واقعيت امروز آن است که آمريکا با جنون ناشي از قدرت و ثروت به رهبري دونالدترامپ، همدوش با ياران تندرو خود و با تمامي وجود و امکانات با فهرستي 75 صفحهاي حاکي از همه جزئيات تحريمي، روبه روي ما به نبرد ايستاده است و در اين راه، اذناب مطيع شرورش رژيم سفاک و بيرحم صهيونيستي و آدمکشان سعودي و امارات به حلقه به گوشي و هزينه کردن و رشوه دادن دلارهاي بيشمار نفتي، گام به گام و سنگربهسنگر به قصد نابودي ما پيش ميآيند، ديروز کشورهاي مسلمان آفريقايي و آسيايي و امروز عمان و بحرين و فردا قطر و کويت ضميمه متصرفات استعماري و استثماري آنها خواهد شد.
واقعيت امروز آن است که آمريکا با جنون ناشي از قدرت و ثروت به رهبري دونالدترامپ، همدوش با ياران تندرو خود و با تمامي وجود و امکانات با فهرستي 75 صفحهاي حاکي از همه جزئيات تحريمي، روبه روي ما به نبرد ايستاده است و در اين راه، اذناب مطيع شرورش رژيم سفاک و بيرحم صهيونيستي و آدمکشان سعودي و امارات به حلقه به گوشي و هزينه کردن و رشوه دادن دلارهاي بيشمار نفتي، گام به گام و سنگربهسنگر به قصد نابودي ما پيش ميآيند، ديروز کشورهاي مسلمان آفريقايي و آسيايي و امروز عمان و بحرين و فردا قطر و کويت ضميمه متصرفات استعماري و استثماري آنها خواهد شد. اينکه در اين شرايط سخت، ما چقدر مقصر بودهايم و چه فرصتهايي را سوزاندهايم اکنون جاي بحثش نيست و به آينده خواهيم سپرد.
اما در حال حاضر، ما دو راه بيشتر نداريم يا تسليم بلاشرط در مقابل خواستههاي ترامپ و وزير امور خارجهاش، مثل کاري که امثال سعودي و امارات و ديگران کردهاند و يا به اتکاي منش مسلماني و فلسفه انقلابي خود در برابر ظلم يزيد زمان بايستيم و براساس تفکري که از سال 42 در راه آرمانهاي خود صدها هزار شهيد و بيش از آن مجروح دادهايم، ضمن يافتن راههاي عقلاني مقابله در برابرش به مبارزه بايستيم و به دنيا اثبات کنيم آن ميليونها عاشقي که به زيارت پيشواي اصلاحگر و امام همام ظلم ستيزش پياده راه ميپيمايند، ميتوانند سلاح را هم به دوش بکشند و به صف بايستند.
ولي تسليم، فقط دست برداشتن از آنچه در اين چهل سال به دست آورده و اندوختهايم نيست. چون اينبار دشمن پايان موجوديت کشور کهني به نام ايران و خشک شدن موجوديت آن را ميخواهد. بنابراين هيچ راهي به منطق مشي ما جز مقاومت نيست. اما در وضع فعلي ايستادن هم با اما و اگر همراه است. چون با طبقاتي شدن جامعه در عمل و وجود فقر و غنا و عزت و ذلت محال است آن مردمي که روز به روز بر شمارشان در زير خط فقر اضافه ميشود، توان ايستادگي و تحمل بيشتر داشته باشند و از آن سو، نوکيسهها و نونوار شدههاي امروزي فقط ميکوشند تا داشتههاي خويش را محافظت کنند و ارجح براي آنها فرزندان متولد شده در آن سوي آب و حفظ فربه شکم و چسبيدن به مسند است و به عبارت ديگر به گندم و امارت ري دل بستهاند.
و در اين آشفته بازار و دوره وانفسا، شماري و جناحي هم بدان مقصود است تا با شعار هدف، وسيله را توجيه ميکند؛ پشت رقيب حزبياش را به خاک برساند و سنگرهاي آينده خانة ملت و مسند پاستور را تصاحب کند و با نهايت تاسف همانگونه که در مخالفت بابرجام عمل کرد، به سبب عدم روشنبيني و تحليل درست، نميتواند تصور کند که ما اکنون در کجا هستيم و ماجرا چيست. به ياد آوريد حمله به سفارت انگليس و سفارت و کنسولگري عربستان و آن هزينههاي سنگين و ادامهداري که برما تحميل ميشود و هنوز هم به عواقب و عوارضش گرفتاريم. بيپرده بگويم ما همان کاري را کرديم که خواسته آمريکا و اسرائيل و عربستان و امارات بود، کاري که دشمنان ما با صرف صدها ميليارد دلار هم نميتوانستند آن زمينهاي که ما براي آنها فراهم کرديم، فراهم کنند. اگر کساني اين عبارت را منکرند، رصد کنند نشستهايي که در آمريکا صورت ميگيرد و سخناني که رد و بدل ميشود تا بدانند که ما چگونه براي آنان، راه را کوبيدهايم و فاصلهها را با ندانمکاري براي آنها و اهدافشان کوتاه کردهايم.
پس با اين تفرق و تفرقه و به خود انديشي و غفلت از قضايا، مسلم است که تاب نميآوريم و آن نان خشک و يک وعده غذايي تکليفي هم که براي همسايه تجويز کردهايم افاقه نميکند.
حال اگر قرار است که بايستيم و بايد همه جانانه بايستيم، اول بايد در سياست داخلي، هم يد واحده باشيم و به عدالت در توزيع قدرت و ثروت و اعتمادسازي همت کنيم و چاره کار هم در اين شرايط سخت، عفو عمومي و «رحماء بينهم» و کنار گذاشتن خودي و غيرخودي است؛ يعني، بايد هماني باشيم که در انقلاب بوديم و پرهيز از سرگرداني و بياعتنايي نسبت به بازوها و آن عواملي که انقلاب و جنگ را به نتيجه رساندند و تدبير در پيوند دادن انشقاقها و اما در سياست خارجي، وفاق و مراوده و برابرنگري با همسايگان، حتي با آنان که از چنگ تکفيريها نجاتشان دادهايم. اينها نبايد احساس کنند که ما ميخواهيم جاي داعش را در سرزمينشان بگيريم، از ياد نبريم که رنجاندن امثال عمان و قطر صحيح نيست چون نبايد اينها تکيهگاهشان جاي ديگر باشد. از طرفي، رابطه ما با اروپا، حياتي است. در اين راه هرگز نبايد حتي در حد شبههاي که در دانمارک پيش آمد، اشتباه کنيم. رابطه حسنه با همسايگان شرقي و غربي هم مثل همجواران جنوبي وشمالي، بسيار اهميت دارد حتي ما در شرايطي نيستيم که درباره چين و روسيه و ترکيه ابراز بدبيني کنيم و مرتکب سوء تدبير شويم. آشتي ما اول با خودمان در داخل و دوم تعامل درست و حقوقمند با دنيا ميتواند ما را از اين ننگ و نام، موفق و سربلند بيرون آورد.