آیینها، باورها و اندیشهها در گذر روزگار ساخته میشوند، به آرامی گسترش مییابند و گاه نیز دستخوش دگرگونی شده، از یاد میروند. اما آنگاه که با تار و پود فرهنگ سرزمینی در هم آمیزند به پدیدهای ماندگار و جاویدان در خواهند آمد.
چـرایی و پیدایی نوروز، در هزارتوی تاریخ ایـران
29 اسفند 1400 ساعت 0:39
آیینها، باورها و اندیشهها در گذر روزگار ساخته میشوند، به آرامی گسترش مییابند و گاه نیز دستخوش دگرگونی شده، از یاد میروند. اما آنگاه که با تار و پود فرهنگ سرزمینی در هم آمیزند به پدیدهای ماندگار و جاویدان در خواهند آمد.
آیینها، باورها و اندیشهها در گذر روزگار ساخته میشوند، به آرامی گسترش مییابند و گاه نیز دستخوش دگرگونی شده، از یاد میروند. اما آنگاه که با تار و پود فرهنگ سرزمینی در هم آمیزند به پدیدهای ماندگار و جاویدان در خواهند آمد. بیگمان، نوروز یکی از آیینهایی در تاریخ دیرینه سال ایران است که با همهی فراز و فرودها و تاخت و تازهایی که به این خاک اهورایی شده، همچنان پابرجا و استوار مانده است. پیرامون چرایی و پیدایی نوروز داستانها و سخنان فراوانی گفته شده که شوربختانه بیشتر آنها از جایگاه تاریخی و دانشورانهای برخوردار نیستند. ازاینرو در پی پژوهش پیشینیان میتوان شوند (دلیل) برپایی نوروز را بر پایهی دانش اخترشناسی، باورهای دینی، استورهها و نمادشناسی ایرانی جستجو کرد.
دانش اخترشناسی
به گواه رخدادنگاران، ایرانیان باستان موسمهای (فصلها) چهارگانه را به خوبی شناخته، به جابجایی آنان در گذر سال پی برده بودند. ازاینرو بر پایهی گاهشماری خویش در شروع هر ماه یک جشنی نهادند. چنانکه نوروز در بهار، تیرگان در تابستان، مهرگان در پاییز و جشن شب چله را در آغاز زمستان برگزار میکردند.
نیاکان ما در آغاز به دو تراز (اعتدال) بهاری و پائیزی باور داشتند. آنان خردمندانه دریافته بودند که تراز بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین آنگاه روی میدهد که خورشید از رویه (صفحهی) استوای زمین گذر کرده به سوی شمال آسمان خواهد رفت. یعنی با برآمدن آفتاب از ماه اسفند یا برج حوت به فروردین که در گذشته آن را حَمَل مینامیدند، گردش یک سالهی زمین به دور خورشید پایان رسیده، دور تازهای آغاز میگردد که این فرآیند زمینهساز آغاز سال نو و پدیداری بهار میگردد. بدینگونه ایرانیان این دگردیسی را آغاز سال خویش نهاده، آن را نیکو میشمردند. چنانکه ابوریحان بیرونی در رویهی ۲۵۳ کتاب التفهیم لاوایل صناعةالتنجیم میگوید:
«نوروز چیست؟ نخستین روز است که از فروردین ماه، زین جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است».
وی همچنین در رویهی ۳۲۴ کتاب آثارالباقیه آورده است:
« فروردین ماه؛ نخستین روز آن، روز نوروز است که اولین روز سال نو است و نام پارسی آن بیان کننده این معنی است».
بنابراین برجستهترین شوند (دلیل) بزرگداشت نورو، را باید پایان سال کهنه و آغاز سالی دیگر دانست. ازاینرو ایرانیان این پدیده را نوروز نامیدند که ریشه در واژگانهای پهلوی « نوگ روز» و« نوگ روج» به چم( معنای) روز نو دارد.
آفرینش جهان
برپایهی اندیشهی دینی ایرانیان، اهورامزدا، جهان را در شش هنگامه یا گاهان آفرید که هر بخش پنج رو به درازا میکشید. آسمان، آبها، زمین، گیاهان، جانوران و انسان، پدیدههای هستند که خداوند یکی پس از دیگری آفرید تا چرخهی هستی به سرانجام رسد. ازاینرو ایرانیان با باور به یکتایی خداوند و سپاسمندی از او هر سال در سالگرد این شش گاهان، جشنهایی را با نام گاهنبار یا گهنبار برگزار میکردند. ازآنجا که بازهی آفرینش انسان که آن را « هَمَسپتدم» به چم « با هم بودن» و «با هم گرد آمدن» خواندهاند در پنج روز واپسین سال، همزمان با آمدن بهار انجام گرفته است، نوروز را باید جشن زادروز انسان و کامل شدن چرخهی گیتی نیز به شمار آورد که این جستار بر هستیشناسی وخداشناسی ایرانیان نیز گواهی میدهد.
بازگشت فروهرها
فَرَوهر که به آن فَرَوشی و فَرورتی نیز گفته میشود در بینش نیاکانمان از یک سو پنجمین نیروی درونی انسان است که همواره او را به راه راست راهنمایی کرده، با مرگ آدمی به جهان مینوی بازگشته و پشتیبان بازماندگان خویش میشود و از سوی دیگر نماد انسان آرمانی نیز هست که میتواند در جهان خاکی برای او الگو باشد. چنانکه نگاره آن چهره مردی کهنسال را نشان میدهد که جاافتادگی و کارآموزدگی را یادآوری میکند. دست راست آن به سوی آسمان به چم (معنای) ستایش و پرستش خدای یگانه است و چنبره (حلقه) دست چپ نشان از پیمانی دارد که میان انسان و آفریدگار بسته میشود. از اینرو رویدادنگاران و مردمشناسان چنبره پیوند زناشویی را برگرفته از نگرش و آیین ایرانیان میدانند. بالهای او نیز برای پرواز به سوی پیشرفت و بالندگی انسان و رسیدن به دادار هستیبخش است. این بالها از سه بخش فراهم آمده که بازگوکننده آموزهی بیهمتای ایرانیان یعنی اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک است که آدمی با بهرهگیری از آن میتواند به رستگاری برسد.
در میان کمر فروهر یک چنبره دیگر نیز به نماد جهان آفرینش است. از پایین آن یک رشته به راست به نام سپنتامینو (خوبی) و یک رشته به چپ به نام انگرهمینو (بدی) کشیده شده که نیروهای درونی انسان را یادآوری میکند. دُم فَرَوهر همانند بالها به سه بخش دستهبندی شده، که نمایانگر اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد در نزد آدمی است.
نگاره فَرَوهر را باید اوج بینش خردمندانه و آزادمنشانه ایرانی دانست در حالی که انسان میان خوبی و بدی رها شده، اندیشه ایرانی راه خوشبختی را نه به زور که با نماد و کنایه به او میآموزد.
در بینش ایرانیان، فَروَهرها یا روان درگذشتگان در پنج روز پایانی سال که به آن پنجه، پنجهوه، اندرگاه و بهیزک میگفتند از جایگاه آسمانی خویش به جهان زندگان بازگشته، تا پنج روز پس از آن خانومان وخویشاوندان خود را نظاره میکردند.
به باور پژوهشگران، پاکیزه کردن خانه، شستوشوی تن، پوشیدن رخت نو و زدودن رنجیدگی میان آشنایان و بستگان تلاشهایی در راستای خشنود ساختن فروهرها بود تا آنها با خرسندی به جهان مردگان باز گردند. از اینرو نوروز را میتوان جشن شادمانی و فرخندگی، بازگشت فروهرها نیز دانست. چنانکه برگزاری آیین «عرفه»، «علفه»، روز برات یا جشن مردگان که امروزه در واپسین پنجشنبه سال همراه با «داد و دهش» به یاد درگذشتگان برپا میشود، آیینی بجا مانده از نکوداشت فروهرها و جشن فروردینگان در نوزدهم فروردین ماه است که نامگذاری نخستین ماه سال نیز را باید در پی همین رویکرد بررسی کرد.
استورهها
چگونگی پیدایش نوروز مانند جشنهای دیگر ایران با درونمایههای استورهای پیوند خورده است. دراین باره اگر چه از کسانی چون کیومرث، طهمورث، هوشنگ و کیخسرو نام برده میشود اما بیشتر منابع جمشید، شاه پیشدادی را بنیانگذار نوروز دانستهاند. بر پایهی گزارشهای دینی در اوستا مانند یشتها و وندیداد و گفتار رویدادنویسان مسلمان همچون بیرونی، گردیزی و حیبالسیر، جمشید با داشتن فره ایزدی از پشتیبانی خداوندی برخوردار بوده که بر هفت کشور زمین فرمانروایی کرده و به دست او جهان سه برابر گسترانیده شده است. پادشاهی او روزگار زرینی است که در آن خوردنیها را پایانی نیست، گیاهان پژمرده نمیشوند، مردم و چارپایان نمیمیرند، سرما و گرما، پیری و بیماری از جهان رخت بربسته، اهریمن و دیو پلیدی نابود شده است. به همین شوند او چنین روزی را نوروز نامیده است. ازاینرو از نوروز در ادبیات پارسی با نامهایی چون «نوروزجمشیدی»، و « نوروز جم» نیز یاد شدهاست. چنانکه فروسی پیرامون جمشید و نوروز اینگونه سروده است:
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما مانده از آن خسروان یادگار
نمادشناسی نوروز
بهار، پیامآور رویش و زایش دوبارهی جهان آفرینش و دگرگونی اوست. زیستبوم خزان شده به ناگاه با آمدن سال نو سر از خاک برآورده، زنده و شاداب میگردد. انسان ایرانی که در درازنای تاریخ به امید دستیابی به آیندهای روشن و زندگیای شیرینتر، همواره با جشن و شادی به پیشواز هر آغاز و دگرگونیای رفته، نوروز را نیز که بازتاب دهنده چنین ویژگیهایی است گرامی میدارد. زیرا بزرگترین پیام نوروز این است، همانگونه که جهان مرده با آمدن بهار سرسبز و خرم شده، جانی دیگر میگیرد، انسان نیز میتواند از پس روزگار سخت چشم به شکوفایی و بالندگی داشته باشد.
ویژگی و کارکرد زیباشناسانه و روانشناسانه نوروز در چامههای سخنوران ایرانی از دقیقی، حافظ،هاتف اصفهانی گرفته تا شفیعیکدکنی، منصور اوجی و فرخیسیستانی بسیار آمده، نوروز را «جشن بهار» و «وهارجشن» نیز نامیدهاند.
آمد بهار خرم، با رنگ و بوی طیب
با صدهزار نزهت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گَه شود جوان
گیتی بدیل یافت شباب از پس مشیب
« رودکی»
نوروز شد و بنفشه از خاک دمید
بر روی جمیلان چمن، نیل کشید
کس را به سخن نمیگذارد بلبل
در باغ مگر غنچه به رویش خندید
« وحشی بافقی»
از دیگر آموزههای نمادین نوروز تراز (اعتدال) آن است، زیرا نخستین روز سال تازه، سرما و گرما، شب و روز از یکسانی و همسانی برخوردار هستند و این یعنی برابری، داد، عدالت و مساوات که انسان همواره به دنبالش بوده و اینک در نوروز آن را میبیند و ارج میگزارد.
از سویی پدیداری نوروز و سال نو در گفتمان سیاسی یادآور پایان ستم، فرو ریختن کاخ زورگویان و فرارسیدن آزادی و رهایی بوده است. روشنترین گواه در این زمینه سرودهای از عبدالله بهزادی است که همگان با نام « بهاران خجسته باد» میشناسند:
هوا دلپذیر شد، گل از خاک بر دمید
پرستو ببازگشت، زد نغمهٔ امید
به جوش آمدست خون، درون رگ گیاه
بهار خجسته فال، خرامان رسد ز راه
بهار خجسته فال، خرامان رسد ز راه
به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم، تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد.
ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه» آورده است که شمردن جشنهای ایرانی همانند شمار کردن آبگذرهای یک سیلاب ناشدنی است، زیرا با انباشتی از جشن روبرو هستیم.
سخن وی دو نکته را یادآوری میکند، نخست درمییابیم ایرانیان مردمانی شادخوار و شادزیست بودند و دو دیگر آنکه از میان این جشنهای پرشمار، ایرانیان بیش از سه هزارسال است که نوروز را در هر هنگامهای چه شاد باشند و چه ناشاد، چه در ایران باشند و چه در انیران، باشکوه ارج میگزارند که این خود نشان از جایگاه بلند این جشن در دل و جان ایرانی دارد. استوره و تاریخ بر درستی پیام نوروز گواهی میدهد تا جاییکه مجمع عمومی سازمان ملل متحد چهارم اسفند سال ۱۳۸۸ خورشیدی، روز ۲۱ مارس برابر با یکم فروردین هر سال را در چارچوب بند ۴۹ با نام «فرهنگ صلح» به عنوان روز جهانی نوروز پذیرفته و در روزشمار خود جای داد. نوروز افزون بر آگاهیرسانی سال نو و شادیآفرینی، کارکرد دیگری نیز دارد. این جشن کهنسال در هزارتوی پرجنگ و آژنگ تاریخ، همیشه پاسداری از «ملت بودن ایرانیان» را به دوش کشیده، راز ماندگار این کهنبوم و نام ورجاوند ایران بوده است.
نویسنده :اشکان زارعی
یارینامه:
جهان فروری؛ بهرام فرهوشی
نوروز و گاهشماری ایران باستان؛هاشم رضی
جشنها و آیینهای کهن در ایران امروز؛ محمود روحالامینی
نوروز باستانی؛ آذرنوش آذرتاش
نوروز جشن نوزایی؛ علی بلوکباشی
جشنهای باستانی؛ علی خوروش
گاهشماری از آغاز تا سرانجام؛ علی محمد کاوه
نوروز و بنیاد نجومی آن؛
یحیی ذکاء
کد مطلب: 161940