حال و روز اين روزهاي سردار خلبان قاليباف که 12 سال بخاطر فداکارياش در انتخابات 84 اسب شهرداري تهران برايش زين مطلا شد و چهار سال هم از صدقه سري ارادت مردم به همرزم شهيدش حاج قاسم سليماني بر مسند رياست خانه ملت تکيه زده، به سان کبک خراماني است که از سرپنجه شاهين قضا غافل بود و درست وقتي حتي لازم نديد براي مردم درباره حاشيههاي خانواده اش از سيسموني گيت گرفته تا معامله ملک در آلمان يا درخواست تابعيت کانادا فرزندانش توضيح دهد، ضربه کاري را از خورد تا صحنه سياست را باز هم ببازد.
گروه سياسي- رحمان زين الدين: حال و روز اين روزهاي سردار خلبان قاليباف که 12 سال بخاطر فداکارياش در انتخابات 84 اسب شهرداري تهران برايش زين مطلا شد و چهار سال هم از صدقه سري ارادت مردم به همرزم شهيدش حاج قاسم سليماني بر مسند رياست خانه ملت تکيه زده، به سان کبک خراماني است که از سرپنجه شاهين قضا غافل بود و درست وقتي حتي لازم نديد براي مردم درباره حاشيههاي خانواده اش از سيسموني گيت گرفته تا معامله ملک در آلمان يا درخواست تابعيت کانادا فرزندانش توضيح دهد، ضربه کاري را از خورد تا صحنه سياست را باز هم ببازد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،براي تحليل آنچه امروز بر سر قاليباف آمده، خوب است 18 سال به عقب برگرديم؛ در بحبوحه انتخابات رياست جمهوري نهم، وقتي قاليباف با ژست خلباني و تبليغات گسترده خياباني فاصله خود را تا رئيس جمهور شدن به اندازه يک قدم ميديد، به ناگاه مجبور شد پا پس بکشد؛ بهتر است بگوييم به او فرمان ايست داده شد تا سبد آراي اصولگرايان به نام محمود احمدي نژاد مزين شود.
يادم هست چند سال قبل از آن وقتي تازه ليست آبادگران تهران براي انتخابات شوراي شهر تهران رونمايي شده بود و نامي از احمدينژاد حتي در سپهر سياسي کشور نبود، در يک محفل غير رسانهاي شنيدم که قرار است احمدي نژاد را شهردار تهران کنند و مسلما تا آن روز به عنوان خبرنگار حتي براي يک بار هم نام او را نشنيده بودم و نميدانستم که قرار است او نه تنها شهردار تهران بلکه رئيس جمهوري شود و عامل چه فتنههايي در تاريخ معاصر ايران!
سالها گذشت؛ نه تنها احمدي نژاد شهردار شد، حتي پس از آن آبادگران براي مجلس هفتم هم نسخه مورد نظرشان را چيدند. پس از آن همين احمدي نژاد بي نام نشان را براي هشت سال رئيس جمهوري کردند.
شايد همين حمايت همه جانبه از احمدي نژاد بود که قاليباف از ورود به صحنه انتخابات رياست جمهوري دهم در سال 88 پا پس کشيد؛ ميترسيد اين بار هم پا پيش بگذارد و باز مجبور شود شب انتخابات غزل خداحافظي بخواند. براي همين به سهمش در سفره انقلاب با همين شهردار تهران ماندن قانع ماند تا صبح دولتش بدمد.
گزينه مقبول که مغضوب
اصولگرايان شد!
تا پيش از انتخابات 92 همواره قاليباف يک گزينه مطرح اصولگرايان بود. او خود را فردي فداکار و کاربلد جا انداخته بود که از پس مديريت کلانشهر تهران برآمده است! پس ميتواند به مانند سلفش رداي رياست جمهوري را به تن کند.
براي همين وقتي در اين انتخابات پا در داخل گود گذاشت کسي تعجب نکرد. حتي وقتي به او فشار آوردند که به نفع سعيد جليلي که نامزد جريان پايداري بود کنار بکشد، کوتاه نيامد و تا آخر ماند. ماندني که بعدها اصولگرايان او را شماتت کردند که باعث تفرقه شد و سبب شد ميانه روها و اصلاح طلبان قوه مجريه را بعد از هشت سال بازپس گيرند.
در انتخابات 96 باز هم قاليباف وارد گود شد؛ اين بار ميخواست انتقام حمله گاز انبري جريان مقابل را هم تلافي کند. در مناظرههاي انتخاباتي اخلاق را کنار گذاشت و از نظر خودش سند رو کرد تا از جبهه مقابل تلفات بگيرد اما هرچه به ديوار کوفت، کمتر نتيجه گرفت. اصولگرايان او را نامزد پوششي خود ميدانستند، نامزد اصلي آنها ابراهيم رئيسي بود که توليت آستان رضوي را در آن زمان برعهده داشت و اصولگرايان براي پر رنگ کردن چهره معنوي او تبليغات سنگيني را ترتيب داده بودند.
در اين کارزار هم وقتي قاليباف ديد طيف اصولگرايي پشت او را خالي کرده، مجبور شد چهار روز مانده به انتخابات به نفع رئيسي انصراف دهد و باز هم قافيه را ببازد.
وقتي چرخ روزگار
به مراد سردار چرخيد!
دو سال بعد از انتخابات رياست جمهوري دوازدهم و کمتر از دو ماه مانده به انتخابات مجلس يازدهم، چرخ روزگار براي قاليباف چرخيد؛ سردار قاسم سليماني از فرماندهان دوران دفاع مقدس و فرمانده نيروهاي قدس سپاه در يک عمليات تروريستي که نيروهاي آمريکايي با دستور رئيس جمهوري ديوانه خود ترتيب داده بودند، در نزديکي فرودگاه بغداد به شهادت رسيد و موج خون خواهي و ارادت به اين سردار رشيد اسلام که همه او را مرد نبرد با داعش ميدانستند، به راه افتاد.
قاليباف از شرايط سياسي پديد آمده بيشترين بهره را برد، او که براي حوزه انتخابيه تهران نامزد شده بود، توانست با سوار شدن بر موج احساسات مردمي، در انتخابات 2 اسفند 1398 با کسب بيش از يک ميليون و 265 هزار راي نه تنها در يک انتخابات با حداقل مشارکت نفر اول تهران شود، بلکه به آرزويش که رسيدن به رياست يکي از قوا بود، دست يافت.
البته ناگفته نماند که او اين راي را مديون رئيسي بود. زيرا هنوز به ياد داريم که ائتلاف پايداريها و ليست شوراي وحدت در انتخابات مجلس يازدهم در تهران تقريبا ناممکن شده بود و اين رئيسي بود که در بزنگاه انتخابات قاليباف و آقاتهراني را به هم جوش زد و ليست واحد با دو سر ليست را نهايي کرد تا ائتلاف شکل بگيرد.
براي همين بود که قاليباف در انتخابات 1400 با وجود همه گمانه زنيها براي ورود مجدد به گردونه انتخابات رياست جمهوري آن هم براي چهارمين بار، وارد گود نشد تا ديگر نامزدهاي پوششي عرض اندام کنند و سهم خود را از سفره انقلاب بردارند. او هم مي دانست وقتي رئيسي وارد ميدان شده و قرار است اصولگرايان همه پشت او باشند تا رياست جمهوري را از اصلاح طلبان پس بگيرند، جايي براي او نيست و بهتر است وارد ميدان نشود؛ هرچند که در مجلسي که قاليباف رياست آن را برعهده داشت، نمايندگانش نامه دعوت از رئيسي براي حضور در انتخابات رياست جمهوري را امضا کرده بودند.
قاليباف باز هم از اصولگرايان
بازي خورد
با روشن شدن آراي مردم تهران و با همه اما و اگرها و گمانه زنيهايي که درباره ميزان مشارکت در پايتخت در فضاي غيررسمي و خبري دست به دست ميشود، يک موضوع بيش از پيش عيان شد و آن اينکه اسب قاليباف در سپهر سياسي اصولگرايان بازنده است. ريشههاي شکست سنگين قاليباف از اصولگرايان را نه در ديروز و امروز بلکه بايد از ابتداي مجلس دوازدهم جست وجو کرد که چطور به صورت کودتاي خزنده زيرپاي سردار مدعي کاربلدي را خالي کردند.
بازخواني پرونده هلدينگ ياس که معاون قاليباف آن را شکل داده بود، هک سايت مجلس و انتشار حقوقهاي نجومي نمايندگان، افشاي داستان خودروهاي شاسي بلند در مجلس، افشاگري سعيد محمد درباره لابي گري قاليباف در کسوت رياست مجلس، سهم خواهيهاي او از دولت سيزدهم براي چيدن وزرا و معاونان وزرا، رسوايي درخواست پسر قاليباف براي دريافت تابعيت کانادا و در آخر انتشار اسناد فروش يک ملک در آلمان که متعلق به الياس پسر ديگرش بوده، پازلهاي عيان اين بازي است.
اما در پشت صحنه بازي، خنجر محکمتري بر قاليباف وارد شده، او که به خيال خود فکر ميکرد با جريان پايداري ائتلاف کرده و ديگر جاي نگراني نيست و با مشارکت حداقلي در تهران همچنان رئيس مجلس ميماند، اين بار با ليستهاي بدلي و پوششي پايداريها زمين خورد.
نفر اول ليست تهران درست همان کسي است که در دقيقه 90 به فهرست اضافه شد، پايداريها با ليست دوم خود که همان فهرست امنا و صبح ايران بود، به صورت خزنده زير ميز ائتلاف و انتخابات زدند و بيشتر کرسيهاي تهران را تصاحب کردند.
حتي اصلاح دقيقه آخري قانون انتخابات مجلس و تعيين کسب حداقل 20 درصد آراي ماخوذه مانع از آبروريزي صورت گرفته نشد و حال سخن از اين است که انتخابات درتهران به دور دوم کشيده ميشود؛ چرا ندارد، منتخبات تهران حتي نتوانسته اند 20 درصد آراي ماخوزه را آن هم در کلانشهري که بالاي 10 ميليون نفر جمعيت و حدود 7 ميليون حق راي دارد، کسب کنند.
حال پاسخ اين سوال را بايد قاليباف اول به وجدان خود بدهد و بعد براي آينده سياسي خود تصميم بگيرد. آيا عمر سياسي او با اين شکستهاي پي در پي سر نيامده است؟ او که در دوره حکومت 12 ساله اش در شهرداري اعوان و انصار بسياري براي خود دست و پا کرده بود و براي حفظ اريکه قدرت در معامله با پايداريها از آنها رويگردان شد تا منافع بلندمدت خود را حفظ کند آيا باز هم ديگران را قرباني خواهد کرد تا باز هم به رياست مجلس برسد؟
قاليباف در عمر سياسي خود تاکنون پنج بار خود را در معرض راي مردم قرار داده است؛ در انتخابات رياست جمهوري دو بار مجبور شد به نفع ديگران کنار بکشد و يک بار هم با وجود همه تلاشهايش شکست سختي از اصلاح طلبان خورد.
در دوبار انتخابات مجلس هم يکبار به برکت فضاي سياسي ايجاد شده پس از شهادت سردار سليماني به مجلس راه يافت و رئيس قوه شد اما براي بار دوم سيلي محکمي هم از اصولگرايان و هم از مردم خورد.
به نظر ميرسد عمر سياسي قاليباف به سر آمده، مردم که پيش از اين از وي روگردان شده بودند در انتخابات اخير اصولگرايان نز از او رويگردان شدند و اين يعني مرگ سياسي.
ديدي آن قهقهه کبک خرامان حافظ که ز سرپنج شاهين قضا غافل بود