهد همگرايي حداکثري شورا با شهردار بوديم اين بار نطقهاي انتقادي تندي عليه عليرضا زاکاني در ساختمان بهشت شنيده ميشود. نطق چندي پيش نرجس سليماني فرزند شهيد سليماني در اين راستا بازتاب فراواني داشت.
نرجس سليماني در صحن علني شوراي شهر گفته بود: «از وقتي وارد شورا شديم شهر تغيير قابل توجهي نداشته و حمل و نقل عمومي، جمع آوري پسماند، اختلال در مديريت امور شهري و ارتباط مردم با شهرداري همچنان وضعيت مناسبي ندارد. استفاده از حلقه تنگ دوستان در شهرداري يکي ديگر از مسائل موجود است. جهت گيري غلط شهرداري در استفاده از کميسيونها همچون کميسيون ماده پنج نيز از ديگر مسائل است و بارها گفتم که اين کميسيون قلک شهرداري نيست. در برخي موارد بدون وجود امضا و اجماع لازم، مصوبات کميسيون ماده پنج را غير قابل اجرا ميکند.»
نرجس سليماني در ادامه اعتراض به عملکرد زاکاني اين نکته را هم اشاره کرده بود که «شهر نيازمند عطاري دانا و خاموش است تا در سکوت تلاش کند بدون هياهو هر دم در هوس جاي ديگر نباشد.» پس از تذکر نرجس سليماني به عملکرد شهرداري، محمد آقاميري با بيان اينکه احساس کردم صحبتهاي خانم سليماني در مورد تهران نيست و ايشان عضو شورا نيستند، اظهار کرد: «توقعي که از فرزند شهيد سليماني که اسطوره «ما ميتوانيم» است اين نبود. اتفاقاتي افتاد که حتي اصلاح طلبها آن را تحسين ميکنند. برخي پروژهها زير خاک بود و برخي پروژهها به فنا داده شده بود که در اين دوره مورد توجه قرار گرفت.»
بعد از پايان سخنان آقاميري، برخي از اعضاي شورا به صحبتهاي او اعتراض کردند.
انتقادات نرجس سليماني اما صحن شوراي شهر ختم نشد و روزنامه همشهري وابسته به شهرداري تهران در سرمقاله خود به اين اظهارات واکنش نشان داده است. محسن مهديان مديرمسئول روزنامه همشهري در سرمقاله روزنامه همشهري و در انتقاد به سخنان نرجس سليماني درباره عليرضا زاکاني نوشت: «سخن بر سر خطاهاي مکرر در شوراي شهر است. صحن شوراي شهر شاهد حوادث تلخي بود، اما متأسفانه بايد گفت اين نخستينبار نيست. پيشبيني ميکرديم با تذکر پدرانه و دلسوزانه رئيس شوراي شهر يا تغيير شرايط سياسي کشور و ضرورت همبستگي بيشتر بين نيرويهاي انقلاب، اينقبيل رفتارها اصلاح و جبران شود اما ماجرا بازهم به نحو ديگري رقم خورد.»
مهديان در ادامه اين سرمقاله نوشته است: «وظيفه شوراي شهر نظارت است، نقد است، گلايه است، تذکر و حسابرسي است. حق هم همين است. مردم نيز همين را انتظار دارند.
اما نظارت با مچگيري فرق دارد، نقد با تخريب متفاوت است؛ تذکر، حرف گوشهدار و تندي و طعنه نيست، گلايه حرف غيرمنصفانه و خلافواقع نيست. اين تفاوتها را نميبينيم؟ اگرچه ايندست رفتارها منحصر به انگشتشمار و معدودي از نمايندههاي محترم است اما مردم اين بداخلاقي را به کليت شوراي انقلابي منتسب ميکنند. اگر واقعا تفاوت نقد مشفقانه و تذکر دلسوزانه و گلايه مسئولانه با بداخلاقي و بيانصافي روشن نيست به اثر رفتارها توجه کنيم. ببينيم چرا ضدانقلاب اينقدر خوشحال ميشود؟ ببينيم چرا سوت و کف ميزند؟ چرا تشويق ميکند؟ رفتار ما چه آوردهاي براي دشمنان خبيث انقلاب داشته است؟»
اما اين پاسخها بي فايده به نظر ميرسد زيرا کماکان عليرضا زاکاني زير ضرب نقد اعضاي شوراست و از آن سو موضوع استعفاي شهردار کم و زياد پيگيري ميشود.
البته اخيرا، چمران رئيس شوراي شهر اين پيگيري را مصداق نامردي دانسته ولي بايستي به رئيس شورا يادآور شد شرايط سياسي کشور ديگر تغيير کرده و چه بسا پايان عمر سياسي زاکاني رسيده و اين رفتارهاي وي مصداق تنفس مصنوعي است.