معمولا بعد از پايان هر پروسه انتخاباتي عملا عمر سياسي برخي سياستمداران به پايان ميرسد و به اصطلاح گفته ميشود که فلان چهره سياسي سوخته است.
«مردم سالاری» گزارش می دهد
سياستمداران سوخته
21 خرداد 1403 ساعت 23:24
معمولا بعد از پايان هر پروسه انتخاباتي عملا عمر سياسي برخي سياستمداران به پايان ميرسد و به اصطلاح گفته ميشود که فلان چهره سياسي سوخته است.
گروه سياسي: معمولا بعد از پايان هر پروسه انتخاباتي عملا عمر سياسي برخي سياستمداران به پايان ميرسد و به اصطلاح گفته ميشود که فلان چهره سياسي سوخته است.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،البته بايد اين توضيح را اضافه کرد که منظور از سياستمدار سوخته اين نيست که وي ديگر نميتواند بازيگري سياسي کند بلکه بدين معني است که اين چهره سياسي ديگر روي پرده قرار نميگيرد و بنابر ميزان توانايي که دارد ممکن است در پشت پرده کماکان سياست ورزي نمايد. اين نکته را هم اينجا بايد متذکر شد که عدم بها دادن به موضوع تحزب در کشورمان در اين موضوع بسيار مهم است. در واقع اگر مسئولان و تصميم گيران به احزاب اهميت ميدادند بازيگري سياسي در کشورمان ساختار مناسب تري داشت و اينگونه آشفته نبود.
اما به هرحال، درخصوص گزاره مذکور، ناطق نوري و مرحومهاشمي رفسنجاني دو نمونه مهم در اين مورد هستند. ناطق نوري بعد از ناکامي در انتخابات رياست جمهوري سال 1376 و شکست سنگين برابر سيد محمد خاتمي عملا به سياستمداري سوخته تبديل شد که ديگر پايگاهي در جامعه نداشت ولي از آنجا که وي توانايي و قدرت سياسي چشمگيري داشت تا همين الان هم توانسته پشت پرده سياست حضور فعالي داشته باشد و ردپاي وي را در برخي فعل و انفعالات سياسي مهم ديد.
در مورد مرحومهاشمي رفسنجاني نيز چنين است. او سال 1392 در انتخابات رياست جمهوري توسط شوراي نگهبان ردصلاحيت شد و به نوعي عمر سياسي اش پايان يافت ولي اين پايان راه وي نبود چرا که با صحنه گرداني که در همين سال داشت سهم بسزايي در پيروزي حسن روحاني ايفا کرد. وي توانست پايگاه اجتماعي که در طول سالها جمع کرده بود را به سمت حسن روحاني هدايت نموده و تمام جريانهاي اصلاح طلبي و اعتدالي را در حمايت از رئيس جمهور سابق يکصدا نمايد.
در اين انتخابات هم چنين موضوعي وجود دارد. برخي از چهرههايي که در اين انتخابات صلاحيت شات احراز نشد عملا سوخته به حساب ميآيند. همچنين در ادامه برخي افرادي که نتوانند در انتخابات نتيجه اي کسب کنند سرنوشت سياسي شان درهاله اي از ابهام قرار ميگيرد.
علي لاريجاني: علي لاريجاني تصور ميکرد اين بار در مورد وي توصيه اي شده ميتواند از فيلتر شوراي نگهبان عبور کند ولي مثل سه سال قبل صلاحيت اش احراز نشد تا بتوان گفت که وي براي هميشه به مهره اي سوخته تبديل شده است. اوج گيري سياسي علي لاريجاني دوران رياست او بر مجلس شوراي اسلامي بود و با مهر دوم ردصلاحيتي که شوراي نگهبان بر پرونده وي زد عمر سياسي اش تمام شده است. شايد گفته شود او ميتواند پشت صحنه کارگرداني کند ولي وي نه مثل مرحومهاشمي رفسنجاني پايگاه مردمي دارد و نه مثل ناطق نوري بزرگ است!
مهرداد بذرپاش: مهرداد بذرپاش جوان است ولي ردصلاحيت وي در اين انتخابات بدين معني است که حداقل آينده سياسي اش دچار ابهام اساسي شده است.
به نوعي ميتوان گفت حيات و ممات سياسي مهرداد بذرپاش به اين انتخابات گره خورده است و اگر از ميان گزينههاي موجود فرد مدنظرش به پيروزي نرسد نه تنها بايد از مقام وزارت خداحافظي کند بلکه چه بسا بايستي براي هميشه عطاي سياست را به لقايش ببخشد.
در مورد امثال مهرداد بذرپاش که پلههاي ترقي به سرعت و رانتي طي کردند اين نکته محرز است که وقتي در مقام و پستي نباشند يعني عملا وجود ندارند زيرا بدون ميز وصندلي هويت سياسي را نميتوان براي آنان تعريف کرد.
اسحاق جهانگيري: او هم مثل علي لاريجاني براي بار دوم ردصلاحيت شده است و بايستي عمر سياسي اسحاق جهانگيري را تمام شده دانست. اوج گيري سياسي وي در دولت نخست حسن روحاني بود؛ جايي که معاون اول دولت شد و در انتخابات رياست جمهوري سال 1396 به عنوان کانديداي پوششي حتي از خود حسن روحاني بهترعمل کرد ولي با شروع دولت دوم تدبير واميد روند نزولي وي شروع شد. دليل اين موضوع هم بر ميگشت به باند محمود واعظي در دولت حسن روحاني که تمايل داشتند تا جاي ممکن از نفوذ وي در دولت بکاهند و کار به جايي رسيد که حتي اسحاق جهانگيري اختيار مسئول دفتر خود را هم نداشت.
اسحاق جهانگيري به جز يک پايگاه اجتماعي اندک ميان اهالي صنعت تقريبا جايگاه خاصي در جامعه ندارد و به نظر ميرسد اين ردصلاحيت پاياني باشد بر عمر سياسي وي.
محمود احمدي نژاد: مورد محمود احمدي نژاد با باقي سياستمداران ايراني تفاوت دارد. وي برخلاف اغلب سياستمداران ايراني با وجود آنکه عملکرد پرغلطي در دولتهاي نهم و دهم داشته ولي پايگاه اجتماعي نسبي دارد. البته اين پايگاه بيشتر زاييده رويکردهاي پوپوليستي وي و همچنين موج سواريهاي گاه وبي گاهش است. فلذا اگرچه وي در اين دوره نيز ردصلاحيت شد ولي عطف به همان پايگاه اجتماعي نسبي که دارد همچنان در پشت صحنه سياست حضور خواهد داشت تا مگر آنکه در آينده اتفاق خاصي رخ دهد. ناگفته مشخص است که محمود احمدي نژاد فکرهاي بزرگي در سر دارد و اين سالها تلاش کرده فراموش نشود تا بتواند در زمان مناسب بازيگري سياسي کند. حال اينکه چقدر در توهم سياسي بسر ميبرد و يا چقدر معادلات سياسي اش منطبق با واقعيت است بايد منتظر ماند و ديد.
کد مطلب: 217616