نمایش «خیانت به پینتر» به نویسندگی و کارگردانی رضا الهی، برداشتی آزاد از نمایش «خیانت» اثر هرولد پینتر است.
نگاهی به نمایش "خیانت به پینتر"
بدون توضیح، بدون اقناع!
15 تير 1398 ساعت 23:21
نمایش «خیانت به پینتر» به نویسندگی و کارگردانی رضا الهی، برداشتی آزاد از نمایش «خیانت» اثر هرولد پینتر است.
نمایش «خیانت به پینتر» به نویسندگی و کارگردانی رضا الهی، برداشتی آزاد از نمایش «خیانت» اثر هرولد پینتر است. این نمایش تلاش دارد با استفاده از برخی عناصر اثر اصلی، رویکرد و شیوه خود را در بیان موقعیتی مشابه ترسیم کند. موقعیتی که در آن شخصیتها علیرغم پرهیز از بیان نام خیانت، در طول نمایش تنها در این مورد حرف میزنند. کارگردان سعی کرده با تمهیداتی نمایشی موقعیتی را بازسازی کند که از پس آن قرار است مخاطب به خیانت شخصیتها پی ببرد. دو شخصیت خیانتکار یعنی زن و برادرشوهر، با حولهای تن پوش در صحنه حاضر هستند و تا پایان این پوشش آنها برای بیان نوع رابطهای که آنها با یکدیگر دارند، شریک بودن و همشکل بودن در انجام عملی مشترک. عارف با بازی اسماعیل دهقان، با دیدن این پوشش علیرغم اینکه در نگاه اول پی به کنه ماجرا میبرد، مدام در مورد مسائل مختلف بی ربط و با ربط از برادر و همسرش سوالاتی میکند تا به اطمینان برسد. هرچند که این عدم اطمینان و ناباوری در چهره و رفتار او مشاهده نمیشود. او بیش از هر چیز عصبی است و قصد دارد خود را مسلط بر رفتار نشان دهد. عارف در کنش منفعلانهای که نسبت به موضوع دارد همزمان دو موقعیت متضاد را در بازی و نوع بیان دیالوگها ایجاد میکند. در مواردی سوالات او با خنده حضار همراه میشود در حالیکه او به شدت عصبی است و موقعیت نمایش نیز موقعیتی کمیک نیست. ضمن اینکه اگر تصور کنیم این کمدی ناخواسته نبوده و کاملا عامدانه در نمایش وجود دارد، مخاطب را به درک حسی متضاد و متناقض از او موقعیت او نمیرساند. چراکه همه شواهد و قرائن دال بر خیانت همسر و برادرش هستند و این تضاد ساختگی و بی مورد است. نکته دیگر شخصیت مشابه او در نمایش پینتر است. در آن نمایش شخصیت از ابتدا به موضوع آگاه است و داستان از انتها به ابتدا تعریف میشود اما در روایت خطی این نمایش، شخصیت به یکباره و اتفاقی متوجه ماجرا شده و دفعتا به دلایلی که بر مخاطب پوشیده است تصمیم میگیرد اقدامی متناسب با شرایط انجام ندهد و تنها به سیگار کشیدن و چای خوردن و در برخی موراد سوال پیچ کردن دو شخصیت بپردازد. اقدامی غیرمعمول که ریشه آن برای مخاطب مشخص نیست. ضمن اینکه او از خاستگاه و طبقه اجتماعی ویژهای که احیانا ممکن است دلیل کارش را به آن نسبت داد نیز نیامده است. در دیالوگهای کوتاه و پی در پی خود نیز نشانی از شخصیتی منحصر به فرد با تفکراتی ویژه و خاص دیده نمیشود. در حالیکه این شخصیت تک افتاده داستان و نوع برخورد او با خیانت همسرش، اساسا موضوع نمایش است و قرار است او در موقعیتی شاهد اتفاقی باشد و سپس کنش او تماشای نمایش را منطقی سازد. در حالیکه در نمایش پینتر، به دلیل روایت غیرخطی، از انتها سیر توالی شخصیت را میبینیم و به علت رفتار عجیبش پی میبریم. اتفاقی که در این نمایش رخ نمیدهد و تنها سعی شده موقعیتی منحصر به فرد به نمایش گذاشته شود بدون هیچ گونه بسط و گسترش و بهره بردن از منطقی داستانی.
در مقابل این شخصیت، همسر عارف نیز رفتاری غیر قابل توضیح و پرسشبرانگیز دارد. او علیرغم موقعیتی که در آن قرار دارد، عامدانه اطلاعاتی در اختیار عارف میگذارد که دلالت بر خیانت او دارد و این توضیحات را در کمال خونسردی و به قصد عصبی کردن عارف مطرح میکند. که در اینجا نیز حفرهای دیگر در شخصیتپردازی و روند داستان وجود دارد. چراکه ما از عقبه و مشکلات زناشویی آنها اطلاعی نداریم و این دو حتی جملهای هم از گذشته خود بازگو نمیکنند که علت رفتار اکنونشان را رمزگشایی کند. در این میان برادر شوهر باورپذیرتر از بقیه است و مدام قصد رفتن- فرار از خانه را دارد.
کارگردان جهت شرح لایههای زیرین این رفتار که موضوع نمایش است، سه تشت پر از لباس چرک در صحنه تدارک دیده که تلی از لباسهای چرک و شسته نشده در آن است و در پردههایی از نمایش شخصیتها هر کدام مشغول شستن لباسهای چرک و کثیف هستند. این گویا نظیرهای است بر کنه روابطی که میان آنها شکل گرفته و این چرکی و کثیفی درواقع باطن رابطه آنها را بازگو میکند. اما لباس شستن پی در پی شخصیتها که در این مفهوم باید به معنای پاک شدن از این وضعیت و تلاش شخصیتها برای جبران آن باشد، با ظاهر اتفاقاتی که در حال رخ دادن است پیوندی برقرار نمیکند. چراکه شخصیتهای خاطی نه در قالب جملات و نه در عمل رفتاری مبتنی بر این تغییر روابط و درواقع اصلاح آن انجام نمیدهند. به نظر میرسد وجود لباس چرک در صحنه تمهیدی است که در ادامه مسیر روایت نمیتواند نمادی از شرایطی باشد که شخصیتها در نمایش با آن روبرو هستند.
در نهایت پایان نمایش با ترک دو شخصیت خاطی برای همراهی یکدیگر و تنها ماندن عارف در صحنه گویای این عدم تجانس میان دال و مدلول نمایش است. نمایشی که بیشتر میتوان آن را متاثر از سینمای مضمونزده (خیانت) سالهای اخیر دانست تا نمایشنامه پر از پیچیدگی پینتر. نمایشی که در پایانبندی خود نیز بر اسلاف این سبک از سینمای اجتماعی اقتدا میکند و پایانی رها و سرسری را برای سرنوشت شخصیتهای ناشناخته خود برمیگزیند.
رویا سلیمی
کد مطلب: 110664