چند دختر نوجوان بودند که هر کدام برای خودشان در اینستاگرام دابسمش می کردند و می رقصیدند و عکس رقصشان را به اشتراک می گذاشتند. اما من و خیلی ها مثل من، وقتی خبر پخش فیلم اعترافاتشان در صداوسیما پخش شد تازه آنها را شناختیم. پس آنقدرها هم معروف نبودند. وقتی یکی از آنها جلوی دوربین اشک می ریخت و من نگاه می کردم، به خیلی چیزها فکر کردم. به این که گویا اولویتها عوض شده است...
چند دختر نوجوان بودند که هر کدام برای خودشان در اینستاگرام دابسمش می کردند و می رقصیدند و عکس رقصشان را به اشتراک می گذاشتند. اما من و خیلی ها مثل من، وقتی خبر پخش فیلم اعترافاتشان در صداوسیما پخش شد تازه آنها را شناختیم. پس آنقدرها هم معروف نبودند. وقتی یکی از آنها جلوی دوربین اشک می ریخت و من نگاه می کردم، به خیلی چیزها فکر کردم. به این که گویا اولویتها عوض شده است...
اقتصاد کشور در مرز نابودی قرار گرفته و بی ثباتی، گریبان بازار را گرفته و تحریمها هم در پیش است و توافق ایران و کمیسیون مشترک برجام بدون آمریکا هم چندان حاصلی نداشته است. در چنین شرایطی خودم خجالت می کشم درباره دخترانی بنویسم که می رقصیدند و به خاطر همین بازداشت شده اند و از آنها اعتراف گرفته اند. اما آن مسئولانی که سناریوی گرفتن اعتراف تلویزیونی از آن دختران را نوشته بودند هم همینطور مثل من به اولویتها فکر می کردند؟
اگر حتی مثل طراحان این سناریوها قائل به این باشیم که گرفتن اعتراف تلویزیونی کار خیلی خوبی است – که من اینطور فکر نمی کنم - اولیت امروز ما، گرفتن اعتراف تلویزیونی از دخترانی است که در اتاق خانه خودشان میرقصیدند، یا گرفتن اعتراف تلویزیونی از مدیران موسسات مالی و اعتباری غیرمجازی است که هزاران میلیارد تومان از پول مردم را بالا کشیدند و هیچکس نمیداند اسمشان چیست؟ گرفتن اعتراف تلویزیونی از کاسبان تحریم که میلیاردها تومان هزینه به زندگی مردم اضافه کردند مهمتر نیست؟ پیدا کردن بی ثبات کنندگان بازار ارز و سکه و طلا، چه تصمیمگیر و مسئول باشند و چه امثال جمشید بسم الله و سلطان سکه، اولویت بیشتری ندارد؟ آنهایی که با ندانم کاری هایشان، عامل تصویب چندین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل بر ضد ایران شدند، هیچوقت تهدید شدند که باید اعتراف تلویزیونی انجام دهند؟ احتکارکنندگان بازار چطور؟ نظرتان درباره اعتراف گرفتن از مدیران برخی نهادهایی که بودجههای کلان میلیاردی میگیرند و به هیچکس هم پاسخگو نیستند چیست؟ چندشغلهها هم گزینه های خوبی برای اعتراف تلویزیونی هستند تا یک بار هم که شده شفاف به مردم بگویند این همه شغل را برای چه میخواهند؟
البته گویا مسئولان محترمی که عزم خود را بر گرفتن اعتراف تلویزیونی از دختران رقصنده گذاشته اند، آنقدر به فکر منحرف نشدن افکار مردم و به خطر نیفتادن دین مردم هستند که کاری به این مسائل اقتصادی و سیاسی ندارند. البته اگر این طور باشد، باز هم اولویتهایی مهمتر از گرفتن اعتراف تلویزیونی از دختران رقصنده وجود دارد. میتوانند به فاحشه خانه های فعال در اینستاگرام و البته گوشه و کنار شهر بپردازند...
اینها را نوشتم اما خیلی انتظاری ندارم که مطابق همین اولویتها عمل شود. اولویتها آنقدر عوض شده که من و احتمالا خیلی از شما از آنها سر در نمیآوریم. اولویتهای برخی مسئولان، گرفتن اعتراف تلویزیونی از چند دختر رقصنده است و اولویتهای بخش مهمی از مردم این است که با این بیثباتی در اقتصاد، چگونه حقوقشان را تا آخر ماه حفظ کنند و کم نیاورند و اگر صاحبخانه، اجاره خانه را اضافه کرد، از کجا پول بیاورند و روی رهن و اجاره بگذارند یا اگر دختر دم بخت دارند با کدام پول برایش جهیزیه جور کنند یا اگر پسری هستند که قصد ازدواج دارند، از کجا این همه پول برای مراسم عروسی و اجاره خانه بیاورند یا اگر در این وانفسای بیثباتی اقتصادی، بیکار شدهاند و دیگر نمی توانند با سیلی هم صورتشان را سرخ نگه دارند، چه خاکی به سرشان بریزند تا شاید در اولیتهای مسئولان یا اعتراف گیرندگان تلویزیونی قرار بگیرند؟ بعضیها میرقصند تا این سختی ها یادشان برود و اصلا فکر نمیکنند که ممکن است مجبور به اعتراف تلویزیونی شوند و بعضی هم همین رقص را هم بلد نیستند که برقصند تا شاید بعضی از آقایان مسئول، گوشه چشمی به آنها بیندازند...
حمیدرضا شکوهی