بسیاری از کارشناسان بازار سرمایه در هفته کاری گذشته با تعجب وضعیت بازار سرمایه را زیر نظر داشتند. از نظر بسیاری از کارشناسان، فاکتورهای بسیاری نشان می داد که بورس باید رشد داشته باشد و به حرکت مثبتی که طی یک ماه گذشته داشت ادامه دهد، اما از شنبه 22 آذر بورس راه دیگری برگزید.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، شاخص کل به عنوان اولین و عمومی ترین شاخص چند روز پس از اینکه به بالاتر از یک میلیون و 500 واحد رسید، حرکت نزولی خود را آغاز کرد و در روز چهارشنبه به نزدیک به یک میلیون و 400 هزار واحد ایستاد. تشکیل صف های فروش نسبتا شدید در بسیاری از سهم ها نشان داد که هنوز هم بازار وضعیت متعادلی پیدا نکرده و به محض کمترین آشفتگی در بازار، سرمایه گذاران حقیقی به دنبال خروج سرمایه های خویش از این بازار هستند.
اگر بخواهیم بر مبنای تجارت بین الملل و وضعیت اقتصادی بازار سرمایه را تحلیل کنیم ، می توان به نظر یکی از کارشناسان این بازار توجه کنیم که حداقل حدود ۱۰۰ شرکت در بازار به بازار جهانی مرتبط هستند و با توجه به حال خیلی خوب این روزهای بازار جهانی، ریزش بورس منطقی نیست. برای مثال قیمت پایه فولاد یا ورق در بورس کالا، حتی با شیوه نامه جدید که ۸۰ درصد قیمت جهانی را مبنای قیمت پایه قرار می دهد، رشد قابل توجهی داشته است، زیرا بازار جهانی فراتر از انتظار صعودی بوده و و این اتفاق سابقه نداشته که بازار جهانی تا این حد در بازار داخلی تاثیرگذار باشد.
شکل گیری این وضعیت در هفته اخیر نشان می دهد که حداقل در این روزها، بازار سرمایه ایران بیشتر از هر چیز دیگری، بر مبنای مسائل سیاسی تغییر می پذیرد. در هفته ای که گذشت بیش از هر چیز دیگری اخبار سیاسی منفی وجود داشت که بر بورس اثر گذاشت:
1- تصویب قانونی در مجلس که می تواند منجر به خروج ایران از برجام شود، اولین پالس های منفی را به بازار بورس فرستاد. امیدهایی مبنی بر پایان تنش های بین المللی و رفع تحریم های آمریکا علیه ایران، که با پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا افزایش یافته بود، با تلاش مجلس برای تصویب قانونی که به نظر بعضی خنثی کننده این خوش بینی ها و تلاش ها است، به ناامیدی گرایید. به این ترتیب بورس که از زمان اولین اعلام نتایج آمریکا برخلاف بازار طلا و ارز، مثبت شده بود، آماده عقب گرد شد.
2- اعدام روح الله زم مدیر کانال تلگرامی «آمد نیوز» با واکنش اتحادیه اروپا و همین طور مقامات آمریکایی مواجه شد. علاوه بر اعتراض این مقامات، نشست شورای روابط اقتصادی ایران و اروپا که قرار بود 25 آذر برگزار شود نیز به علت این اعدام لغو شد. به این ترتیب مشخص شد که این اقدام قضایی، هرچند به قول مقامات کشورمان ربطی به سیاست ندارد اما از نظر مقامات اروپایی چنین نیست. اروپا، در سالهای اخیر در مقابل رفتار غیرمنطقی ترامپ در قبال ایران سعی کرده بود خود را طرفدار ایران و برجام نشان دهد، اما حالا اعتراض به اعدام زم را می توان مقدمه ورود دوباره اروپا به رویارویی با ایران و این بار بر مبنای ادعای «حقوق بشر» دانست. بازتاب این وضع بر بورس چنان منفی بود که حتی انتشار خبر بررسی دوباره لوایح FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هیچ تاثیر مثبتی بر بازار سرمایه نگذاشت!
3- داستان رویارویی مجلس و دولت بعد از تحویل لایحه بودجه 1400 به نظر می رسد که روی این موضوع متمرکز شده است. بر اساس آنچه از نمایندگان مختلف مجلس شنیده می شود مجلس اصلا دیدگاه مثبتی نسبت به بودجه ندارد و معلوم نیست که کلیات این لایحه تصویب شود. این وضعیت نشان می دهد که دولت در ماه های آخر حیات خود وضعیت مطلوبی در اداره کشور ندارد. ناتوانی دولت در کنترل تورم و گرانی، وقتی با بلاتکلیفی در بودجه همراه شود، پیام مثبتی به هیچ یک از بازارهای کشور نمی فرستد و البته بازاری که در این بین بیش از بقیه ضرر می بیند بازار سرمایه است.
4- نزدیک شدن به سالگرد ترور ناجانمردانه شهید قاسم سلیمانی و همراهی آن با شهادت محسن فخری زاده، لزوم پاسخگویی ایران را به این اقدامات و انتقام گیری از آمران و عاملان این جنایات را بیشتر می کند. مشخص است که بر مبنای عزت و قدرت نظام جمهوری اسلامی باید به این رفتارهای ناجوانمردانه پاسخ لازم داده شود اما بدون شک این پاسخها سبب تنش هایی می شود که می توند روی مسائل اقتصادی هم تاثیرگذار باشد. به این ترتیب بازیگران بازارهای مالی هم احتیاط های لازم را دارند تا در صورت شکل گیری وضعیتی خاص، زیان چندانی نکنند. این احتیاط هم به خروج سرمایه ها از بورس می انجامد.
به این ترتیب می توان پیش بینی کرد که در هفته آینده نیز نباید چندان امیدی به بازگشت بورس به مدار رشد قیمت داشت و احتمالا همچنان نمادهای مختلف بازار سرمایه قرمز می مانند؛ مگر اینکه خبرهای متفاوتی باعث تحلیل های دیگری شود و امیدواری ها به بهبود وضعیت اقتصادی چنان شود که بر تحلیل های فعلی غلبه کند. در این میان دولت شاید کمترین نقش را در این تغییر دارد. دولت متاسفانه در این ماه های آخر حیات خویش آن چنان ضعیف و ناتوان شده که فقط به سخن های عجیب و غریب بسنده کرده و دیگر امیدی به دولت معروف به تدبیر و امید نیست.