سی و نه سال از پایان حکومت سلطنتی و پیروزی انقلاب بزرگ مردم ایران میگذرد، سالهایی که در آن انقلاب، به نهاد «جمهوری اسلامی» رسید و تثبیت شد و این حکومت مبتنی بر آرای مردم، طی این چهار دهه، اتفاقات بسیاری به خود دید:
کمال سیاسی و پرهیز از کهنسالی
محمد حسین روانبخش
22 بهمن 1396 ساعت 15:14
سی و نه سال از پایان حکومت سلطنتی و پیروزی انقلاب بزرگ مردم ایران میگذرد، سالهایی که در آن انقلاب، به نهاد «جمهوری اسلامی» رسید و تثبیت شد و این حکومت مبتنی بر آرای مردم، طی این چهار دهه، اتفاقات بسیاری به خود دید:
سی و نه سال از پایان حکومت سلطنتی و پیروزی انقلاب بزرگ مردم ایران میگذرد، سالهایی که در آن انقلاب، به نهاد «جمهوری اسلامی» رسید و تثبیت شد و این حکومت مبتنی بر آرای مردم، طی این چهار دهه، اتفاقات بسیاری به خود دید: مهمترین اتفاقات دهه اول صفبندی و تقابل میان انقلابیون بود؛ افراد و گروههایی که در دوران مبارزه با شاه همگام و همدوش با امام خمینی (ره) و یارانش بودند به مرور به مخالفت یا تقابل با جمهوری اسلامیرسیدند و هر کدام سرنوشتی پیدا کردند. جنگ عراق و ایران نیز حادثه ای بود که هشت سال همه کشور را درگیر کرد و آثار و عواقبش هنوز هم دامنگیر مردم است. مهمترین اتفاق دهه دوم درگذشت بنیانگذار انقلاب و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری بود. پیش از آن استعفا یا عزل آیتالله منتظری، مسالهای بزرگ بود که به وقوع
پیوست.
سالهای دهه دوم که به دوران سازندگی معروف است، سالهای ریاست جمهوریهاشمیرفسنجانی، به مرور روز و روزگاری دیگر برای مردم رقم زد؛ جنگ تمام شده بود و قناعت و فداکاری و جنس تعاونی و کوپن و... جای خود را به چیزهای دیگری داد که مدافعان دولت آن زمان آن را توسعه، آبادانی و پیشرفت میدانند و مخالفان بازگشت سرمایه داری و مانور تجمل وامثالهم.
دهه سوم باز هم روز و روزگاری تازه برای مردم بود. حماسه دوم خرداد 1376 تابلوی همه آرمانها، خواستهها و کنش سیاسی مردم ایران بود. «اصلاحات» فقط یک واژه سیاسی نبود که در آن روزگار وارد فرهنگ سیاسی مردم شد، بلکه روش و راهی بود برای ادامه انقلاب و همراهی بیشتر و موثرتر مردم با جمهوری اسلامی. افسوس که جریان و دولت اصلاحات با مخالفتهای عجیب و غریبی روبرو شد و حوادثی چون قتلهای زنجیره ای، حوادث کوی دانشگاه و اتفاقات پس از آن در سال 1378 شکل گرفت.
در نهایت، در پایان این دهه، یکباره افرادی در سپهر سیاسی ایران رشد کردند و بالا آمدند که عملکردشان باعث افتراق و رویارویی کینه توزانه در تمام سطوح جامعه، از خانوادهها گرفته تا عرصههای بالای مدیریت شد.
دهه چهارم، با درد و داغ سال 1388 آغاز شد، دردهایی که هنوز پایان نیافته است. مهمترین مساله این دهه، اگر برکشیدن و برافتادن این جریان انحرافی بود؛ اما سایه شوم این نوع تفکر بر کشور مانده است. دولت حسن روحانی اگر چه روح تازه ای به جامعه بخشید اما درگیر هزار و یک مساله است؛ بخشی از این مسائل بی شک میراث شوم دولت قبل است اما بخشی دیگر، نه. بیانصافی است که همه این مسائل و مشکلات تازه شکل گرفته را به دولت منسوب کنیم؛ دولت بازوی اجرایی حکومت است اما در برابر خویش مشتهایی را میبیند که نه میتوان نادیده شان گرفت و نه میتوان با آنها مقابله کرد !
میگویند چهل سالگی، دوران کمال و پختگی است. با همین مرور اجمالی چهار دهه گذشته، میتوان ادعا کرد که جمهوری اسلامیتجربههای بزرگ و عجیبی را از سر گذرانده یا در حال دست و پنجه نرم کردن با آن است که هر کدام از آنها میتوانست برای این حکومت شکل گرفته با هزار امید و آرمان، به معنی پایان باشد.اما این تجربهها هم میتواند به کمال سیاسی جمهوری اسلامی منجر شود و هم میتواند خستگی و کهنسالی را برایمان به ارمغان بیاورد. مهم این است که ببینیم از این تجربهها چه عایدمان شده است ؟ آیا هر یک از این اتفاقات را واکاوی و آسیب شناسی کردهایم؟ آیا پذیرفتهایم که در هر دوره اشکالات و اشتباهاتی احتمالی از سوی طرفین درگیر وجود داشته و میتوانستیم مسائل را طوری مدیریت کنیم که پایانی به مراتب بهتر داشته باشد؟
این سوالات را میتوان با مرور آنچه به انقلاب اسلامیسال 57 منجر شد، عمیقتر و دقیق تر پاسخ داد.
خواستههای مردم در آن سال چه بود؟ مردم چه چیزهایی را نمیخواستند و چه چیزهایی را میخواستند که انقلاب کردند؟ بعد از گذشت نزدیک به چهل سال میتوان بدون وابستگی عاطفی و احساسی؛ همه جانبه و واقع گرایانه به این سوال پاسخ داد و بر اساس این پاسخ به ارزیابی این چهل سال و نتیجه ای که از این سالها عاید مردم شده پرداخت.
در این ویژه نامه سعی شده بر اساس این نوع نگاه، با صاحب نظران مختلف گفتوگو شود و امیدواریم ماحصل کار، در پاسخگویی به این سوالات و ترسیم مسیری برای اعتلای بیشتر انقلاب و جمهوری اسلامیموثر باشد.
کد مطلب: 82283