سینمای قهرمان محور کیمیایی همواره از یک الگوی ثابت پیروی میکند. شخصیت اصلی زخم خورده از ناملایمات روزگار، بار نجات جهان رو به زوالی را به دوش میکشد که تنها با چاقوی ضامن دار او مسیر رهایی را طی میکند. قهرمان این دنیا از هیچ جایگاه و طبقه حقوقی برخوردار نیست و از دل کوچههای تنگ و تو در توی پایین شهر، خود ویرانگرانه دست به اصلاح میزند. اصلاحی بی قاعده و براساس اصول پذیرفته شده دنیای خود. دنیایی که نسخه مشترکی برای اصلاح در طول دهههای مختلف دارد و محاکمه در خیابان را از قیصر تا فضلی به نمایش میگذارد. شمایل قهرمان کیمیایی، چهره آشنایی است که در دهههای گذشته باقی مانده و او در هر فیلم خود آن را از قاب عکسهای خاک گرفته بیرون میکشد و به شکلی نامأنوس آن را نسخهای میداند برای همه دورانها. قهرمانی که از ناموس پرستی و رفاقتهای تا حد مرگ به درگیری با مفاسد اقتصادی نیز میپردازد و در میان همه آنها چاقوی ضامن دارش، ضمانت اجرایی مسیر مصلحانهاش قرار میگیرد.
فضلی از دل تاریکی در پلان ابتدایی فیلم، سایه خود را بر تمام مفاسد میگستراند. در اینجا اما سیاهی تاریکی دل شب خبر از مسائل کلانتر از دغدغههای شخصی میدهد. در «خون شد»، خانهای در حال از دست رفتن است که غیر خودی ها دست به مصادره و تملک آن زدهاند. تملکی غیرمنطقی و نامفهوم که علت آن تنها به حق آب و گل محدود میشود و منطق داستانیاش زیر سقف نمادپردازی گم میشود. محوریت داستان، باز پس گیری خانه از متصرفانی است که خود را مالک بی چون و چرای آن میدانند و همه اهالی خانه به غیر از فضلی با بازی سعید آقاخانی گویی هیچ اراده و اختیاری در ستاندن حق خود از متصرفان ندارند. نقشی که فضلی در اینجا دارد در تمام سطوح حائز اهمیت است. از نجات خواهر و برادر و خواهر ناتنی تا خانه و خانواده و جمع کردن تمام اعضای آن دور سفرهای که سالهاست رنگ خوشی به خود ندیده است. در این فضای ایزوله و غیرقابل باوری که کیمیایی از شرایط موجود ترسیم می کند، تنها انتظار برای رسیدن به یک نجات دهنده که گویی از گور برخاسته است میتواند چاره راهی برای انسداد در تمام شئون این خانه ویران شده باشد. بخشش بی دریغ فضلی و ایثار و از خودگذشتگی او در دنیایی که او خود هیچ سودایی را در آن به جز منفعت جمعی در سر ندارد. قهرمانی دور افتاده از خود که هویتی به جز اصلاحگری برای خود قائل نیست و چند روزی برای از بین بردن ظلم و ستمی که بر سر خانه آوار شده از دل شب برای رسیدن به روزهای روشن بهتر دیگران فرا میرسد.
در کنار این قهرمان ترحم برانگیز، ضد قهرمانهایی به نمایش گذاشته میشوند که در قد و قامت او نیستند. ضد قهرمانهایی بسیار حقیر و کوچک که با افتادنشان در تنور نانوایی یا چند ضربه چاقو و گرفتن یک سند نفرین شده، نمیتوانند سیمای قهرمان نجات دهنده و تک افتاده را دوست داشتنی کنند. گویی او برای این ضد قهرمانها بیش از آنچه که باید بزرگ است و جالب اینکه دیگرانی که نقش انفعالی در این دنیای فسادخیز را دارند، به نظر می رسد برای مبارزه با آنها نباید کار چندان سختی بر دوششان باشد اما مسخ این جهان ویران شده هستند و تنها در توهمات خود شرایط را بد و ظالمانه قلمداد میکنند و هر چه بیشتر پیش می رویم، به کاریکاتور بودن این ناملایمات بیشتر پی میبریم. و سوالی اساسی برای مخاطب پیش میآید که اگر نجات از این شرایط اسفبار تا این حد سهل الوصول و قابل انجام است، چرا دیگر شخصیتها تا به امروز دست به اصلاح آن نزدهاند؟
ضمن اینکه دست کارگردان برای ترسیم هر کدام از این ناملایمات هم به حدی خالی است که سعی دارد همه گونه آن را برای نشان دادن جهان تاریک در فساد خود به کار گیرد. از اعتیاد تا روسپیگری و تصاحب اموال و مشکلات روحی و روانی تا عشقهای نافرجام و بدفرجامی که مسیر زندگی شخصیتها را در سنگلاخی پر ابهام سوق داده است. لیست کردن انبوهی از مسائل و معضلات اجتماعی و شبه سیاسی، قرار است تا حدودی نقش ضد قهرمان را در داستان بر عهده بگیرد تا بدین واسطه قهرمان شمایل اسطورهای دهههای گذشته را همچنان پر قدرت و شکست ناپذیر بازتولید کند. این بازتولید راهکار کیمیایی برای برون رفت از شرایطی است که انفعال اجتماعی آن را تشدید کرده و طغیانی قهرمانانه میتواند آن را به شرایط عادی برساند.
پرداختن به نماد و نمادپردازی در سینمایی اعتراضی و تحول خواه با فلسفه این شکل بیانی از سینما منطبق نیست. نمادسازی و بازی با مفهوم خانه و تصاحب و باز پس گیری آن با این شکل سینمایی در تضاد است. اعتراضی در پس پرده نماد و شمایل و سمبل، حرکتی محافظه کارانه و ناروشنی را دنبال میکند که جریان ساز نبوده و شبه روشنفکری تلقی میشود.
به نظر میرسد انتخاب نماد «خانه» در کنار قهرمان نیم قرنی کیمیایی، تکرار مکرراتی است که نمیتواند فرزند زمانه خویش باشد. شاید بتوان آن را اصول غیرقابل تغییری دانست که نمیتوان آن را با شرایط روز همسان دانست و همواره جایگاه ثابتی در میان ارزشها دارد، اما نوع بیان سینمایی آن، زمینه انطباق لازم را با شرایط برقرار نخواهد ساخت. در دنیای نمادزده و پرتکلف، مخاطب خسته و دلزده از نصیحت، اعتراض در پس لفافه را بر نخواهد تابید. ضمن اینکه نمیتوان برای همه مسائل یک نسخه واحد پیچید و همه را زیر یک سایه تعبیر و تعریف کرد. هر کدام از معضلاتی که کیمیایی قصد بیان و طرح و اصلاح آن را دارد در دنیای متکثر امروز میتواند هزاران شکل و گونه متفاوت داشته باشد. دنیای فیلم علی رغم تلخیهای بسیاری که بر کام مخاطب مینشاند، بسیار ساده و بدون پیچیدگی تحلیل شده و در نهایت هم با همان سادگی به سمت اصلاح پیش میرود.
آخرین ساخته کیمیایی، گرچه نمیتواند جایگاه او را برای نیم قرن کارگردانی بالاتر ببرد اما نوستالژی قهرمان زخم خورده و پاکبازی که به دنبال منفعت شخصی نیست را به خوبی زنده میکند. قهرمانی که سالهاست رنگ پرده را به خود ندیده و گویی این نقش بر دوش سینمای کیمیایی افتاده است.
رویا سلیمی