فيلم سينمايي «درب» به نويسندگي و کارگرداني هادي محقق، که اين روزها در بيش از 60 شهر فرانسه اکران شده است پيش از اين نيز با اقبال بسياري از سوي فستيوالهاي جهاني داشته است.
نگاهي به فيلم «درب» به بهانه اکران در سينماهاي فرانسه
تنها باش اما غمگين، نه!
6 خرداد 1402 ساعت 22:10
فيلم سينمايي «درب» به نويسندگي و کارگرداني هادي محقق، که اين روزها در بيش از 60 شهر فرانسه اکران شده است پيش از اين نيز با اقبال بسياري از سوي فستيوالهاي جهاني داشته است.
گروه فرهنگي - رويا سليمي: فيلم سينمايي «درب» به نويسندگي و کارگرداني هادي محقق، که اين روزها در بيش از 60 شهر فرانسه اکران شده است پيش از اين نيز با اقبال بسياري از سوي فستيوالهاي جهاني داشته است.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ، «درب» تنها اثر حاضر در چهلمين جشنواره فيلم فجر بود که در گونه فيلمهاي موسوم هنر و تجربه جاي ميگيرد. از همان پلان ابتدايي فيلم، تاثير سينماي کيارستمي را در اثر ميبينيم. تک درختي در دل کوه و مردي تنها و دوربيني پر حوصله که قرار است ريتم واقعي زندگي را بر ريتم فيلم تحميل کند. نگاه ناتورال فيلم به شخصيتها با لانگ شاتهايي از طبيعت بکر و کمتر دست خورده استان کهکيلويه و بويراحمد، دشت سر سبز، جاده و تک ماشيني تک سرنشين در جادههايي که گويي متجاوزانه به طبيعت دست اندازي کردهاند، از تاثيرات بسيار مهم «درب» از سينماي کيارستمي است. علاوه بر کارگرداني و نحوه برخورد با سوژه در فيلم، در پلات و قصه اصلي نيز اين تاثير و تاثر وجود دارد. مامور برقي که براي روشنايي بخشيدن به کلبهاي سنگي و تک افتاده در دل دشت، تلاش شبانه روزي مي کند. روايت شخصيت اصلي فيلم «خانه دوست کجاست» داستان پسرکي که براي تحويل دادن دفترچه مشق دوستش، رنج بسيار ميکشد و متحمل سختيهاي بسياري ميشود. «درب» روايتگر اين سختي است براي رسيدن به حسي انساني و فارغ از منافع شخصي. عقل و منطق دنياي مادي بر شخصيت اصلي فيلم حاکم نيست تا سود خصوصي را تقويت کند. شخصيت تنها براي انگيزهاي انساني حرکت ميکند. فيلم از روايت دراماتيک يک قصه متدوال صرف نظر ميکند و با تقليل آن به داستاني تک خطي، سعي دارد انسان را در دل طبيعت و جزئي از آن ببيند. تصوير حضور و وجود زندگي ماشيني در يک المان دکل برق، گويي وصله ناجوري است بر تن طبيعتي بکر که وجود يا عدم آن، هر دو بر ريتم يکنواخت زندگي خلل ايجاد ميکند. اما هر چند «درب» با نماهاي لانگ شات و کارتپستالي، آرامش و سکون فضا را القا ميکند، اما در عين حال در تناقضي بيمنطق با مفهوم فيلم قرار ميگيرد. کارگرداني و نوه برخورد با سوژه، با قصهاي که قصد بيان آن را دارد همخواني ندارد. فيلم تک پرس.ناژي که تنها در يک هدف را در زيست روزمره خود دنبال ميکند، تعدد نماهاي لانگ آن را از مخاطب فاصله ميدهد و نقش محيط را بر مفهوم تحميل ميکند. اين لانگ شاتهاي متعدد و قاب ثابت در خدمت مضمون قرار نميگيرد و بيرون ميزند. ضمن اينکه سبک مستندگون روايت بي کنش، با کمترين ديالوگ و اکت دراماتيک، به سردرگمي در روايت رسيده است. درواقع ميتوان گفت «درب» ميان سينماي داستاني، مستند و يا فيلمهاي موسوم به هنر و تجربهاي معلق است. هيچکدام از آنها نيست و در عين حال ميتواند در ميان آنها نيز جاي بگيرد. وام دار برخي از ويژگيهاي هر کد ام از آنها اما نميتواند به شکل مستقل متعلق به يکي از آنها باشد استفاده از نا بازيگر، تصاوير چشمنواز، ريتم کند و تقليل درام، نميتواند «درب» را به فيلمي هنري با نگاهي ناتوراليستي تبديل کند. در نهايت شبه مستندي ميشود که در هر گونه قرار ميگيرد و برخورد اثر با مخطابش را دچار اختلال ميکند. نکته ديگر در فيلم، ستايش و دلبستگي فيلمساز به طبيعت است اما اين ستايش به شکلي غمگنانه انسان در تعامل با آن را مستاصل و در رنج نشان ميدهد. گويي آرامش حاکم بر فضا، کمکي به آنها نکرده و عدم ارتباط با طبيعت، شخصيتها را دچار استيصال و سردرگمي ميکند. ضمن اينکه تصاوير کارت پستالي ميتواند ديدن فيلم را روي پرده لذتبخش کند، اما فراتر از آن نميرود و نميتواند پيوند انسان با طبيعت و جهان فارغ از هر گونه تصتع دست ساخت را در ميان شخصيتها به همزيستي برساند. در نهايت ميشود فيلمي با برداشت و لوکيشنهاي زيبا و چشم نواز که پس از گذشت پانزده دقيقه از آن ديگر بار سينمايي خود را از دست ميدهد و به چشم عادي مينماياند. اما نکتهاي که در اين ميان «درب» را ميتوانست فراتر از آثار کيارستمي و ديگران ببرد، نوع مواجهه وضعيت انساني در شرايط حال شخصيتها و در دهه 1400 است. محقق ميتوانست در اثر خود مفهومي که به نظر ميرسد با مدرنيته در تضاد است را به درام برساند و از آن بهره سينمايي ببرد که اين بهره تنها به برداشتهاي کارتپستالي و چشم نواز خاتمه پيدا کرده است.
کد مطلب: 196412