به عنوان مقدمه باید گفت که نگارنده میپندارد از سخن دبیر شورای نگهبان، بدبرداشت شده است. چون مسئولان محترم از صدر تا به ذیل با تریبون و رسانه و ابزاری که دارند، پیوسته و به ضرورت با مردم سخن میگویند. به بیان دیگر، مسئولان گویندهاند و مردم، شنونده و مطیع امر. حالا که وضع نابه سامانی پیش آمده، ضرورت دارد تا مردم با مسئولان سخن بگویند، نقد کنند، راه نشان دهند، از حمایت خود و از ایستادگی که پیوسته چنین بودهاند، برای دلگرمی اولیای امور بگویند تا دل آنها در این شرایط خالی نشود و برقرار بمانند البته به شرطی و شروطی.
به عنوان مقدمه باید گفت که نگارنده میپندارد از سخن دبیر شورای نگهبان، بدبرداشت شده است. چون مسئولان محترم از صدر تا به ذیل با تریبون و رسانه و ابزاری که دارند، پیوسته و به ضرورت با مردم سخن میگویند. به بیان دیگر، مسئولان گویندهاند و مردم، شنونده و مطیع امر. حالا که وضع نابه سامانی پیش آمده، ضرورت دارد تا مردم با مسئولان سخن بگویند، نقد کنند، راه نشان دهند، از حمایت خود و از ایستادگی که پیوسته چنین بودهاند، برای دلگرمی اولیای امور بگویند تا دل آنها در این شرایط خالی نشود و برقرار بمانند البته به شرطی و شروطی.
اما انگیزه نوشتن این یادداشت، از همان بد برداشت شدن از ناحیه وزیر کشور است که به جای این که مردم از ایشان بخواهند تا بر مبانی و اصول انقلابی و مشی بنیانگذار آن بایستد از مردم میخواهد که ایستادگی کنند تا به حق خود برسیم! اما اگر از جمله آقای جنتی برداشت دیگر کرده باشند، اول باید از ایشان پرسید که آن ایستادگی مورد نظر ایشان چیست؟ و مردم، چگونه باید بایستند تا مطلوب شمای نوعی باشد. آیا مردم با انقلاب و سران و مسئولان آن و برقراری و حفظ جایگاه و پایگاهشان « مواسا » نکردند، یعنی جان و مال خود را بر طبق اخلاص نگذاشتند.
گفتید سنگرها را خالی نکنید، پر کردند، گفتید: رای بدهید، به صف ایستادند. گفتید به خیابانها بیایید، آمدند. خبر رسید که باید مرگ بر فلان گفت، گفتند. فرمان آمد که یک وعده غذا بخورید در عمل همان شد و... حال آیا شما نجیبتر، مطیعتر، قانعتر، متقاعدتر از این مردم تاکنون دیده یا شنیدهاید؟ لابد یادتان هست که بنیانگذار کبیر انقلاب، این مردم را بر مردم عصر پیامبر (ص) ترجیح میداد. بنابراین باید پرسید کجا لازم بود مردم بایستند و نایستادند؟ اگر این مردم نمیایستادند، شما با چه حمایتی با فراغت خاطر بر مسندهای خود مینشستید؟ و حال بگویید آن حقی که مردم باید به آن برسند، کدام است؟ به یقین آن حقی که وعده میدهید با این حقوق پایمالشده کنونی خیلی تفاوت دارد. به عنوان نمونه چون شما از حالا برای عزای حسین(ع) و اعزام زایران به عتبات عالیات، به مذاکره نشستهاید آیا آن حق، همان حقی است که ایرانیان در عراق و عراقیها در ایران، در پی آن هستند؟ این، همان است؟ بیشک از ماجرا و شعارهای مردم بصره – به تحریک هر که باشد، فرقی ندارد، باخبرید و میدانید که عراقیهایی که در ایران میآیند رفتارشان چگونه است و در پی چه هستند ؟ و چون ما به عراق میرویم با ما چه برخوردی دارند؟
در اینجا ذکر شنیدهای عبرت آموز، جهت تامل بد نیست و آن اینکه پزشک مومن، متخصص و رزمنده دوران دفاع مقدس میگفت: در عراق، هر جا که خواستم با پول ایران خرید کنم با تمسخر و ذلت با من برخورد شد! فراموش نکنید: «ذلت» و به خاطر آورید سخن نغز و تاریخساز سید الشهدا(ع) را که «هیهات مناالذله». در این صورت چه نیازی هست که ایرانیها، آنجا بروند و عراقیها به ایران بیایند؟
عراقی که به ایران حمله کرد و صدها هزار بهترینهای ما را از ما گرفت؛ آن همه به ما خسارت زد، آن همه به ما بدهکار است؛ و چنانچه ما نبودیم و فرزندان دلاورمان نبودند، داعش آنها را از شمال تا بصره، گله وار، سینه میکرد و به خلیج فارس میریخت، اکنون بنای آن دارد که نفت ما در صدور با تحریم آمریکا به صفر برسد تا آنها صادرات خود را دو برابر کنند. هورالعظیم را به آتش میکشند تا دودش به چشم خوزستان ما برود و به یقین سخنان « العبادی » را درباره تحریم آمریکا در مورد ما شنیدهاید؟ و یقین داریم که میدانید کومله و اعوان و انصارش، از کشور عراق در خاک ما به حرکات ایذایی میپردازند و جوانان و مردم ما را میکشند. از طرفی، در عرصههای بینالمللی نیز امثال «عبادی» همراه و متفق و متحد ما نیست. پس سخن ما این است که زمینهای فراهم کنید تا طلاها و پولهای ما و بازوان و تخصصهای ما، کشور خودشان را بسازند. باور کنید شان امامان آنقدر بالاست که به زرق و برق ظاهری، نه وابستهاند و
نه نیازمند.
در مورد آن حقی که باید برسیم، در اینجا از وزیر کشور و دیگران مسئولان، میپرسیم که بیهیچ تردیدی از مواهب الهی و منابع بسیار غنی و کم نظیر این آب و خاک و نیز سرمایه عظیم انسانی آن آگاه هستید، آیا حق این است که جوانان تحصیلکرده ما باید صف به صف از ایران خارج شوند، میگویید نه، به دارالترجمهها سر بزنید تا از عمق فاجعه خبردار شوید و دیگر، به زندگی مردم همسایههای شمالی و جنوبی سری بزنید و در مقام قیاس، در پی آن حقی بگردید که گمشده ما و شماست و باز، از رفتن مهاجران ساکن ایران مطلع هستید که به چه عنوان به کشور پرآشوب خود برمیگردند. نتیجه این که ما باید در پی آن حقی باشیم که با غفلت مسئولان از ما فوت نشده باشد.