گروه سياسي- رحمان زينالدين: گروه داعش خراسان شاخه محلي دولت اسلامي شام و عراق است که در افغانستان و پاکستان و بطورغيرمحسوس در تاجيکستان مشغول فعاليت است.
اين گروه مسئوليت عملياتهاي تروريستي در ايران از جمله حمله به حرمهاي امام خميني (ره)، شاهچراغ (دوبار) و گلزار شهداي کرمان را برعهده گرفته است.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،سوال اين است که پايگاه اين گروه در کجاست و چگونه بايد با آن مبارزه کرد؟ برخي اعضاي داعش پس از شكستهاي پي درپي و سنگين در عراق و سوريه كه محل اصلي استقرار آن بود در سالهاي گذشته يعني از سال 96 به بعد، همراه با تجربه ميداني اقدامات تروريستي ناشي از درگيري در كشورهاي مختلف، عازم افغانستان شدند و اين روزها حضور خود را با اقدامات انتحاري در کرمان و همچنين بمب گذاريهاي اخير در افغانستان از جمله در منطقه «تلگراف برچي» (غرب کابل) نشان دادند.
تحليلگران سياسي بر اين باورند كه اقدامات انتحاري و بمب گذاريهاي متعددي اعضاي داعش در ايران طي روزهاي گذشته به پايان سلطه آنها بر عراق و سوريه ارتباط دارد و ميخواهند تا انتقام شکستهاي خود را از شيعيان بخصوص مردم ايران بگيرند که نمونه بارز آن عمليات در سالروز شهادت سردار سليماني به عنوان بزرگترين دشمن آنان بود.
اما پس از مهاجرت آنها از عراق و سوريه به افغانستان در دولت پيشين اين کشور و قبل از طالبان، آنها اقدام به حملات انتحاري شبيه حمله به مسجد باقر العلوم در شهر كابل و يا مسجد جواديه در شهر هرات و اخيرا به ميني بوسي در غرب کابل افغانستان، نشان ميدهد که اين گروهک بيشتر به دنبال انتقام خود از شيعياني هستند که راه سلطه آنان در حکومت خود خوانده عراق و شام بستند و به سلطه آنها خاتمه دادند. از 8 سال پيش که اين گروهک در مرزهاي شرقي ايران عملياتهاي انتحاري ضد شيعيان افغانستان آغاز کرد و به نوعي عقده خود را بخصوص عليه تيپ فاطميون سپاه قدس گشود، کارشناسان امنيت ملي و بين الملل هشدار ميدادند که اقدامات انتحاري در اين کشور توسط شاخه افغانستان داعش با نام «داعش خراسان» براي نشان دادن قدرت خود در حوزه آسياي مركزي و مناطق شرقي و مرزي ايران است و بيم كشيده شدن آن به كشورهاي همسايه نيز وجود دارد.
البته حضور داعش در افغانستان مطلب جديدي نيست و طي ساليان گذشته و زماني که طالبان قدرت را در اين سرزمين در دست گرفت، زمينههاي تشکيل و فعاليت آن مهيا شد. حضور اين گروه تروريستي تكفيري در مناطقي مانند جلال آباد، مناطق شمالي افغانستان، منطقه فارياب و بدخشان و مناطقي از غرب اين كشور کاملا مشهود است و ميتواند به منطقهاي برضد منافع ملي ايران مانند حضور جدايي طلبان کرد در اقليم کردستان براي جمهوري اسلاميمبدل شود.
پس از شکست داعش در عراق و سوريه افراد کليدي و تروريستهاي داعشي به افغانستان مهاجرت کردند و همين موضوع باعث شده تا داعش نيروهاي خود را در آسياي مركزي مستقر كند و متاسفانه در افغانستان، شرايط مساعدي جهت فعاليت اين گروه تكفيري وجود داشت.
دليل آن نيز هرج و مرج ناشي از ضعف حكومت مركزي افغانستان و استفاده داعش و طالبان از فضاي به وجود آمده در اين كشور بود و داعش با استمداد از كانونهاي ثروت ناشي از قاچاق مواد مخدر سعي کرد كه به حيات خود در افغانستان ادامه دهد. بيشتر نيروهاي داعش كه در افغانستان فعاليت ميكنند از آسياي مركزي و جمهوريهاي مسلمان نشين شوروي سابق بخصوص چچن، تاجيكستان و ديگر كشورهاي حوزه آسياي ميانه به اين گروه پيوسته اند.
همانگونه که در سوريه و شمال عراق مردم به دليل فقر مادي و فرهنگي جذب داعش شدند، در افغانستان نيز به همين شکل بود که امروز به يكي از اصلي ترين مركز فعاليتهاي داعش، تبديل شده است.
البته نبايد اين موضوع را از نظر دور داشت که مدارس مذهبي از جمله مدارس حقاني در پاكستان از پايه گذاران اصلي افراطي گري در جهان اسلام هستند، البته داعش به دليل اينكه پايگاه قدرتمندي در ميان مردم افغانستان آنگونه كه در عراق و سوريه داشت، در اين کشور ندارد به همين دليل نتوانست به سرعتي که در سوريه و عراق رشد کرد، در افغانستان نيز ريشه کند.
داعش ظرفيت توسعه در آسياي مركزي را دارد
از حدود 10 سال پيش اخباري مبني بر رشد و حضور داعش در آسياي مرکزي شنيده ميشد و گهگاهي هم خبري مبني بر دعواي ميان دو طرف (طالبان و داعش) براي تصاحب زمين رخ ميداد، اما اينکه در اصل نيروهاي طالبان پايه گذار داعش در خراسان هستند شکي نيست، بنابراين داعش در افغانستان حضور داشته و دارد و شاكله اين گروه تكفيري بيشتر نيروهاي بومي، منطقه اي يا نيروهايي از درون طالبان و يا نيروهاي گروه حكمتيار هستند كه از وي به دليل در پيش گرفتن مصالحه بريده اند و يا افرادي را كه پس از حضور ارتش پاكستان در وزيرستان شمالي براي تحت كنترل گرفتن قبايل در اين مناطق به استانهاي شرقي افغانستان كوچ كردند، تشكيل ميدهند.
کارشناسان امنيتي، نظاميو بين الملل بر اين اعتقادند که اعضاي اين گروه بيشتر داراي مليتهايي چون تاجيك، چيني و چچني هستند و معتقدند كه داعش در برخي از مناطق افغانستان در حال افزايش حضور خود است و اقداماتي را كه در اين كشور به صورت انتحاري (مانند بمب گذاري غرب کابل) انجام ميدهد، بيشتر به دنبال نمايش قدرت بخصوص در پايتخت افغانستان است.
البته تفاوت ديدگاه طالبان با داعش اين است که طالبان ميخواهد افغانستان را از نظر خود اسلاميكند، ولي داعش به دنبال اسلاميكردن در وهله اول جهان اسلام و بعد دنيا از نگاه خاص خود است.
البته دولت قبلي افغانستان به دليل ضعف در حکمراني و فساد مضاعف در تماميارکان نتوانست حکومتي مرکزي مقتدري تشکيل دهد و با از دست دادن مناطق عشايري و سپردن آن به طالبان، داعش و يا نيروهاي مبارز با دولت مركزي، کشور را در اختيار طالبان قرار داد.
کارشناسان مسايل بين الملل هشدار ميدهند که گسترش نفوذ داعش در تاجيکستان و کشورهاي آسياي ميانه ميتواند براي دولتهاي چين و روسيه نيز خطرناک باشد.
همکاري نزديک با اعضاي شانگهاي يکي از راههاي مبارزه با تروريسم
با عضويت رسميايران در پيمان همکاريهاي شانگهاي، دستگاه ديپلماسي و امنيتي ايران ميتواند با همکاري نزديک با کشورهاي اين مجموعه وارد توافق براي امضاي يک پيمان امنيتي گسترده شود تا بتواند مرزهاي شرقي را از نظر نظامي، امنيتي و اشراف اطلاعاتي تحت نظر بيشتري داشته باشد.
البته مردم مرزنشين در شرق كشور از محروميت رنج ميبرند و بايد چهره محروميت را از اين مناطق زدود و در اين مسير بايد از علما، نخبگان و انسانهاي ارزشمند در شرق كشور كه دل در گرو ايران و وطن دارند، براي آگاه سازي مردم جهت از بين بردن زمينههاي نفوذ داعش استفاده كرد. متاسفانه داعش نيم نگاهي به مرزهاي شرقي ايران از سيستان و بلوچستان تا خراسان دارد.
اينکه امنيت در کشورهاي همسايه ايران به اندازه اي که حتي براي خود آنها حائز اهميت است، براي مردم ايران نيز همانقدر اهميت دارد، موضوعي غيرقابل بحث است ولي جهت گيري اين نوع تروريستها در افغانستان مانند داعش بخصوص در عملياتيهاي شبيه کرمان و کابل عليه شيعيان در مسير به راه انداختن جنگ شيعه و سني است كه اين به ضرر ايران و منطقه است و فقط ميتوان با همکاري نزديکتر ميان ايران و دولت مستقر در کابل آنرا به نتيجه رساند. البته اين بدين معني نيست که هرچه سريعتر حکومت طالبان در افغانستان به رسميت شناخته شود، بلکه اين موضوع ميتواند به عنوان شرط اصلي و نه کافي براي همکاريهاي بيشتر ميان دو کشور مطرح شود.
در عين حال همچنان بايد هوشيار بود و دانست که متاسفانه داعش جرياني ايدئولوژيك است كه ميتواند با اخراج از منطقه اي به مناطق ديگري كوچ كند و در جغرافيايي نيز فعاليت كند كه حكومت مركزي قدرتي ندارد مانند عراق كه پس از سقوط صدام گروههاي تروريستي متعددي در اين کشور رشد كردند و دست به آشوب زدند.
اين براي چندمين بار است که به مسئولان دولتي، امنيتي، نظاميو سياسي گوشزد ميشود که خطر حضور داعش در مرزهاي تاجيکستان و افغانستان را جدي بگيرند و به مقابله با آن بپردازند. شايد براي حل مشکلات آينده افغانستان تشکيل جرياني مانند حکيم در عراق و در زمان صدام نياز باشد.