جنیفر گرین یک آمریکایی است که از سال 2018 تاکنون به همراه همسرش در ایران زندگی میکند. آنها که اسفند گذشته عازم ایالات متحده بودند به واسطه شیوع کرونا مجبور شدند در ایران بمانند.
یک زن آمریکایی که از سال 2018 در ایران زندگی میکند بازگو می کند
زندگی من در ایران در دوران کرونا
11 فروردين 1399 ساعت 0:14
جنیفر گرین یک آمریکایی است که از سال 2018 تاکنون به همراه همسرش در ایران زندگی میکند. آنها که اسفند گذشته عازم ایالات متحده بودند به واسطه شیوع کرونا مجبور شدند در ایران بمانند.
جنیفر گرین یک آمریکایی است که از سال 2018 تاکنون به همراه همسرش در ایران زندگی میکند. آنها که اسفند گذشته عازم ایالات متحده بودند به واسطه شیوع کرونا مجبور شدند در ایران بمانند. درست مانند یک فیلمنامه خوب، قهرمان قصه ابتدا از بودن در ایران نگران و آشفته بود و پس از مدتی ترجیح داد در ایران بماند و غرب را جایی خطرناک تر یافت. او منصفانه توانسته وضعیت کشور را قضاوت کند و همین موضوع یادداشت او را از یکطرفه دیدن و سیاه نمایی/سفیدنمایی بری می کند.
این مطلب از سایتی ناآشنا و نویسنده ای ناآشنا تر است؛ اما پس از مطالعه، عمق نگاه یک خارجی که مدت کوتاهی در کشور ما زندگی کرده شما را به شدت متعجب خواهد کرد. دقت شگفت آور به جزئیات و نگاه امیدوارانه او در پایان، لبخندی بر لبان شما ایجاد خواهد کرد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، این مطلب در روزهای میانه اسفندماه نوشته شده، برای همین ممکن است چیزهایی که در نوشته ذکر شده تازگی نداشته باشد. اما ارزش این نوشته به تازه بودن یا نبودن اطلاعات و آمار آن نیست. ارزش این نوشته محصول نگاه یک نویسنده است:
من در آوریل سال گذشته به ایران سفر کردم. من و همسرم فکر میکردیم که به زودی به خانهمان در آمریکا بازخواهیم گشت. اما با شیوع ویروسCovid-19 در ایران و سایر نقاط جهان ، بلیتهای ما لغو شد. در ابتدا، با وجود اینکه مشخص بود هیچ کجا از این ویروس در امان نیست، من از حضور در ایران احساس ناامنی شدیدی میکردم. ما در یک شهر بزرگ بودیم که به لحاظ کشاورزی وابسته به مناطق دیگر است. در کنار اپیدمی این ویروس، چیزهایی از قبیل نایاب شدن مواد غذایی و ناآرامیهای شهری نگرانکننده بود. علاوه بر اینکه ایران سالهای سختی را در 2019 و 2020 از سر گذرانده بود. با این حال، بعد از خواندن اخبار و دیدن وحشت خرید برای دستمال توالت، ضدعفونیکننده و ماسک در کشورهای غربی، به این نتیجه رسیدم که شاید وضعیت ایران بهتر از جاهای دیگر نیز باشد.
ممکن است این روزها سوپرمارکتها، فروشگاههای میوه و سبزیجات و سایر مغازههای تهران (در بعضی مواقع) شلوغ و پر از جمعیتی باشند که در انتظار خرید بیش از حد عادی موادغذایی است، اما من تاکنون، صحنههای تکاندهندهای از قبیل قاپیدن اجناس از یکدیگر و دعوا بر سر کالاها را شاهد نبودهام. هیچ کمبودی وجود ندارد، قفسهها مدام پر میشوند و من هنوز میتوانم اقلام مورد نیاز خود را پیدا کنم.
دستمال توالت به اندازه کشورهای دیگر یک نیاز بزرگ نیست، (چرا که مردم بعد از دستشویی، بدن خود را با آب شستشو میدهند و ممکن است از دستمال فقط برای خشک کردن استفاده شود) افراد روی یکدیگر را با سه بوسه (به طور مرسوم) نمیبوسند. آنها به جای دست دادن، از ضربات پا (Wuhan Shake) استفاده میکنند.
به احتمال زیاد، نوروز (سال نو ایرانی) کاملاً متفاوت خواهد بود. زیرا دید و بازدید نوروزی در بین مردم مرسوم است. جاده شمال مسدود شده و مسافران تهرانی را از انتشار این ویروس به سایر شهرهای مستعد مانند چیزی که در رشت رخ داد، برحذر داشتهاند. در استانهای شمالی بیمارستانهای محلی، معضل کمبود امکانات داشته و بسیاری از بیماران به مراقبت نیاز دارند.
البته در اینجا رفتارهای زشت هم اتفاق افتاده است. در هفته اول شیوع ویروس، ماسک به طور عمده ناپدید و توسط محتکران فرصتطلب با قیمتهای بالاتری فروخته شد. یافتن لیمو، زنجبیل و سیر در مغازههای میوهفروشی بسیار دشوار بود و به دلیل تقاضای روزافزون قیمتهای بسیار بالایی داشت. همچنین قیمت الکل اتانول هنوز هم گران است.
همهگیری و نرخ بالای مرگ و میر ویروس کرونا باعث شده تا ضعفهای نظام پزشکی (در برابر همهگیری)، تأثیر تحریمها، ناکارآمدی دولت و بسیاری از عوارض دیگر در ایران مشخص شود.
اما زیباییهای بسیاری نیز رخ داده است که من چند مورد آن را ذکر می کنم:
کد مطلب: 126386