زیر پهنه آسمان، وقتی آدمها از ترس جان به ماسکها و محلولهای ضدعفونی پناه برده بودند، در یک گوشه دنیا زمان در مشتهای بیرمق دخترکی رنجور ایستاده بود.
نگاهی دیگر به فاجعه خودکشی دخترک یازده ساله ایلامی
تقابل بی پایان نان و جان
5 ارديبهشت 1399 ساعت 15:25
زیر پهنه آسمان، وقتی آدمها از ترس جان به ماسکها و محلولهای ضدعفونی پناه برده بودند، در یک گوشه دنیا زمان در مشتهای بیرمق دخترکی رنجور ایستاده بود.
زیر پهنه آسمان، وقتی آدمها از ترس جان به ماسکها و محلولهای ضدعفونی پناه برده بودند، در یک گوشه دنیا زمان در مشتهای بیرمق دخترکی رنجور ایستاده بود. دنیا به آخر خود رسیده بود و دخترک زیر بار دردهای هزار ساله بشریت، حتی عروسکی برای در آغوش کشیدن نداشت. هیچکس ندانست این دختر زیر آوار سهم همیشگیاش از رنج و اضطراب چقدر درد کشید تا ناگهان آنقدر بزرگ شد که توانست خود را به ایستگاه آخر برساند.
آتش کوچکی در گوشه حیات خانه بیرونقشان بهپا کرد و لباسهای مندرسش را به آتش سپرد. دستهای لرزانش را رو به آتش گرفت، شاید برای آخرینبار در دوراهی رفتن و ماندن گیر کرده بود. برای چند لحظه به زبانههای آتش خیره شد. انگار در این خانه حتی آتش هم میدانست چیزی برای سوخت نیست. آهسته به سوی اتاق تاریک خانه رفت. در را بست، تکه پارچهای برداشت و به لولهای که از بالای در عبور کرده بود گره زد. سپس گردنش را داخل گره برد و چند لحظه دیگر تن بیجان دخترک، جایی میان زمین و آسمان تاب میخورد. آری، آتش زندگی از زیر خاکستر روزگار سربرآورده بود و در خرابهای که نامش خانه بود، زبانه میکشید..
کسی چه میداند؛ شاید این روایتِ چند دقیقه پایانی عمر دخترک۱۱ساله ایلامی بوده باشد، جان عزیزی که آنقدر از نداری، فقر و گرسنگی به خود پیچید تا روح ظریفش درهمشکست و نالههایش دیگر در کالبد نحیفش جا نگرفت و دخترک، آوزاری بود که حالا دیگر در هیچجای جهان زمزمه نمیشود...
رتبه سوم «خودکشی»
اینکه ایران در میان کشورهای اسلامی رتبه سوم «خودکشی» را دارد عجیب اما واقعی است. خودکشی در ایران، پدیدهای روبه رشد است و ظاهراً طبیب حاذقی هم بالای سر این بیمار در حال احتضار نیست. طبق آمار روزانه بیش از ۱۳نفر در ایران خودکشی میکنند و بیشتر این خودکشیها در میان افراد ۱۵ تا ۳۵ساله روی میدهد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، اینطور که وزارت بهداشت اعلام میکند در سال ۱۳۹۷یکصدهزار نفر خودکشی کردهاند، بهطور متوسط از هر صدهزار ایرانی، ۱۲۵ نفر دست به خودکشی میزنند و از این تعداد ۶نفر جان خود را از دست میدهند که رقم قابل اعتنایی است؛ البته برای آنانی که هنوز جان انسانها را حائز ارزش میدانند.
این آمار، تأکیدی بر اهمیت تمرکز روی پدیده خودکشی در ایران و اتخاذ راهکارهای پیشگیری از آن است اما وقتی دختری۱۱ساله که علیالقاعده از معنا و مصایب زندگی هنوز نباید سهم برده باشد؛ دست به خودکشی میزند یعنی فاجعه عمیقتر از آن است که بتوان شرح داد.
این رویداد تلخ که در قالب خودکشی ظهور کرده، از سالها غفلت، بیتوجهی و عدم مدیریت نشان دارد و باید دید در این سالها که نهال بدیُمن خودکشی در جان یک دختربچه ریشه میدوانده، مدیران و دستگاههای متولی کجا بودهاند و زمان و اعتبار این کشور را صرف چه ماجرایی میکردهاند؟
«قانون بدوننان» علیالسویه است
منتخب مردم ایلام در مجلس یازدهم علت خودکشی دختر یازده ساله هلیلانی را فقر مطلق دانسته است. علی اکبر بسطامی به دنبال دیدار با خانواده این دختر ایلامی گفته: پدر این خانواده فقیر، معلول جسمی و تحت پوشش بهزیستی است. سرپناه این خانواده یک چهار دیواری۵۰متری بدون سقف و نیمهکاره است که با مشارکت بنیاد برکت و بهزیستی تا این مرحله ساخته شده. لباسهای این دختر ۱۱ساله چنان مندرس و غیر قابل استفاده بوده که او قبل از مرگش اقدام به سوزاندن تمام لباسهای خود کرده تا بعد از مرگش بچههای دیگر این لباسها را نبینند.
وی همچنین با بیان اینکه۱۴میلیون تومان از هزینه ساخت خانه توسط بهزیستی و۶میلیون تومان توسط بنیاد برکت تأمین شده، بیان کرده: مسئولان مربوطه برای تکمیل ساختمان و سقف خانه پیشنهاد دریافت وام به پدر خانواده میدهند اما دریافت وام با توجه به معلولیت پدر و فقر مطلق آنها در توان خانواده نبوده و بنابراین ساخت مسکن نیمه تمام مانده است.
این منتخب مردم ایلام در مجلس آینده با بیان این مطلب، ظاهراً تقصیر را به گردن فقر و معلولیت انداخته و حتی نیمهکاره بودن خانه را امری عادی و ناشی از عدم توان مالی پدر خانواده بیان میکند بیآنکه به بررسی ریشههای فقر در این خانواده و صدها نمونه مشابه دیگر بپردازد یا درصدد اتخاذ راهکاری برای رفع این مشکل برآید.
او حتی در جلب حمایت از این خانواده داغدار، دستش از مذاکره با نهادهای حمایتی هم خالی است و علاوه براین از « اعطای وام» به پدری که دخترش از درد نداری خودش را کشته و مردی که از شدت فقر حتی قادر به نشاندن سقفی روی خانهاش نیست؛ حرف میزند و بههمین سهولت پرونده را مختومه میکند.
قانونی که نتواند برای سفرههای خالی نان بیاورد، برای وضعکنندگانش هم آبرو نخواهد آورد، هرچند خدا بهتر میداند جایی که نان نیست لاجرم «قانون» هم علیالسویه است.
خودکشی، یک الگوی رفتاری
یک تحلیلگر الگوهای اجتماعی گفت: در مناطق کمتر برخوردار وقتی تعداد خودکشی زیاد میشود یعنی این پدیده زمینه فرهنگی دارد و بهمرور بهعنوان یک الگوی رفتاری در منطقه پذیرفته میشود.
دکتر محمدرضا ایمانی با اشاره به اینکه استان ایلام به نسبت جمعیت بالاترین نرخ خودکشی و استانهای کرمانشاه و کردستان در جایگاههای بعدی قرار دارند، افزود: بررسی دلایل خودکشی نشان میدهد این پدیده در کشور ما در سالهای اخیر شدت پیدا کرده و در هرمنطقه عوامل مختلفی به بروز آن دامن میزند.
به گفته این روانشناس، در استانهای فقیر خانواده به دلیل سطحپایین درآمد و فقدان راههای تأمین امرار معاش، از امکانات خود شامل لوازم زندگی، تغذیه مناسب، مسکن و آموزش فرزندان چشم میپوشد و هرچه فقر عمیقتر باشد مردم با مشکلات جدیتری مواجهاند.
این استاد دانشگاه با بیان این مطلب که یکی از دلایل مهم خودکشی افراد، نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی است، گفت: امروز صحبت زیاد درمورد خودکشی آنرا به موضوعی عادی تبدیل کرده اما واقعیت این است که فرد برای دستزدن به خودکشی از نظر جامعهشناختی و روانشناسی به انگیزههای بسیار قوی نیاز دارد که فقر از مهمترین آنهاست.
وی اذعان کرد: در بروز پدیده خودکشی یک نکته قابل تأمل این است که امروز افراد از طریق تلویزیون و رسانههای ارتباطجمعی افراد در لایههای بالای ثروت، رفاه و دارای امکانات زیاد در جامعه را میبینند و در انطباق با وضعیت خود به نقطه مشترکی نمیرسند.
به گفته وی فردی که شغل و درآمد حتی اندک دارد یک زندگی حداقلی را مهیا میکند اما وقتی با یک جامعه بحرانزده مواجهایم که مشاهدهکننده شکافهای اجتماعی است و یک رسانه جهانی مانند اینترنت به اطلاعات و افکار عمومی سایه انداخته، فرد تمایزها و تغییرات را رصد میکند و درمییابد از تمام این امکانات سهمی ندارد وکسی صدایش را نمیشنود، بنابراین میپذیرد که دلسوزی ندارد و در زندگی جایی برای او نیست.
ایمانی با تأکید روی مسأله دلسوزی، بیان کرد: دریافت حس دلسوزی بسیار مهم است و در پدیده خودسوزی نیز فرد خود را به دردناکترین شکل ممکن میسوزاند تا جامعه برانگیخه شده و نسبت به او سوگیری کند تا در نهایت بخشهایی از جامعه به داد خانوادهاش برسند.
وی گفت: متأسفانه نهادهای فرهنگی، مددکاری، اجتماعی و وزارت رفاه تاکنون هیچ تلاشی برای فرهنگسازی و ریشهکن کردن این پدیده نکرده و الگوهای مناسبی را به جامعه تزریق نکردهاند و علاوه بر عدم آموزش مهارتهای زندگی، تفاوتهای قبل و بعد خودکشی را نیز به جامعه نشناساندهاند.
این روانشناس بابیان اینکه آنچه درمورد این دختر اتفاق افتاده این است که شاید او با این اقدام تلاش کرده تا صدای خانوادهاش را به گوش جامعه برساند، تصریح کرد: پدیدههای ناگوار زیادی وجود دارد که جامعه آن را جدی نگرفته و رها کرده است.
افزایش رفاه اجتماعی، راهکار خروج از معضلات
مدیرعامل شبکه تشکلهای نابینایان وکمبینایان کشور (چاوش) تصریح کرد: یکی از دلایل بروز حوادث تلخی مانند خودکشی دختر11ساله ایلامی را میتوان در پایین بودن اعتبارات سازمان بهزیستی دانست؛ به این علت که در کشور ما بودجه ناچیزی صرف خدمات رفاهی میشود درحالیکه راهکار خروج از معضلاتاجتماعی در افزایش رفاهاجتماعی است.
سهیل معینی افزود: در خانواده این دختر پدر فقیر و وابسته به مستمری را میبینیم که شغل و درآمد ندارد، در این فرهنگ زنان هم صاحب شغل و درآمد نیستند و جمع درآمد خانواده بهاندازهای اندک است که احتیاجات خانواده تأمین نمیشود، پس مشخصاً بچههای خانواده مستعد اختلالات روحی و جسمی خواهند شد.
وی گفت: قطعاً سازمان بهزیستی بنا به ماهیتی که دارد در مقابل پیشگیری از بروز حوادث تلخی نظیر خودکشی در میان جامعه هدف خود صاحبوظیفه است اما این را هم باید پذیرفت که بودجه این سازمان در مقابل بودجه کل کشور و نیز مشکلات موجود عدد زیادی نیست.
مشاور سابق وزیررفاه با بیان اینکه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته بخش عمده تولید ناخالص ملی و بودجه دولتها صرف امور اجتماعی میشود و دولت به جز توسعه رفاه کاری ندارد، بیانکرد: اما در کشور ما طبقه متوسط که در هر جامعهای توسعه و رفاهش نقطه فضیلت اجتماعی است هرروز فقیر میشود، بنابراین بودجه نهادهای اجتماعی نباید محدود به بودجه دولت شود، بلکه کل امکانات ملی باید بسیج شود.
سازمانی بوروکراتیک، کند و نیازمند اصلاح
مدیرعامل انجمن باور با بیان اینکه بهزیستی در خدماتدهی، ساختار، شیوه کار، تصمیمگیری و سیاستگذاری ضعفهای جدی دارد، افزود: معتقدم این سازمان با امکانات و اعتبار فعلی هم میتواند خدمات قابل قبولتری ارائه دهد. به گفته معینی برخی کارکنان بهزیستی تحصیلات مددکاری ندارند و هنوز آموزشهای لازم را ندیدهاند، ساختار خدماتدهی در برخی موارد مشکل دارد، برونسپاری پروندهها پاک کردن صورتمسأله است و سازمان با حجمی از اشکالات اساسی نیازمند اصلاحات عمیقی است.
وی تأکید کرد: ساختار فعلی بهزیستی یک سازمان بوروکراتیکِ کند را نشان میدهد که باید اصلاح شود، این ساختار سال 59 از تجمیع انجمنها و حوزههای توانبخشی و بهمنظور افزایش کارایی ایجاد شد اما اکنون کارایی موردنظر را ندارد و کاش بهجای سازمانهای عریض و طویل، سازمانهای کوچک اما چابکتری داشته باشیم.
به گفته این فعال حوزه معلولان شاید نیاز به سازمانی داشته باشیم که بهطور اخص به معلولان بپردازد، چرا که اعتقاد دارم سازمانهای خدمات اجتماعی باید از حالت صرفاً دولتی خارج و وارد پیوند عمیقی با تشکلها شوند تا بخش غیر دولتی نیز در مدیریت این امور مشارکت کند.
کد مطلب: 128033