فيلم سينمايي نگهبان شب به کارگرداني وتهيهکنندگي رضا ميرکريمي، درام خانوادگي است با درونمايههاي شکاف طبقاتي،فقر، فساد.
نگاهي به فيلم «نگهبان شب»
شکافي که گسل شد
5 تير 1402 ساعت 15:16
فيلم سينمايي نگهبان شب به کارگرداني وتهيهکنندگي رضا ميرکريمي، درام خانوادگي است با درونمايههاي شکاف طبقاتي،فقر، فساد.
گروه فرهنگي - رويا سليمي: فيلم سينمايي نگهبان شب به کارگرداني وتهيهکنندگي رضا ميرکريمي، درام خانوادگي است با درونمايههاي شکاف طبقاتي،فقر، فساد. اما مسئله اصلي فيلم بهره کشي طبقات بالا يا صاحب نفوذان از گروههايفقير و بي اطلاع است. طبقه فرودست جامعه در فيلم در حکم نمايندگي مردم، به عنواننگهبان و نظارهگر صرف دستاندازي گروهي خاص هستند. آنها که جز نگهباني ازآنچه سهمشان شده، بهره ديگري از حقوق شهروندي ندارند و به گوشهاي ازحداقلهاي زندگي قانع شدهاند. حتي سه نياز اصلي هر انسان را ناديده گرفته و تنهابراي بقا تلاش ميکنند. مانند سگ نگهباني که از گله خود دور افتاده و حالا برايتکهاي استخوان ميجنگد. تعبير «سگ» از اين بابت که در پلاني رسول – نگهبان- آتشي روشن کرده است و ميخواهد کنار آن بنشيند؛ سگ به جاي او روي صندليمقابل آتش نشسته است. رسول او را بلند ميکند و جاي او مينشيند. اين همانيميان او و سگ نگهبان، چراغ مشابهت ميان آنها را تا پايان فيلم روشن نگه ميدارد. نگهباني رسول با بازي تورج الوند از پروژه ساختمان سازي که سالهاست بي نتيجهباقي مانده و هزينه ساخت آن از معلمان گرفته شده؛ اولين مسوليت او در افتتاحيه فيلماست. اين نگهباني به نوعي سر کار گذاشتن آنها و وقت کشي است. انتظار بي دليلبراي رسيدن به پروژهاي که قرار نيست هيچ وقت ساخته و آماده تحويل بهره برداريشود. اينجاست که مردم سگ نگهبان سيستم حاکم بر نظام سرمايهداري هستند ووظايف آنها به همين جا هم ختم نميشود. امکانات، رفاه و زندگي در بهترين نقاط برايآنهاست؛ حتي تاوان ناکارآمدي و از بين بردن اموال مردم را نيز خودشان بايد متقبلشوند.
رسول که کارگري بي جا و مکان است، هر کاري براي ادامه کار در پروژه ساختمانيانجام ميدهد. از نگهباني، تا جعل سند، رانندگي، زندان رفتن و هزينه دادن برايکاري که نکرده اند تا حق خوري و از بين بردن سرمايه آنها، ذليل و خوار کردنشان،ارتباط با اعضاي خانواده و بازي دادن آنها براي فريبشان. مردم بازيچه اي هستند دردست سيستم که هر کاري با آنها ميتواند و ميخواهد انجام ميدهد
در پلان بعد از آزادي رسول، هنگام پياده شدن از ماشين به صاحب پروژه ميگويد: آن روزي که سوار ماشينت شدم، فکر ميکردم از طرف خدا آمده اي.
با بيان اين ديالوگ، مانيفست کل فيلم کامل ميشود و علاوه بر اينکه صاحب منصبانرا صاحب مال و ناموس و آبرو و حتي امضا و شناسنامه مردم ميدادند؛ بلکهاعتقادات و ارزشهاي ديني آنها نيز در اين بازار مکاره از بين ميرود. به نوعي مردم رابازيچه و آلت دست نظام حاکم ميداند که آنها را با نام خدا و دين و ارزشهاياخلاقي فريب دادند و پس از سالها مهر و امضاي آنها به نشانه تاييد عملکردشانپاي پرونده آنها ثبت ميشود. جالب اينکه در اين مسير تاراج گرانه؛ هيچ نام و نشانياز آنها به عنوان مقصر و عامل اصلي اتفاقات وجود ندارد و شناسنامه و انگشتجوهري مردم، گواه و مهر تاييدي است بر سلطه و حاکميت صاحبان قدرت.
«نگهبان شب»، کل سيستم انتخاب، انتخاب مردم براي رسيدن به چنين حاکماني ونقش آنها در به يغما رفتن دين، اعتقاد، جان، مال و ناموس مردم، قابليت تعميم وتفسيرپذيري بسياري پيش روي مخاطب قرار ميدهد. محاطبي که سخت دلباختهشخصيت معصوم و زلال روسل ابتداي فيلم شده و مسير پر پيچ و خم او براي رسيدنبه حداقلهاي يک زندگي را همدلانه پي ميگيرد.
در جامعهاي که ميرکريمي ترسيم ميکند، عدالت و قضاوت و احقاق حق هم جاييندارد. در پلاني که از تلويزيون صحنه محاکمه يکي از بزرگترين متهمان پروندههايمالي را نشان ميدهد؛ صاحب پروژه که خود هم در زمره همين گروهها قرار ميگيرد،تلويزيون را خاموش ميکند و در پلاني که رسول از او ميخواهد ساختمان نيمه کاره رابه اتمام برساند؛ او در مقام يک صاحب قدرت و منصب ميگويد: حالا که مردم شکايتکردهاند؛ خودشان از قاضي و دادگاه خانهها را پس بگيرند. يعني اينجا قانون وسيستم قضايي هم براي اين طبقه جدا بافته از جامعه، محلي از اعراب ندارد و آنها نهتنها ترسي ندارند بلکه از اين شکايتها ناراحت و دلگير هم هستند.
در چنين جامعهاي عملا نه دادگاهي به عدالت منجر ميشود و نه قرار است ايندادگاهها متهم اصلي را مورد بازخواست قرار دهند. به نظر ميرسد نمايشي ديگراست براي سرگرم کردن و فريب دادن مردم. چنانچه او هيچ ابا و ترسي از شکايتانبوه معلمان ندارد. معلماني که سرمايه ناچيزشان را براي دريافت يک خانه در حاشيهشهر دو دستي تقديم سيستم فاسد برجسازي در فيلم کرده اند و براي شکايت جهتدريافت حقوق خود هيچ دستاويزي ندارند. اين نمايش در صحنه راي گيري هم به چشمميخورد. هنگامي که رسول و همسرش در روز عروسي، با اينکه قبلا راي داده اند،براي پخش از صدا و سيما و ضبط برنامه تلويزيوني به دروغ با برگه سفيد دوباره رايخود را به صندوق مياندازند و جالب اينکه هنگام سوار شدن بر ماشين منت نمايشتلويزيوني را هم بر سر آنها ميگذارد و از اينکه کل ايران اين راي گيري را تماشا کردهاند؛ انتظار تشکر دارد. تشکر براي شرکت در نمايشي که هيچ عايدي براي مردم کوچهو بازار جز پر کردن آنتن تلويزيون ندارد. ضمن اينکه دايره اختيارات طبقه مدعي ورانتخوار، محدود به حقوق معلمان هم نشده بلکه آنتن برنامههاي تلويزيون و درواقعنبض افکارعمومي را هم در دست دارد و اينجا کارگردان اشارهاي هم به تسلط وهدايت همه جانبه اين طبقه از طريق کانالهاي تلويزيوني بر افکار عمومي دارد. کهالبته بايد گفت در پايان هيچ اميد و راه نجاتي براي برونرفت از وضعيت فعلي نميدهدو در نهايت مردم نگهبانان و گوش به فرمان گروه معروف به مافيا در همه حوزههاهستند و به نظر ميرسد در پايان نيز اين تسلط همچنان قرار است به راه خود ادامهدهد و کري از کسي برنخواهد آمد و متاسفانه فيلم اين رخوت و رکود و بي عملي و تندادن به تسلط مافيا در تمام شون زندگي فردي و اجتماعي، در مقام واقعيت و وضعموجود به تصوير ميکشد.
کد مطلب: 198126