محمود احمدینژاد روز چهارشنبه گذشته در صحن علنی مجلس شورای اسلامی، بخشی از ترانه یک خواننده لسآنجلسی را دوبار تکرار کرد که بازتاب گستردهای در فضای مجازی داشت؛ اما چرا احمدینژاد در سخنان خود دو بار به این موضوع استناد کرد؟
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، تکرار ترانه خوانندهای مبنی بر اینکه مردمی که قالی میبافند نباید روی حصیر زندگی کنند، نه تنها در سخنان احمدینژاد در مجلس دو بار تکرار شد بلکه روز پنجشنبه یک روز پس از حضور احمدینژاد در مجلس هم روزنامه دولتی ایران، این سخن احمدینژاد را به عنوان تیتر یک صفحه اول خود انتخاب کرد. اینکه چرا احمدینژاد از این شعر در سخنان خود استفاده کرده و چه کسانی در این مورد به او مشاوره دادهاند نکته پنهانی است و شاید ردپای آن را باید در همان جریان انحرافی معروف پیدا کرد؛ اما مهمتر از آن، بررسی این موضوع است که آیا قالی بافان روی حصیر زندگی میکنند؟
قالی بافی و زندگی روی حصیر
براساس اطلاعات موثق، از زمانی که پرداخت یارانه نقدی آغاز شده میزان فعالیتهای قالی بافان در روستاها به شدت کاهش یافته است. طی سالهای اخیر با افزایش میزان تولید فرشهای ماشینی که با قیمتهای ارزانتری نسبت به فرش دستبافت در اختیار مردم قرار میگیرد، اکثر اقشار آسیبپذیر جامعه که از توان مالی بالایی برخوردار نیستند مجبورند فرش ماشینی خریداری کنند و همین امر باعث کاهش تعداد قالی بافان شده است. از سوی دیگر واسطهها در این عرصه نقش مهم و البته مخربی ایفا میکنند؛ به طوری که با پرداخت مبالغ بسیار پایین به قالی بافان، حاصل دسترنج آنان را با قیمتهایی به مراتب بالاتر در شهرهای بزرگ به فروش میرسانند و سود فراوانی به جیب میزنند. این در حالی است که دستمزد قالی بافان یا درآمدی که از قالی بافی و فروش فرشها و قالیهای خود کسب میکنند بسیار پایین است و نه تنها کفاف هزینههای آنها را نمیدهد، بلکه پس از مدتی به دلیل مبتلا شدن آنان به بیماریهای مختلف چشمی و جسمانی، مجبورند بیش از آنچه را که به دست میآورند، صرف هزینههای درمانی خود کنند. طبیعی است که در چنین شرایطی، آنها مجبور میشوند روی حصیر زندگی کنند و مشاهده کنند که محصول و دسترنج آنها با سود فراوان در اختیار واسطهها قرار میگیرد. اما با آغاز پرداخت یارانه نقدی، در این وضعیت تغییراتی حاصل شد...
قالی بافی و یارانه نقدی
از زمانی که پرداخت یارانه نقدی آغاز شد، اگر چه شهرنشینان از این موضوع ابراز نارضایتی کردند و به دلیل بالا رفتن هزینههای زندگی شهری- که طی چند ماه اخیر با رشد کمسابقه نرخ تورم و نقدینگی و سقوط بیسابقه ارزش ریال، بیشتر هم شده است- بارها تمایل خود را برای بازگشت به وضعیت گذشته اعلام کردهاند، اما اغلب روستاییان و ساکنان شهرهای کوچک که بیشتر از خانوارهای پرجمعیت هم هستند، به دلیل پرداخت یارانه نقدی از سوی دولت، درآمد ثابت ماهیانهای کسب کردند. اما اثرات ناگوار این موضوع بر عرصه تولید به مرور زمان آشکار شد. یکی از صنایع مهمی که از زمان توزیع یارانه نقدی دچار مشکلاتی شده، قالی بافی است. همانگونه که ذکر شد قالی بافی همواره سود اندکی داشته و اغلب سود حاصل از فروش فرشهای گرانقیمت دستبافت به جیب واسطهها و فروشندگان نهایی میرود و قالی بافان کمترین دستمزد ممکن را برای بافت قالی و فرش دریافت میکنند که با توجه به سختی این شغل و بروز مشکلات و بیماریهایی که حاصل نشستن مدام پشت دار قالی- شاید روی حصیر- است، تمایلی به تداوم آن نداشتهاند چرا که مسوولان هیچگونه حمایتی از آنها نکردهاند. به همین دلیل از زمان پرداخت یارانه نقدی، اغلب قالی بافان ترجیح میدهند به جای دریافت دستمزد کم قالی بافی و مشکلات زیاد حاصل از آن، یارانه نقدی را دریافت کنند و به زندگی خود روی حصیر ادامه دهند. در حقیقت، یارانهها، قالی بافان را ثروتمند نکرده تا از قالی بافی دست بکشند بلکه ضرر و زیان حاصل از قالی بافی و سرازیر شدن سود حاصل از آن به جیب واسطهها موجب شده آنها عطای قالی بافی را به لقایش ببخشند.
قالی بافان، بدون بافتن قالی، روی حصیر
قالی بافان همچنان روی حصیر زندگی میکنند با این تفاوت که اگر قبلا روی حصیر زندگی میکردند، قالی هم میبافتند و در به چرخش در آوردن چرخهای تولید نقش خود را ایفا میکردند اما حالا فقط روی حصیر زندگی میکنند و با یارانهها زندگی خود را سر میکنند و نه تنها وضع زندگی آنها تغییری نکرده، بلکه دیگر در بخش تولید هم هیچ نقش مثبت و موثری ندارند. آقای احمدینژاد بهتر است بگوید در حدود ۹۰ ماه ریاست جمهوری خود برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم به طور عام و وضعیت قالی بافان به طور خاص چه کرده و چرا حالا به یاد قالی بافان افتاده است؟!