وقتی با دقت به پارهای از رویدادهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و صنعتی سالهای اخیر نظر میافکنیم، پدیدهای عجیب نظرمان را جلب میکند و آن حاشیههای فراتر از متن است! حاشیههایی که آنقدر پررنگ میشوند که متن از یادمان میرود، عجیبتر آنکه در داستان غلبه حاشیه بر متن رسانهها به عنوان ابزار این غلبه اول نقش آفرینند، تا آنجا که مثلا بخشهای خبریای که به حاشیهها توجه میکنند، مثل بخش خبری ۲۰:۳۰ شبکه دوم سیما پر بینندهتر و پرطرفدارتر از اخبار ۲۱ شبکه اول است که بر متن تکیه بیشتری دارد.
خبرنگاران و گزارشگرانی که حاشیه سازند، از همکاران خود که برای آگاهی بخشی در متن تلاش میکنند از اشتهار بیشتر و حتی محبوبیت وسیعتری برخوردارند. گویا جامعه هم به چنین ذائقهای گرفتار شده است و به دنبال حواشی است و علاقهای به متن نشان نمیدهد. همین هفته گذشته رسانههای نوشتاری، گفتاری و مجازی را بررسی می کردم، حاشیههایی چون تعداد همراهان رئیسجمهور در سفر آمریکا و کلماتی که بین رئیسجمهور و خبرنگار B.B.C در مورد این همراهان رد و بدل شد و جمع و تفریق فرضی هزینههای این همراهان آنقدر زیاد بود که اصل رویداد یعنی حضور در اجلاس سالانه سازمان ملل متحد و سخنرانی رئیسجمهور و هزینه و فایده این سخنان برای مشکلات عدیده کشور از یادتان رفت! نه از یاد من که از یاد همه رسانهها هم رفت. نکته جالب اینکه همین حاشیهها موضوع تذکرها و اظهارنظرهای نمایندگان مجلس و کانونهای افکار عمومی قرار گرفت و ندیدم کسی از هزینه یا فایدهای که بر سخنان رئیسجمهور برای کشور حاصل خواهد شد یا از سخنان اینچنین در گذشته حاصل آمده است سخنی برزبان آورد. همه گرفتار حاشیه شدیم و متن را رها کردیم. با خود فکر میکردم آیا در زمان برگشت رئیسجمهور از این سفر به این مهم توجه خواهد شد؟ که ناگهان حاشیه دیگری چون زندانی کردن جوانفکر، ساز شد که در بازگشت رئیسجمهور و اظهارنظر احتمالی ایشان به این بازداشت، حاشیه جدیدی خواهد شد که اصل موضوع سفر را تحتالشعاع قرار دهد و پرونده این سفر باز نشده، بسته خواهد شد.
در موضوع بازداشت فائزه هاشمی و چگونگی برگشت و بازداشت مهدی هاشمی که احتمالا خود حاشیههایی بر متونی هستند که نباید دیده شوند هم شود، حاشیههایی خوردند، مثل قصه سردار سعید قاسمی و حضور جمعی در فرودگاه برای اعتراض و محاکمه! مهدی هاشمی و...
اوج گرفتن قیمت ارز و سکه و ناتوانی یا نخواستن دولت و بانک مرکزی در مهار آن و گرفتاریهای تولید و صنعت و دارو و درمان و تجارت و افزایش بیکاری با حاشیههایی چون روزنامه شرق و توقیف سپردههای ارزی در چند شعبه بانک به فراموشی سپرده شد و انگارنهانگار که در کمتر از دو ماه قیمت دلار دولتی از ۱۲۲۶ تومان به ۲۸۰۰ تومان یعنی ۳/۲ برابر رسیده است! اینها نمونههایی بودند از حاشیههای روز که بر متنهای مهمی غلبه کردند و متون به محاق رفتند. اگر به عقب برگردیم از ۷ سال پیش به این طرف دائم گرفتار حاشیهها و کمتوجهی یا بیتوجهی به متون هستیم. متون مهمی چون انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی، رشد بیکاری کاهش ارزش پول ملی، داستان ذخیره ارزی، بیتوجهیهای پیدرپی به قوانین مصوب مجلس در دولت، سهام عدالت، هدفمندییارانهها، منزوی شدن و منزوی کردن چهرههای علمی و اجرایی، فرار مغزها و فرار سرمایهها، به تاراج رفتن سرمایههای اجتماعی، پروندههای بزرگ و افسانهای فساد مالی و اداری، سقوط رتبههای علمی دانشگاهها، فقر، اعتیاد، فحشاء، افت شاخصهای رفاه عمومی، تعطیلی پیدرپی کارخانجات تولیدی، شکاف دیجیتالی، ناامنی، تصادفات و تاسف انگیزتر از همه وضعیت زلزله زدگان آذربایجان شرقی در آستانه سرمای منطقه، همهو همه باحاشیهسازیهای مرتبط و غیرمرتبط از یادها رفتند و از یادها میروند و در رسانهها جایگاه بررسی و تحلیل خود را از دست دادند و میدهند.
باید از خود بپرسیم چرا ذائقه رسانهای مردم هم متوجه به حاشیه شده است؟ در مورد اجلاس سازمان ملل و سخنان رئیسجمهور، ۴۲ وبلاگ را تصادفی بررسی کردم، ۱۲ وبلاگ هیچ اشارهای نداشتند و خود را با حاشیههایی سطحی مثل مدل مو و لطیفه و جوک مشغول کرده بودند و ۳۰ وبلاگ دیگر با تعداد مسافران نیویورک و عکس و حدیث از این و آن و محاسبه هزینه هتل و پول غذا و بازماندگان از سفر و لباس و کفش درگیر شده بودند و حتی یک وبلاگ هم به اصل موضوع نپرداخته بود. توجه به متن، بزرگ اندیشی است و به تعبیر استاد ابوالقاسم حسینجانی:
بزرگ اندیشی؛ استمرار راهکارها است. اکسیر و عنصر جادوییست.
بزرگ اندیشیدن، تنها راه برای برآمدن و رها شدن از چنگال روزمرگی و تنگناها است.
اگر که خویشتن، زندگی خویش را اداره نکنید، دیگران و رخدادها(حاشیهها)،زندگیتان را- به جای شما- اداره خواهند کرد!
و«همین حالا» را آغازی دیگر برای باورمندی و بزرگ اندیشی و برنامهریزیهای بزرگ بسازید؛که اگر باور کنید که میتوانید، پس مطمئن باشید که میتوانید!