عمر ملت و مسئولان مملکت سَر توافق یا عدم توافق برجام و دیگر موضوعات زیستی در حال برباد رفتن است! مسئولان مملکت بپذیرند در شرایط حال حاضر کشور، فقط مردم نیستند که بازنده هستند بلکه مسئولان خرد و کلان نیز مثل جامعه بازنده هستند و متاسفانه این باخت تحمیلی، توامان ملت و مسئولان را سرگردان کرده است.
قاعدتا مسئولانِ مملکت وضعیت اقتصادی و معیشتیشان نسبت به ملت خیلی بهتر است اما ترسهایی مثل از دستدادن موقعیت امروز مثل کَنه به تار و پود ذهنیشان چسبیده است بر همین اساس آنان نیز مثل ملت حال و احوال مساعدی را تجربه نمیکنند. تا زمانی که حکمرانان پیوسته و مداوم در فضای پیشگیری و مهار اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... باشند، حال و روز خوشی را تجربه نخواهند کرد و نکته مهمتر اینکه در چنین فضایی هم هیچگاه توسعه پدید نخواهد آمد. وقتی بیشترین انرژی و اندیشه مسئولان مملکت در راستای مهار جامعه تلف شود آیا میشود به آینده ایران در عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست امیدوار بود؟ قاعدتا پاسخ خیر است!
متاسفانه فضای مملکت به گونهای شده است که هم مسئولان، مردم را میپایند و هم ملت، مسئولان را رصد میکنند و این بیاعتمادی و بدبینی مسئولان به مردم و مردم به مسئولان، فضای یاس و بیگانگی ملت با مردم ایجاد کرده است.
مسئولان مملکت چه بپذیرند و چه نپذیرند جامعه امروز ایران دو قطبی شده است. متاسفانه دو قطب موافقان وضع موجود و مخالفان وضعیت موجود، در مقابل هم صفآرایی کردهاند و معلوم نیست ادامه رَوند موجود مملکت را دچار چه آسیبهایی کند.
نویسنده این مقاله به دنبال این نیست که موافقان وضع موجود را اقلیت و مخالفان را اکثریت بنامد اما احساس این است خودِ مسئولان مملکت، به درستی متوجه اکثریت و اقلیت هستند و بر همین اساس تمام انرژی و زور و بازویشان در راستای مهار اکثریت و دست روی سر کشیدنِ اقلیت است اما هنوز نمیدانند چنین رویهای روز به روز اکثریت را اکثریتتر و اقلیت را اقلیتتر میکند.
باتوجه به چنین واقعیت تلخی، سوال این است راهکار چیست؟ یکی از راهکارهای مهم و اساسی اصلاحات ساختاری از درون است. این گزاره کلی باید با نظرت مشورتی صاحبان اندیشه و قلم جزء جزء شود و قوانین کلی و جزئی را متناسب با خرد عمومی جامعه که متناسب با خواست و مطالبات اکثریت است، تدوین و طراحی شود در غیر این صورت ادامه روند موجود عاقبت خوشی در پی نخواهد داشت! جامعهای که آگاه شده است و به حق و حقوق شهروندیشان اشراف پیدا کردهاند به عقب باز نمیگردد! برای مثال سالهای سال در مقابل حضور زنان در استادیومهای ورزشی مقاومت میکردند تا اینکه فیفا ادبیات و قوانین جهانی خود را دیکته کرد و نتیجه آن شد که در این روزها قابل مشاهده است!
مسئولان مملکت بپذیرند قدرت اجبار زمان، ادبیات و قوانین جهانی را بر مسئولان تحمیل خواهد کرد و به تعبیری دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد پس لازم است بدون اینکه اجباری باشد به صورت خود اختیاری و خود انتخابی اصلاحات ساختاری را ایجاد کنند.