بارها شنیدهایم که منتقدان دولت یا مخالفان بیژن زنگنه، با تبلیغات رسانهای زیاد عنوان میکنند که وزیر نفت توجهی به تولید داخل و توانمندی شرکتهای داخلی ندارد یا «نگاه وی صرفاً به غرب است». اما هنگامی که تعصبات جناحی را کنار بگذاریم و واقعیتها را در دهههای اخیر ببینیم، متوجه میشویم که این قضاوت در مورد زنگنه، یکسره باطل است. تاریخ واقعی صنعت نفت به ما میگوید که زنگنه نه فردی ایدئولوژیک است و نه «غربگرا»؛ او عملگرایی است که در هیچ دورانی به اندازه دوران وزارتاش، شرکتهای داخلی رشد نکردهاند.
بارها شنیدهایم که منتقدان دولت یا مخالفان بیژن زنگنه، با تبلیغات رسانهای زیاد عنوان میکنند که وزیر نفت توجهی به تولید داخل و توانمندی شرکتهای داخلی ندارد یا «نگاه وی صرفاً به غرب است». اما هنگامی که تعصبات جناحی را کنار بگذاریم و واقعیتها را در دهههای اخیر ببینیم، متوجه میشویم که این قضاوت در مورد زنگنه، یکسره باطل است. تاریخ واقعی صنعت نفت به ما میگوید که زنگنه نه فردی ایدئولوژیک است و نه «غربگرا»؛ او عملگرایی است که در هیچ دورانی به اندازه دوران وزارتاش، شرکتهای داخلی رشد نکردهاند.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، شاید هیچ شرکتی به اندازه پتروپارس نشان ندهد که زنگنه چه التفاطی به تولید داخل دارد و از چه زاویهای به توسعه توانمندی داخلی مینگرد. پتروپارس همزمان با توسعه اولین فاز میدان گازی پارس جنوبی در سال ۱۳۷۶ تأسیس شد تا در توسعه بزرگترین میدان گازی دنیا از توانمندیهای بومی استفاده شود و دانش و فناوری به شرکتهای داخلی انتقال یابد.
شرکت پتروپارس که توسط زنگنه در اولین سال حضورش در وزارت نفت در دولت نخستِ اصلاحات تأسیس شد، تاکنون مسئولیت توسعه ۱۱ بلوک از ۲۸ بلوک میدان عظیم گازی پارس جنوبی را برعهده داشته است. این شرکت در توسعه فازهای ۱، ۴ و ۵، ۶، ۷ و ۸، ۱۲ و ۱۹ عملکرد موفقی داشته است و در کل هیچ شرکت داخلی و خارجی به اندازه پتروپارس در توسعه پارس جنوبی نقش ایفاء نکرده است. و به راستی چه طرح توسعهای، عظیمتر و مهمتر از پارس جنوبی در چهل پس از انقلاب در ایران اجرا شده است؟ همگان اذعان دارند که توسعه میدان پارس جنوبی، بزرگترین حرکت توسعهای کشور در این دوران بوده است.
همکاری پتروپارس با شرکت نروژی استات اویل باعث شد تا این شرکت ایرانی در حفاری توانمندی بالایی بهدست بیاورد و این توانمندی در دوره پیشین تحریمها در دولت احمدی نژاد که استات اویل ایران را ترک کرد به کمک کشور آمد.
پتروپارس تا آنجا پیش رفت که بهعنوان نخستین شرکت نفتی ایرانی در خارج از ایران (در ونزوئلا و آنگولا) سرمایهگذاری کرد و اگر تحریمهای بینالمللی شدت نمییافتند این شرکت میتوانست در سطح بینالمللی نیز به رشد و گسترش خود ادامه دهد.
زنگنه عملگرا، و به بیان بهتر توسعهگرا، است؛ مسأله او، رُجحانِ ایدئولوژیکِ غرب بر شرق یا شرق بر غرب نیست. مسأله برای او همواره این بوده که چگونه و با چه راهکاری، حتی در سختترین شرایط، میتوان امر توسعه کشور را پیش بُرد. از این حیث، او برای پیشبرد و توسعه توان داخلی، چشمان خود را به روی هیچ امکانِ بینالمللی نمیبندد. شرکتهای خارجی، چه غربی و چه شرقی، تا آنجا برای او اهمیت دارند که توانمندی شرکتهای داخلی را با تجهیزِ مالی یا انتقال فناوری پیشرفته، افزایش دهند.
زنگنه از این حیث، پس از برجام، به دنبال جوینت شدن شرکتهای داخلی با شرکتهای شناختهشده بینالمللی بود که بالقوهگیهای داخلی را بالفعل سازد و فضایی بوجود بیاورد تا شرکتهای نفتی ایران به شرکتهای «اکتشاف و تولیدِ» توانمند و شناختهشده در مقیاس بینالمللی تبدیل شوند. او که در دورههای اول و دوم خود در وزارت نفت (بین سالهای ۷۶ تا ۸۴) از طریق همکاری شرکتهای ایرانی با شرکتهای خارجی، توانمندی زیادی در شرکتهای ایرانی ایجاد کرده بود، اکنون و در دولت روحانی، سودای این داشت که امرِ بینالمللی شدن صنعت نفت ایران را کلید بزند. این هدف زنگنه، هدفی مبارک بود که بالاخره باید روزی، توسط یک متولی صنعت نفت، دنبال شود. زنگنه با کوشش فراوان، و ایستادگی در مقابل جوسازیها، فضا را برای حرکت به سمت بینالمللی شدن صنعت نفت ایران مهیا کرد اما تغییر شرایط کشور و آغاز تحریمها مانع از این شد که این هدف بزرگ، عملیاتی شود.
اگر به گذشته نگاهی بیاندازیم، شرکتهایی نظیر اویک، تأسیسات دریایی و پتروپارس در دوره اول و دوم وزارت نفتِ زنگنه بود که به شرکتهایی توانمند تبدیل شدند؛ پیش از این دوران شرکتهای ایرانی تجربه بسیار اندکی در انجام عملیاتهای نفتی نظیر حفاری، ساخت و نصب سکوهای دریایی، لولهگذاری دریایی و غیره داشتند و در دوران تصدی زنگنه بود که برای نخستین بار در تاریخ نفتی کشور، ایرانیها سهم قابل توجهی در توسعه میادین نفت و گاز ایفا کردند. در کشورهای نفتخیز خاورمیانه و شمال آفریقا، از عراق و عربستان گرفته تا لیبی، هنوز کشورها چشمشان به شرکتهای بزرگ خارجی است تا کوچکترین کارها را در صنعت نفت و گازشان انجام دهند اما در ایران با دید توسعهای زنگنه، پیشرفتها در توانمندی داخلی غیرقابلانکار بوده است.
زنگنه و توسعهگراییِ مداوم
کسانی که تفکرشان خارج از محدوده تنگ ایدئولوژیهای جناحی را لحاظ نمیکند، چشم خود را به واقعیتها میبندند و اینطور وانمود میکنند که برنامه زنگنه، یک برنامه ایدئولوژیک «غربگرایانه» بوده است. واقعیت اما چیزی دیگری است. هدف زنگنه توسعه منابع و توانمندیهای داخلی است و با توجه به امکاناتی که در مقابل خود میدیده، همواره طرح و ابتکاری برای این توسعه داشته است.
زنگنه حتی خارج از صنعت نفت هم یک توسعهگرای تمامعیار بوده است. هیچ شرکتی در توسعه صنعت برق ایران به اندازه شرکت ایرانی مپنا نقش نداشته است و این زنگنه بود که در دوران تصدی وزارت نیرو در اوایل دهه ۷۰، مپنا را تأسیس کرد تا توسعه ایران در بخش نیروگاهی، گامی بلندی به جلو بردارد.
زنگنه نخستین وزیر جهاد سازندگی کشور بوده و هنوز مردم نقاط مختلف ایران، بخصوص مردم محرومترین نقاط کشور، خدماتی که جهاد سازندگی در دهه ۶۰ و تحت مدیریت بیژن زنگنه ارائه داده است را در حافظه دارند.
به نظر می رسد زنگنه بعد از سالها تجربه وزارت هنوز هم به دنبال توسعه است و هرچند در دوران جاری ابتدا به این میاندیشد که چگونه صنعت نفت را از شرایط سخت تحریم عبور دهد، اما همزمان قصد دارد توسعه را نیز با اتکاء توان داخلی در صنعت پالایش و همچنین در توسعه میادین نفتی و فازهای باقیمانده از میدان گازی پارس جنوبی به پیش ببرد.