یکی از مشکلات موجود در حوزه معلولان این است که خدمات معین شده در دل سازمان بهزیستی در سراسر کشور بهصورت متحدالشکل به مددجویان ارائه نمیشود.
"مردم سالاری آنلاین" گزارش می دهد:
بهزیستی، پیکری که اعضایش از مغز دستور نمیگیرد
27 شهريور 1398 ساعت 19:18
یکی از مشکلات موجود در حوزه معلولان این است که خدمات معین شده در دل سازمان بهزیستی در سراسر کشور بهصورت متحدالشکل به مددجویان ارائه نمیشود.
یکی از مشکلات موجود در حوزه معلولان این است که خدمات معین شده در دل سازمان بهزیستی در سراسر کشور بهصورت متحدالشکل به مددجویان ارائه نمیشود. آنچه در ادارات بهزیستی استانها و شهرستانهای کشور به معلولان عرضه میشود به دلایل گوناگون با اصل چیزی که در کلان کشوری برای آن برنامهریزی شده تفاوت دارد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، چندی پیش معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور در گفتوگو با عصر شهروند از پرداخت کمک هزینه تحصیلی به دانشآموزان دارای معلولیت در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید خبر داد و گفت: این کمک هزینه به تمام دانشآموزان دارای معلولیت تعلق میگیرد و تا پایان شهریور به آنها پرداخت میشود.
محمد نفریه همچنین افزود: اولویت سازمان بهزیستی ارائه وسایل کمک توانبخشی به دانشآموزانی است که برای درس خواندن به وسایل کمک توانبخشی مانند سمعک و ویلچر نیاز دارند تا بتوانند مطالب درسی را بیاموزند.
معاون توانبخشی سازمان بهزیستی کشور بیان کرد: وسایل کمک توانبخشی مانند سمعک هر چند سال یکبار به مددجویان سازمان بهزیستی داده میشود اما سازمان بهزیستی این محدودیت را برای دانشآموزان دارای معلولیت حذف کرده چون ممکن است این لوازم در نتیجه بازیگوشی کودکان یا هر اتفاق دیگری مفقود یا خراب شود و دانشآموزان معلول به همین دلیل ساده از تحصیل باز بمانند.
به گفته نفریه برای پیشگیری از بروز هر گونه مانع بر مسیر تحصیل و آموزش کودکان معلول از تحصیل محدودیت زمانی برای دریافت لوازم توانبخشی آنان را برداشته و این طیف هر زمان که به لوازم توانبخشی نیاز داشته باشند آن را از سازمان دریافت خواهند کرد.
معاون توانبخشی سازمان بهزیستی کشور این خبر را در حالی میدهد که جامعه هدف در دریافت خدمت مذکور و البته برخی دیگر از خدمات، اطلاعات متناقضی ارائه میدهند و در این خصوص بدنه اجرایی نقش پررنگی دارد.
پسرم بخاطر نبود ویلچر یکسال از مدرسه عقب افتاد
حمیده کاظمی ساکن آمل و مادر یک پسر ۱۴ ساله ویلچری است. او میگوید: در تمام سالهایی که عباس به مدرسه میرود به جز دو مرتبه، دیگر هیچ خدمتی تحت عنوان کمک هزینه تحصیلی به ما پرداخت نشد.
وی با بیان این مطلب که وقتی عباس کوچکتر بود و ویلچر نداشت خودم او را در آغوش میگرفتم و به مدرسه میبردم، ادامه میدهد: یکسال هر دو پای عباس مورد جراحی قرار گرفت و پس از آن تا چند ماه پاهایش در گچ بود، من از بهزیستی شهر خودمان خواستم یک ویلچر به ما بدهند تا عباس را به مدرسه ببرم اما مددکاران بهزیستی اینکار را نکردند و بچه یکسال تمام از درس و مدرسه عقب ماند و همه دوستان و همکلاسیهایش عوض شدند.
از گلوی خانوادهام میزنم تا لوازم تحصیل دخترم را تهیه کنم
بهروز احد لو اهل شهرستان ابهر در استان زنجان و پدر یک دختر ۱۱ ساله به نام مریم است. او میگوید: دختر من بسیار باهوش و با استعداد است و من دلم میخواهد او در مدارس عادی درس بخواند. مریم برای پر کردن جای خالی چشمها و بیناییاش به لوازمی مانند لوح و قلم، وویس رکورد و امپیتریپلیر نیاز دارد تا بتواند بخواند و بنویسد و فایل صوتی درسهایش را گوش بدهد.
احدلو ادامه میدهد: هر بار که همسرم برای انعکاس نیازهای مریم به بهزیستی رفته و درخواست وویس رکوردر کرده است به او گفتهاند قیمت این لوازم بالاست و ما نمیتوانیم آن را برای همه دانشآموزان و دانشجویان نابینا تهیه کنیم، تنها چیزی که بهزیستی به مریم داده یک عصای سپید است که برای سن فعلی و قد و قوارهاش مناسب نیست و باید صبر کنیم قد بکشد تا بتواند این عصا را استفاده کند.
وی اضافه میکند: من با این کارگر یک گاوداری هستم و دستمزد ناچیزی میگیرم و به جز مریک دو فرزند دیگر هم دارم با اینحال این لوازم را همیشه خودم برای دخترم تهیه کردهام و برای آن حتی از گلوی خانوادهام هم زدهام.
مددکارها میگویند اعتباری برای تهیه سمعک نیست
پریسا رضوانی از شهرری میگوید: پسرم محمود امسال کلاس دهم است. او سمعش را پس از امتحانات خرداد ماه گم کرده و حالا برای ورود به سال تحصیلی جدید مستاصل ماندهایم.
رضوانی میافزاید: سال گذشته بهزیستی مبلغی را بهعنوان کمک هزینه تحصیلی به ما داد اما امسال مددکار پسرم میگوید اعتباری برای تهیه سمعک نداریم در حالیکه در خبرها گفتهاند لوازم مورد نیاز تحصیل ِ دانشآموزان معلول در اختیار آنها گذاشته خواهد شد.
این مادر دارای فرزند معلول میگوید: پسر من کمشنوای شدید است و بدون سمعک چیزی نمیشنود، اگر بهزبستی در تهیه سمعک کمکمان نکند نمیتوانم امسال او را به مدرسه بفرستم.
خدمات بهزیستی در شهرستانها اصالت کمتری دارد
در بررسی برخی نارساییها و کموکاستها گاهی به این نتیجه میرسیم که باید تکلیف بدنه اجرایی سازمان را از برخی مدیران آن جدا کرد.
به این معنا که از گرفتن تصمیم اولیه برای ارائه خدمت تا رسیدن خدمت واقعی به دست خدمتگیرنده مراحل مختلفی طی میشود و عموماً گیرنده اولیه تصمیم با نیروی اجرایی که خدمت را ارائه میدهد حتی در ارائه خدمات یکسان، دیدگاه یکسانی ندارند.
نقش مدیران میانی و مدیران اجرایی در حفظ یا تخریب شأن و منزلت دستگاهها و همچنین در حفظ امانتداری برای ارائه مقبول و بیکم و کاست خدمت به جامعه هدف، قابل چشمپوشی نیست و هرگونه خللی در این پروسه میتواند به قیمت آبروی سازمانها تمام شود.
ادارات بهزیستی در استانها و شهرستانها خود را از اجرای دقیق فرامین فراغت داده و به اجرای نسبی دستورالعملها بسنده کردهاند.
بسیاری از خانوادههای دارای فرزند معلول اظهار میکنند خدماتی که توسط ادارات بهزیستی در شهرستانها به دست آنان میرسد با آنچه مسئولان کشوری این سازمان مطرح میکنند متفاوت است.
بهعبارت دیگر خدماتی که توسط بهزیستی کشور برای ارائه به جامعه هدف تعیین میشود به گونهای متفاوت و گاهی با اختلاف فاحش از آنچه در دل سازمان طراحی شده به مددجو ارائه میشود.
همچون پیکری که اعضای آن از مغز دستور نمیگیرد و هر اندام تنها مقدار ناچیزی از دستوری که دریافت کرده را انجام میدهد.
و بدیهی است این اتفاق در درازمدت به بیاعتمادی عمومی و تخریب چهره بهزیستی منجر خواهد داشت و به بحرانی که سالهاست گریبان این سازمان را گرفته جامه استناد خواهد پوشانید.
لذا میتوان گفت گاه مدیران رأس هرم با اخذ برخی تصمیمات قصد کاستن بار از دوش آحاد جامعه دارند اما از آنجا که در کشور ما تقریباً هیچ تمهیدی برای یکسانسازی باورهای نیروی انسانی با مدیران رئوس اتخاذ نشده و این اصول در هیچ دانشگاهی به هیچ دانشجویی نیز آموخته نشده و نمیشود – با این پیشفرض که دانشجویان بهعنوان نیروی کار آینده کشور به تمام اصول و فنون جزئی و کلی کار و روشهای خدمتدهی به جامعه آگاه باشند یا اساساً از دانستن آن بینیاز باشند_ بنابراین ارزش برخی از خدمات ممکن است توسط یک کارمند ساده و عدم آگاهی او به اهمیت مسأله از بین برود و هیچ مدیری هم قادر به ریشهیابی این بحران و دریافت دلایل آن نشود.
بنابراین میتوان گفت بسیاری از خدمات سازمان بهزیستی بهصورت تمام و کمال به دست مددجویان و شهروندان دارای معلولیت نمیرسد. هرچه از تهران دورتر میشویم تعاریف ناقصتری از خدمات آن هم در پوششی از سلایق شخصی مدیران و کارکنان به مددجویان منعکس میشود چراکه کارمندان ارائه دهنده خدمات یا به قدر کافی توجیه نیستند یا نگاه از سربازکنی به مددجو دارند و یا اساساً به ماهیت شغل خطیر خود و اهمیت اینکه با چه طیفی از جامعه در ارتباط هستند، وقوف ندارند.
این در حالی است که اصل واقعه به مسئولان کشوری اطلاع داده نمیشود و مسئولان کشوری نیز اصل را بر صداقت گذاشته و عملکرد سازمان را بر مبنای این گزارشها به جامعه و به مراجع فرادستی منعکس میکنند، حال آنکه دریافت کنندگان خدمات بهعنوان شاهدان عینی ماجرا چیزهای دیگری دیده و حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
و چه بسا این اقدامات که همواره از چشم مسئولان پنهان میماند شکاف ایجاد شده بین مردم و مسئولان را عمیقتر میکند و صداقت این ادعا با یک ارزیابی اجمالی اثبات شدنی است.
*خبرنگار حوزه معلولین
کد مطلب: 114899