تعدادی از شهرهای کشور، صحنه اعتراضات به افزایش قیمت بنزین است؛ اعتراضاتی که در بسیاری از موارد به خشونت نیز کشیده است. ریشههای این اعتراضات در چیست؟ آیا آنگونه که بسیاری از چهرههای سیاسی یا کارشناسان اقتصادی میگویند نکته این است که افزایش قیمت بنزین اقدام بسیار درستی بوده و تنها اشتباه این است که اطلاعرسانی دولت در این زمینه ضعیف بوده است؟ آیا به خودِ افزایش قیمت بنزین و سایر برنامههای اقتصادی دولت نقدی وارد نیست؟ سوال دیگر این است که مردمی که مطالبه مهمی دارند، از چه راهی باید اعتراض کنند که اعتراض آنها غیرقانونی قلمداد نشود و پس از مدت کوتاهی، این اعتراض به آشوب تبدیل نشود؟
تعدادی از شهرهای کشور، صحنه اعتراضات به افزایش قیمت بنزین است؛ اعتراضاتی که در بسیاری از موارد به خشونت نیز کشیده است. ریشههای این اعتراضات در چیست؟ آیا آنگونه که بسیاری از چهره های سیاسی یا کارشناسان اقتصادی می گویند نکته این است که افزایش قیمت بنزین اقدام بسیار درستی بوده و تنها اشتباه این است که اطلاعرسانی دولت در این زمینه ضعیف بوده است؟ آیا به خودِ افزایش قیمت بنزین و سایر برنامههای اقتصادی دولت نقدی وارد نیست؟ سوال دیگر این است که مردمی که مطالبه مهمی دارند، از چه راهی باید اعتراض کنند که اعتراض آنها غیرقانونی قلمداد نشود و پس از مدت کوتاهی، این اعتراض به آشوب تبدیل نشود؟
به گزارش مردم سالاری آنلاین، اعتراضات مردمی به افزایش قیمت بنزین در کشور خیلی زود به خشونتِ بسیار، ناآرامیها و تخریب اموال عمومی تبدیل شد. متأسفانه این نخستین بار نیست که طرح یک مطالبه مردمی به انحراف کشیده میشود و در میانه دود و آتشِ ناآرامیها، هم اموال عمومی آسیب میبیند، هم اعتماد عمومی تضعیف میشود و هم اصل مطالبه مردمی زیر کوهی از مسائل برآمده از ناامنی مدفون میشود.
مثل هر بار دیگری که اعتراضات مردمی به آشوب و ناامنی تبدیل میشود، این بار نیز این احتمال وجود دارد که مردم عادی قربانیانِ اصلی ناامنیهای ایجادشده باشند و از پس این ناامنیها، التهابات اقتصادی نظیر افزایش نرخ ارز به معیشت مردم آسیب بزرگتری وارد کند. باید یکبار برای همیشه تکلیف این موضوع حیاتیِ مشخص شود که مردم باید از چه طریقی و در چه فضایی، خواستههای بحق خود را مطرح کنند تا نه تنها اعتراض آنها غیرقانونی و بدون مجوز قلمداد نشود بلکه امنیت آنها در حین اعتراض تضمین شود. تا زمانی که هیچ سازوکاری برای طرحِ مطالبات مردمی وجود ندارد، هر آن این احتمال وجود دارد که یک اعتراض مسالمتآمیز با ماهیگیری عدهای از آب گلآلود و تلاش برای هیجانزده کردن مردم معترض به آشوبهایی کور تبدیل شود. باید قوانین دموکراتیکی برای تضمین طرح آزادانه مطالباتِ مردمِ معترض وجود داشته باشد. در شرایطی که چهرههای به شدت ضدایرانی در کاخ سفید، نقشههای خصمانه خود را علیه کشور به پیش میبرند و برای کشاندن ناامنی در ایران برنامهریزی و هزینه میکنند، تصویب و اجرای چنین قوانینی از اهمیت حیاتی برای کشور برخوردار است.
افزایش قیمت بنزین درست بود؟
در محافل سیاسی و همچنین فضای کارشناسیِ رسمیِ کشور، تفکر غالب این است که افزایش قیمت بنزین درست است و تنها اشتباه این بوده که دولت از مدتها پیش در این مورد اطلاعرسانی نکرده و افکار عمومی در این مورد قانع نشده است. از کجا معلوم، اگر از مدتها پیش قیمت سه هزار تومانی برای بنزین آزاد اعلام میشد، عدهای با هجوم به پمپ بنزینها به قصد خرید و احتکار آن، باعث نمیشدند تا مصرف بنزین دفعتاً در کشور به شدت بالا رود و علاوه بر این، مخاطرات بسیاری نیز به علت احتکارِ بنزین بهوجود آید؟ آیا تضمینی بود که کسانی پوشک را سال گذشته احتکار کرده بودند، اینبار به احتکار گسترده بنزین روی نیاورند؟
مسأله مهمتر اما چیز دیگری است. در واقعیت امر موضوع این نیست که اعلام یکباره افزایش قیمت بنزین توسط دولت، بسیاری از مردم را شوکه کرده است. چرا چهرههای سیاسی و کسانی که خود را کارشناس اقتصادی میدانند برای یک لحظه در اصلِ طرحِ افزایش قیمت بنزین تشکیک نمیکنند؟! مردم در سالهای اخیر از چه افزایش قیمت یا آزادسازیِ قیمتی، خیر دیدهاند که از افزایش قیمت بنزین خیر ببینند؟! مگر این به اصطلاح کارشناسان اقتصادی سال گذشته نمیگفتند که افزایش قیمت ارز و تعمیق بازار ثانویه ارز باعث خواهد شد تا قیمتها در کشور منطقی شوند. حال که بیش از یک سال گذشته، قیمت کدام مایحتاج مردم در کشور منطقی و متناسب با قدرت خرید آنها است؟
گفته میشود که یارانه پنهان انرژی در کشور سالانه حدود هزار میلیارد تومان است. گفته میشود که کسری بودجه دولت به دلیل تحریمهای خصمانه آمریکا به شدت بالا است و دولت نیاز به منابع جدیدی درآمدی در شرایط تحریم دارد. چرا این منابع جدید از طریق حذف یارانه پنهانِ انرژیِ شرکتهای پتروشیمی و تولیدکنندگان فلزات تأمین نشود؟ یارانه در قیمت گاز و برق که به صنایع انرژیبر در کشور داده میشود، سالانه حدود 30 میلیارد دلار است. کارشناسانی که هر عددِ به دلار را سریعاً در رقمهایی بالاتر از 10 هزار تومان ضرب میکنند، چرا این 30 میلیارد دلارِ یارانه صنایع انرژیبر را در 10 هزار تومان ضرب نمیکنند تا ببینند که دولت از حذف یارانه آنها، میتواند به درآمد 300 هزار میلیارد تومانی در سال دست یابد؟! بسیاری از این صنایع انرژیبر به طرق مختلف از مالیات معاف هستند و حتی به دولت مالیات هم نمیدهند.
از سال گذشته تاکنون، بسیاری از شرکتهای پتروشیمی و فولادی، با استفاده از رانت افزایش نرخ ارز و رانت تورم ایجادشده برای محصولات تولیدی آنها، دهها هزار میلیارد تومان درآمد بادآورده به دست آوردهاند. چرا دولت به سراغ کسب درآمد از طریق حذف این رانتها نرفته است و برایش سادهترین مسیر، افزایش قیمت بنزین بوده است که هم مردم نسبت به آن حساساند و هم به طرق مختلف، معیشت مردم به قیمت این محصولِ استراتژیک گره خورده است؟!
به گفته همین کارشناسان و حتی برخی از مسئولان، 40 درصد تولید ناخالص داخلی کشور، حتی یک ریال مالیات نمیپردازد. چرا دولت به جای افزایش قیمت بنزین، عزم خود را جزم نکرده تا با کاهش معافیتهای مالیاتی از این شخصیتهای حقیقی و حقوقیِ ثروتمند که درآمد بسیار بالایی هم دارند، مالیات بگیرد و با دستیابی به دهها هزار میلیارد تومان درآمد جدید، بخشی از آن را نیز در قالب یارانه به مردم عادی بدهد؟
سیاستهای اقتصادی دولت، یک سیاست نئولیبرالی بوده است: این سیاست نه تنها به دستاوردها و بهشت موعودی که مدام توسط مبلغان و مجریان آن وعده داده میشود، منجر نشده، بلکه از طریق بالا بردن هزینههای زندگی، بار بزرگی نیز بر دوش مردم گذاشته است. اگر قرار است تغییر چیزی به بهبود وضعیت معیشتی مردم منجر شود، آن چیز خود این سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی است.
دولت ممکن است در ادامه سیاستهای اقتصادی خود در قالب بودجه سال آینده، دلار 4200 تومانی کالاهای اساسی را هم حذف کند. سیاست تخصیص دلار 4200 تومانی به کالاهای اساسی بیش از هر زمان دیگری توسط کسانی که خود را کارشناسان اقتصادی مینامند، مورد انتقاد قرار گرفته است. اما از کجا معلوم حذف دلار 4200 تومانی دقیقاً مثل آزادسازی نرخ ارز به افزایش شدید قیمتها و تورم جدید منجر نشود؟! چرا این تفکر رایج مرتباً تبلیغ میشود که سیاست دلار 4200 تومانی اشتباه بود و نه سیاست بازار ثانویه ارز؟ مشخص است که وقتی ارز با نرخ دولتی 4200 تومانی قرار است تخصیص داده شود، زمانی این تخصیص کارآمد خواهد بود که تمام زنجیرههای تأمین کالا، از واردات آن تا توزیع و فروش نهایی آن به دست خود دولت باشد. تبعاتی که در نتیجه سیاست تخصیص دلار 4200 تومانی ایجاد شد، نه ناشی از خود این سیاست، بلکه ناشی از نحوه اجرای آن و عدم نظارت و کنترل دولت بود. با وجود این اشتباهات بزرگ در اجرایی کردن سیاست دلار 4200 تومانی، آن چیزی که به تورم افسارگسیخته و رکود در برخی صنایع دامن زد نه این سیاست، بلکه سیاست افزایش شدید نرخ ارز بود.
اعتراض به افزایش قیمت بنزین، اعتراض به این سیاست دولت است که گمان میکند از طریق افزایش نرخ، مشکلات کشور حل میشود. اگر قرار است در چیزی تجدیدنظر شود، آن چیز نه قیمتها بلکه دکترین اقتصادیای است که دولت با آن کشور را اداره میکند.