ماشین که جلوی درب حوزه امتحانی خاموش شد، فکر کردم امروز باید روی شانس باشم که با همه مشکلات، این ماشین به شکل غیرقابل باوری تا اینجا من را رسانده است. اما تعداد این شانسها با شکل برگزاری کنکور و پروتکلهای وزارت علوم/بهداشت باید به شکل عجیبی بالا میرفت. خصوصا که بعد از پایان آزمون در سایتهای خبری دیدم که مقامات وزارت علوم به بازدید از محلهای مختلف برگزاری آزمون پرداختهاند و عکسها هم نشان میداد که ظاهرا همه چیز خیلی مرتب است. اما در این گزارش تلاش میکنم یک چهره کادرزدایی شده از کنکور دکتری را برای شما به تصویر بکشم. البته این گزارش، نفی زحمات کادر برگزاری نیست. بلکه یادآور نقایصی است که در هر مجموعهای اتفاق میافتد. پس با گزارش «مردم سالاری آنلاین» از تجربه بیواسطه یک داوطلب کنکور دکتری، همراه باشید.
محل برگزاری «کنکور دکتری» خیلی پرت نبود. داخل بزرگراه خرازی تابلوی بزرگ «دانشگاه علوم انتظامی امین»، از همان دورها خودنمایی میکرد. به دانشگاه که رسیدم، جای پارک زیادی در نزدیکی درب نمانده بود، ولی از آنجایی که همراه داشتم، خیلی نگران این مساله نشدم. در ورودی دانشگاه، تیم انتظامات با ماسک و تجهیزات کامل به انتظار داوطلبان ایستاده بودند و البته از بازرسی بدنی خبری نبود. ظاهرا در آخرین لحظات دستور رسیده بود که به گرداندن یک حسگر امنیتی اکتفا شود. شاید به همین دلیل هم عکسهای زیادی از داخل جلسات کنکور به بیرون درز کرد. حتی آش آنقدر شور شد که یکی از بازیکنان استقلال اقدام به ارسال لایو در فضای اینستاگرام کرد که به خاطر این بیانضباطی هم محروم شد. اما آنچه در دانشکده انتظامی انتظار میکشید، سربالاییهای تمام ناشدنی تا محل دانشکده بود. همچنان که به دلیل شرایط ویژه کرونا انتظار وجود وسایل نقلیه برای رساندن دانشجو به ارتفاعات هم بیهوده بود. پس چارهای جز پیادهروی نمیماند. هنگام بالا رفتن از آن خیابانهای صعبالعبور هم دلم بیشتر به حال دانشجویان نظامی که احتمالا هر روز در این پستی بلندیها تنبیه میشوند میسوخت. ولی به هر حال روی برگه ورود به جلسه، اسم جایی نوشته شده بود که در بالاترین نقطه این دانشگاه نظامی قرار داشت و هر چه زودتر باید میرسیدم.
به ساختمان که رسیدم ده-دوازده نفر دور و بر ساختمان نفس تازه میکردند. لیست شمارههای داوطلبی نشان میداد تعداد کمی اینجا آزمون خواهند داد. اما چیزی که در همه زمان رسیدن به ساختمان محل آزمون ذهنم را درگیر کرده بود، چرایی مقاومت در برابر برگزاری آزمون در فضای باز (با حداکثر یک سقف موقت) بود. به هر حال وسعت فضای باز در دانشگاههای کشور، بسیار بیشتر از فضای بسته و ساختمانی است. شاید هم مسائل دیگری در بین است که اجازه برگزاری در فضای باز را نخواهد داد.
امتحان راس ساعت 8:30 برگزار شد. البته این «راس ساعت» را مراقب جلسه بعد از خرابیهای مکرر سیستم صوتی و کلافگی بیش از حد گفت. ساعت هم روبروی من نبود که زمان را ببینم. باز به دلیل کرونا ساعت هم به دست نبسته بودم و ناچار پذیرفتم که «راس ساعت» شروع شده است. هر چند که امتحان بنا بود ساعت 8:00 صبح برگزار شود، ولی باز به دلایلی که بر هیچکس (از جمله نگارنده) روشن نیست، نیم ساعت به زمان حضور در یک محیط خطرناک افزوده شد. البته باز در حین برگزاری آزمون به این فکر کردم این فضا که خطرناکتر از متروی تهران نیست! اینجا اگر از هر طرف بیش از یک متر از دیگران فاصله داریم داخل مترو احتمالا این فاصله به صفر میل پیدا میکند. طفلک مردمی که ناگزیر از مقاومت مسئولان شهری و دولتی، مجبور به حضور همه جانبه در خیابانها هستند و ماشاالله شهرداری که تا دیروز طرح ترافیک را هم تعطیل نکرده و مشغول سنجش مقاومت مردم بود.
خوشبختانه در حین جلسه متوجه شدیم که گرفتن اثر انگشت (که یکی از موارد حیاتی کنکور به شمار میآمد و حیثیت کنکور بدون حضور آن استامپهای رنگ و رو رفته، لکهدار میشد) هم کان لم یکن شده و دیگر لازم نیست مثل حاضران در نهضت سوادآموزی پای برگههایمان را انگشت بزنیم. البته هر چه تلاش کردیم از سنجاق کردن کارت روی سینه (که باز از رسوم باستانی کنکور است) عدول نکردند. به هر حال آخر هم معلوم نشد که صاحبان کارتها از روی صورتهای ماسک دار چطور شناسایی شدند. ولی هر چه که بود کارت باید روی سینه سنجاق میشد.
در این میان حضور افرادی با روپوش سفید که هر از گاهی به سالن نیمه خالی ما سر میزدند، از جمله چیزهایی بود که امید فراوانی به محیط تزریق میکرد. البته مراقبان جلسه هم همه ماسک داشتند و هر از گاهی اشاره که میکردم، یادشان میافتاد که به بعضی داوطلبان بدون ماسک، تذکر دهند. البته در نهایت داوطلبان قهرمان که ماسکهایشان، فضای حیاتی چانه و گلو را میپوشاند، وقعی به تذکرات ننهاده و با همان شکل و شمایل آزمون را به پایان رساندند.
دیگر اینکه تغذیه اهدایی سازمان سنجش، هنگام برگزاری کنکور یکی از اصلیترین انگیزههای داوطلبان برای حضور در سر جلسه است. و الا چه کسی حاضر است ساعت 8 صبح، خشک و خالی در یک فضای پراسترس حضور پیدا کند! گاهی هم به این فکر میکنم که اگر سازمان سنجش از چیزهای متنوعتری مثل سیبزمینی سرخکرده استفاده میکرد، احتمالا تعداد داوطلبان ثابت سالانه کنکور هیچگاه از یک تعدادی پایینتر نمیرفت. اما تغذیه کنکور دکتری خیلی بدتر از آن بود که بشود اسمش را تغذیه گذاشت. ویفرهای موزی و پرتقالی همراه با یک شیشه آب، که نه توان بالا بردن قند داوطلب (به عنوان یک مساله شایع) در ساعات میانی کنکور را دارد، نه خوردنش به سادگی است و آنقدر سر و صدا و بریز و بپاش دارد که در آخر عطای آن را به لقایش خواهید بخشید. البته در مورد خودم خوشبختانه خانواده از قبل فکر این مسائل را کرده بود و تغذیه مناسبی به همراه داشتم. ولی واقعا باید تغذیه کنکور (که الان به شکل رفع تکلیف است) سر و شکل مناسبی پیدا کند.
و در نهایت باید تاکید کنم که 4 ساعت کار فکری سنگین، با ماسک روی صورت، در سالنی که تهویه مناسبی هم ندارد، باعث شد که ساعت آخر را در تنگی نفس به سر ببرم. علاوه بر اینکه مصرف زیاد الکل برای ضدعفونی کردن هر چیزی که اطرافم بود باعث تشدید این معضل شده بود. مراقبان هم از همان ساعات اولیه و حتی قبل از توزیع دفترچه دوم (کنکور دکتری دو دفترچه مجزا دارد که داوطلبان به ترتیب به آن پاسخ میدهند) گفتند هر کس میخواهد برود و در یک فضای سورئال، تعدادی با تحویل پاسخنامههایشان جلسه را ترک کردند! نوبت به من که رسید، تعداد زیادی در سالن نمانده بود. مراقبان بدون اینکه نزدیک شوند، برای دریافت برگه راهنمایی میکردند. بیرون که آمدم از کمبود اکسیژن (به دلیل استفاده طولانی از ماسک) چشمانم سیاهی میرفت و نفسم تنگ میشد. خوشبختانه فضای دانشگاه بسیار باز و تعداد افراد بسیار کم بود و میشد بدون ماسک راه رفت و نفس عمیق کشید. ناخودآگاه درود فرستادم به کادر درمان که ساعات طولانی با این تجهیزات کار میکنند و یاد شیخِ اجل، سعدی که فرمود: «منّت خدای را عَزّوَجَل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اَندرش مَزید نعمت... هر نَفَسی که فرو میرود، مُمِدّ حیاتست و چون برمیآید مفرّح ذات... پس در هر نَفَس دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب.»
موسی حسنوند