کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

می گويم تا برای تاريخ آموزش و پرورش بماند

جعفر سيّد

3 مهر 1391 ساعت 16:05


نظام آموزشی نوين ايران، از گذشته هاي دور، قبل از انقلا ب و حتی از زمان دکتر عيسی صديق که نخستين بار ماموريت يافت ساختار آموزش و پرورش را شکل دهد، همواره تا به امروز مورد بحث و نقد و تحليل براي تغيير بوده است. گو اينکه پيمانکارانی در شهرداري بنا به سليقه ی عده اي مامورريت يافته اند تا هر بار اراده کردند، خيابان ها را به شکل و شمايل دلخواه خود تزئين کنند با اين تفاوت که در خيابان تنها هزينه ی مادي صرف مي شود و اشتباه در آن مي تواند مقطعي و برگشت پذير باشد اما در نظام آموزشي نسلي گرفتار تمايلا ت خودباورانه عده اي خواهند شد که به گمان خود تغييرات بنيادين دارند! درگذشته کودکستان ها را که پايه گذار اول ابتدايي بود جمع کردند، بعد آمدند در کلا س اول نمره را حذف کردند و در دوره هاي ديگر نظام واحدي و شيوه ترمي را جايگزين شيوه پيشين نمودند. مديران مدارس در رقابت با يکديگر دبيران را تحت فشار قرار مي دادند که سعي کنند با نمره دادن بالا ترين درصد قبولي را داشته باشند و روساي مناطق بدون در نظر گرفتن اينکه به هر حال مثل ليگ فوتبال، دبيرستاني اول و دبيرستاني در رتبه پايين تر قرار مي گيرد و بي بررسي دلا يل افت تحصيلي و روابط علت و معلولي و ساز و کارهاي آن، بهترين ها را تشويق و رتبه هاي مراکز آموزشي پايين تر را سرزنش مي کردند. حال آنکه بعضي از دبيران همان دبيرستان برتر، در دبيرستان رتبه آخر، کلا س و تدريس داشته اند و استعداد دانش آموز امري خداداد است. همانطور که حسين رضازاده را اردبيل پرورش داده و گناهي را براي خراسان نمي توان نوشت. علاوه بر اين شرايط زندگي و ده ها عوامل ديگر در موفقيت فراگير نقش دارند. به خاطر دارم مدير دبيرستاني براي ترغيب دبيران به دادن نمره، چندين لوازم خانگي جايزه براي دبيران گذاشته بود به جاي تعيين جايزه براي دانش آموزان(!) و بهترين آن جاروبرقي مدل بالا و پرقدرتي بود که دبير رياضی براي تصاحب آن، نمره ی دانش آموزان تمام کلا س ها را از ابتدا تا انتها بيست داده بود! اين شيوه که نمي شود نظام آموزشي. اينکه ما مدام نظام هاي آموزشي کشورهاي ديگر را به لحاظ شکلي مقايسه و الگوبرداري کنيم درست به نظر نمي رسد. خراب کردن يک بنا بسيار آسان و ساختن آن بسيار دشوار است. به قول مولانا:«مهلتي بايست تا خون، شير شود» شکي نيست که نظام آموزشي فعلي ما عيب ها و نواقص عديده اي دارد اما اين تغييرات شکلي هرگز آن عيوب رابرطرف نمي کند; اتفاقا با سرپوش نهادن بر آن صحه مي گذارد. از همين نظام آموزشي و با همين تحصيلات فعلي جواناني برخاسته اند که امروز در ارکان مهم کشور توليد فکر مي کنند و کساني رشد کرده اند که امروز چشم جهانيان را در فرود آوردن و کنترل مدرنترين هواپيماي جاسوسي آمريکا، خيره کرده و آنان را مجبور به اعتراف و زانو زدن در مقابل انديشه ی خود کرده اند و هر روز که مي گذرد در عرصه هاي مختلف علمي و ادبي و هنري به جايگاه فاخر جهاني مي رسند. برخی از درس هاي مدارس براي همه در آينده کاربرد ندارد. اينکه بنده در دبيرستان خوانده ام تورنسل کاغذ را بي رنگ مي کند به چه دردم خورده است؟ يا آنچه از شيمي به يادم مانده همچنين. شايد اين مطالب و بسياري از حشو و زوايد علمي را بتوان در قالب يک کتاب فوق برنامه در داستان يا فيلم آموزشي براي دوستداران هر فن نشان داد، بايد ديد چه مواردي مي تواند پايه گذار اساسي علوم و تفکيک گرايش هاي يادگيري باشد. اين درست که بهترين پزشکان ما در کشورهاي مختلف مشغول خدمت هستند و دانش آموزان ما رتبه هاي ارزشمند المپيادهاي علمي را به دست مي آورند اما خود را فريب ندهيم. اين طرف خيل جوانان سرخورده اي را هم داريم که مي گويند: درس کيلويي چند است؟ چقدر دکتر و مهندس بيکار داريم يا درکارهايي مشغول شده اند که با تحصيل آنان مرتبط نبوده است. مصداق بسيار است. حتي در دولتمردان هم مي توانيد اين عدم تناسب را ببينيد. وقتي دانش آموزان در فاميل و آشنايان خود مي بينند که کساني بدون تحصيل در مشاغل کاذب به نان و نوا و زندگي مرفه اي رسيده اند و در مقابل آنان، فارغ التحصيلا ن رشته هاي مهم دانشگاهي بدون کار و ازدواج و با قرض و بدهکاري مانده اند، ايده ها و آرمان هاي خود را درچيز ديگري جستجو مي کنند و ناخواسته تسليم شرايطي مي شوند که عنوانش ضدفرهنگ است. اکنون کار به جايي رسيده است که بسياري از دانشجويان انگيزه ی پژوهش و تحقيق و روح مطالعه را از دست داده اند و کافي است با مراجعه به موسسات تايپ، آنان را ببينيد که دنبال خريد حقوق جزا و يا در معارف به دنبال پيدا کردن تحقيق معاد مي گردند با چنين شرايطي بايد نگران بود در آينده حقوق و دين ما به دست چه کساني خواهد افتاد! وقتي موضع گيري برخي از دانشگاه ها و رسانه ها درباره اين عمل نکوهيده مشخص شد، حال عده اي با شيوه و تبليغ جديد با عنوان « مشاوره همه نوع پايان نامه» به فروش به اصطلا ح تحقيق و پايان نامه ادامه مي دهند. همه ی اينها به اصلاح نظام آموزشي برمي گردد. حتي فوتبال ايران را که مثلا با روش سنتي و سيستم چهار، سه، سه بوده، نمي توان با تغيير يک مربي و يک دوره تمرين به سادگي تغيير داد. بايد يک نسل فوتبالي افتان و خيزان بگذرد، ضعف ها و قدرت ها خود را نشان دهند تا بعد محصول آن مشخص شود. بايد حاصل تحصيلا ت در مشاغل و شخصيت افراد ديده شود. اگر اهل هر فني ببينند که با وجود شايستگي از کار مورد علاقه ی خود محروم مانده اند و کساني با رشته هاي غيرمرتبط، به دليل ارتباط ها و سهميه ها مشغول شده اند، تحصيل خاصيت خود را از دست خواهد داد. متاسفانه گاه در کشور ما براي اجراي طرح ها و برنامه ها، احساسي يا قهرآميز عمل مي شود. مثلا ناگاه سازمان برنامه و بودجه حذف و اختيارات به استان ها محول مي شود. در نظام آموزشي اين گونه نيست که هميشه تصميم اتخاذ شده از بالا به پايين نتيجه ی موفق داشته باشد و بسيار اتفاق افتاده که برخي از آقايان مجبور شده اند با شرمندگي بخشنامه هاي ارسالي خود را جمع آوري کنند بلکه بايد مشکلا ت و موانع تحصيلي و آموزشي و نيز تجربه ها و موفقيت ها از مدارس به مناطق و از مناطق به استان ها و سپس به حوزه ی ستادي منتقل شود. اين تعامل دوسويه پيوسته بايد وجود داشته باشد و براي تغيير از ابتدايي و راهنمايي و آن هم به طور آزمايشي و با احتياط بايد شروع کرد.نه اين که ناگاه در عمل واقع شده، همه را غافلگير خبر خود کنيم و مثل پرده برداري از نيت خود رونمايي کنيم. آموزش و پرورشي که قادر نيست در مورد انبوهي از کتاب هاي غلط انداز ناشران کمک آموزشي و آموزشگاه هاي کذايي آنان که اکنون تبديل به بنگاه اقتصادي شده اند، موضع گيري کند، چگونه اراده نموده است که ناگاه نظام آموزشي را تغيير دهد و تنها با تکيه بر شکل شش، سه، سه مسايل را حل کند؟! مگر سرماخوردگي است که با آمپول شش، سه ، سه خوب شود؟! اکنون بيش از صد نوع کتاب کمک آموزشي فقط براي هر درس دانش آموز توليد و چاپ مي شود. يعني بيش از هزاران کتاب عوام فريبانه به جامعه ساده انديش آموزش و پرورش به اسم يادگيري و آموزش تحميل مي شود. هر يک از اين ناشران پوست کلفت ادعاي برتري نسبت به ديگري دارند! اخيرا به قدري اشباع و متراکم شده اند که حتي براي آزمون دکتري نيز به وزارت علوم پيشنهاد تست و نمونه سوال مي دهند. يعني تحصيل خلا صه و کوچک شود و از روح تحقيق دور بماند! نه تنها هيچ منع و پرسشي در قبال اين ناشران صورت نگرفته، بلکه از درون آموزش و پرورش تشويق و مشايعت هم مي شوند. چرا بايد ناشران به راحتي برخي از مديران، دبيران و اوليا را مجاب و کتاب ها را به دانش آموزان تحميل کنند؟ چرا افرادي حتي در حوزه ی ستادي و گروه هاي آموزشي با اين ناشران ارتباط دارند و برايشان خوراک آموزشي تهيه مي کنند و پيشاپيش هر گونه تغييري در فصل هاي کتاب با تهيه ی سوال و جواب در اختيارشان مي گذارند؟ به جاي آن که تحصيل متکي بر کتاب محوري باشد، هر دبير و مدرسه اي براي خودش کمک آموزشي مورد نظر خود را معرفي مي کند! همه ساله به جاي آن که سرانه کتابخانه هاي مدارس به کتاب هاي عمومي و ذوق برانگيز هزينه شود، صرف خريد کتاب هاي بي رويه کمک آموزشي مي شود. براي همين يک پرسش چه پاسخي وجود دارد؟ اکنون هر فرهنگي هوشمند و صاحب شم اجرايي به خوبي سايه دست هاي نامريي را که بار ديگر براي حذف انديشه پرورشي فعال شده، مشاهده مي کند اگر در گذشته تضعيف مواضع پرورشي، توسط برخي از آموزشي هاي مغرض يا بي خبر صورت مي گرفت، امروز بال و پر پرورشي، توسط خود معاون پرورشي ناخواسته و به نام خدمت و کمک به پرورشي قطع مي شود. بنده در نمايشگاه ياد يار مهربان چند جمله اي با وزير محترم درباره جايگاه پرورشي و سابقه ی موثر موسسه ی منادي تربيت عرض کردم و ايشان صحه گذاشتند. قصد بنده دفاع از هيچ مدير عاملي نيست اما اين خاستگاه پرورشي بايد باقي بماند و طرح ادغام آن فريبنده است. معاون محترم پرورشي قول جلسه اي دادند که هرگز عملي نشد. اما همچنان حرف هاي ناگفته ام را نگه مي دارم، حرف هايي را که گاه طي مقالا تي نوشته ام و اکنون يک کتاب شده اند، از آن زمان که امور پرورشي طفل بود و طفيل مي ناميدند تا آن که بزرگ شد و اکنون صاحب اسم و رسم و آيين است اما همچون شير بدون يال و کوپال. چگونه است که اگر يک زماني بازيکني در فوتبال پيروزي بازي کرده و اکنون نه مربي است و نه سمتي دارد اما وقتي مدير عامل تيم تصميم به برکناري سرپرست مي کند آن بازيکن سابق يا پيشکسوت به خود حق مي دهد اظهار نظر کند و مي گويد براي اين تيم زحمت کشيده و اتفاقا حرفش موثر مي افتد و سرپرست ابقا مي شود. اما کسي براي چند و چون امور پرورشي و موسسه تربيت از متوليان دلسوز گذشته يا کارشناسان خبره نظري نمي پرسد؟! طرح ادغام ناشران آموزش و پرورش با نيت حذف موسسه منادي تربيت براي تضعيف پايگاه پرورشي است که اگر معاون مربوطه غفلت کند ابتکار عمل از دستش خارج خواهد شد. ايشان خبر ندارد که در زمان کارشناسي اينجانب با نامه اي که نوشته ام و امضاي کارشناسان کتاب استان ها در گردهمايي کارشناسان در استان قم کار پخش سراسري کتاب مدارس از انتشارات مدرسه به تربيت سپرده شد چرا که مدير عامل وقت انتشارات مدرسه فقط به کتاب هاي خود توجه داشت. در چندين استان، معاونان پرورشي استان ها به تبعيت از اقدام ارزشمند تهران فروشگاه هاي کتابي به نام تربيت داير کردند که نمونه آن هنوز در يزد فعال است و همچون شعبه اي از تربيت با حفظ روش خود مشغول بوده است. گو اين که يک تيم فوتبال در شهرستان به عشق پيروزي يا استقلال به همان نام پديد آيد، بي آنکه از تيم مرکز ارتزاق شود. در سمنان به دليل عدم حمايت و بي کفايتي معاون پرورشي وقت کتابفروشي امور پرورشي به کارپردازي و خدمات و در نهايت به اداره ی تعاون و سپس به اتحاديه انجمن هاي اسلا مي دانش آموزان واگذار و کوچک و کوچکتر شد و کار به جايي رسيد که متصديان بعدي بي خبر از دنياي کتاب فقط با بازار و ناشران رند سروکار پيدا کرده بودند. بايد نگاه صرفا آموزشي را اصلا ح کرد و روح پرورش تضمين کننده و شرط سلا مت انسان است. دلسوزان فرهنگ اکنون بي ادعا به نظاره نشسته اند تا ببينند آن انديشه ی موهومي که در دوره هاي گذشته نتوانسته بود آشکارا شکل بگيرد، آيا اکنون، با ترفندي جديد و به دور از مصوبه ی مجلس شوراي اسلا مي صورت مي گيرد؟! به ياد بياوريم سخنان مقام معظم رهبري را در گذشته که فکر حذف پرورشي غلبه کرده بود در ديدار با مسوولان و مربيان پرورشي فرمودند: «اگر امروز ما امور پرورشي را نداشتيم، بايد آن را تشکيل مي داديم.» و تکليف را مشخص فرمودند. اما امروز به نام تقويت و طرح بنياني، اساس انديشه پرورشي زير سوال مي رود. چه داعيه اي وجود دارد که يک طرح اجرايي سراسري، بدون انجام مرحله آزمايشي در چند مدرسه و بدون مصوبه ی مجلس شوراي اسلا مي و حتما در دوره ی تصدي يک وزير يا رئيس جمهور تغيير مسير دهد؟! به اعتقاد اين قلم اجراي اين طرح مخاطراتي دارد که از طرح هدفمند کردن يارانه ها نيز حساس تر است ولي آنجا با قيمت ها و گراني سر و کار داشت به همين دليل واکنش هاي عديده اي ايجاد نمود. اما در اين قسمت فرهنگ و انديشه به بازار سياست يا مصلحت مي رود و فعلا بازتاب پرهياهويي نداشته است اما قطعا اين نگراني را در اصحاب انديشه و خانواده ها ايجاد خواهد کرد. چرا که تغيير نظام آموزشي جابه جايي نرده ها و جدول هاي خيابان نيست که با تغيير يک شهردار به جلو کشيده شود و با آمدن شهردار ديگر دوباره به جاي قبلي بازگردد. بايد پرسيد نقش معلمان و نقدکنندگان مباحث کتاب در آسيب شناسي آموزشي کجاست؟ چرا با اين مقوله ی بسيار مهم مثل پيمانکاري عمل شده است؟ چه هزينه هايي صرف جلسات صوري چندين ساله براي اين پديده ی نوظهور پرداخت شده؟ و در صورت عدم انجام اين طرح چه کساني از مواجب و مواهب نعمت هاي آن محروم مي مانند؟ و ده ها پرسش ديگر که لا زم است گروه ويژه اي از مجلس شوراي اسلا مي به تفحص در اين موارد بپردازد. اما ضروري تر از اين تغيير شکلي چه مواردي است که لازم است کنترل و اصلا ح شود: مسوولا ن آموزش و پرورش مجوز تاسيس آموزشگاه هاي از راه دور را صادر کرده اند که گردانندگان آن غالبا شاغل در وزارتخانه يا مديران استان و مناطق و وابستگانشان هستند. سعي بليغ آنان در اعطاي مدرک بدون آموزش هاي کيفي است. اين موضوع را مي توان از بنرهاي تبليغي يا تبليغات پيامکي آنان نيز دريافت که مضمون آن چنين است: «ترک تحصيلي ها، ديپلم ردي ها، شما هم مي توانيد در کوتاه ترين زمان ديپلم بگيريد!»مثل اين که از دانشگاه غير مرتبط با پيام نور هر روز به نام پيام نور اطلاعيه مي دهند. اگرچه آنان به ظاهر اعلام کرده اند که چنين آموزشگاهي را به رسميت نمي شناسند اما رابطاني دارند و برايشان کار مي کنند. دانش آموزان دبيرستان روزانه دولتي با حسرت و دريغ به قبول شدگان از راه دور نگاه مي کنند که چرا آنها بدون زحمت درس خواندن از راه آسان ديپلم گرفته اند. چنين افرادي را در بستگان و آشنايان خود مي بينند و انگيزه ی تحصيل در آنان از بين مي رود. چرا اعلا م مي کنند شش ماهه ديپلم مي دهيم؟ آيا چنين نظام آموزشي مبتني برکيفيت است؟ در بعضي از مراکز پرسش ها را همراه با پاسخ به فراگير مي دهند. در ساير پديده هاي اجتماعي نيز چنين کج راهه هايي وجود دارد و همين زيرآبي ها کم کم سر از اختلا س ميلياردي در مي آورد.
اينجاست که مي گوييم اگر آموزش و پرورش اصلا ح شود مملکت اصلاح مي شود. بحث درس و مدرسه تبديل به يک تئوري پيش پا افتاده شده و مدارس با توجه به افت تحصيلي اصرار به نمره دادن دارند و ظاهرا حتي از اداره به آنها گفته مي شود قبول کنيد. البته اين به جامعه نيز برمي گردد; فرزندان معتادان و طلاقي ها و ناهنجاران علي رغم استعداد از يادگيري محروم مي مانند و صرفا براي ولگرد نبودن به مدرسه سپرده مي شوند در حالي که حضور آنان گاه تلا ش تحصيلي افراد ساعي را نيز مختل مي کند!
چرا آزمايشگاه و کارگاه ها در مدارس حذف شده اند. در عين حال براي حفظ ظاهر به مدارس ابلاغ مي شود مسابقات علمي آزمايشگاهي در بين مدارس برگزار شود. شايد اين بخشنامه ها مستند سازي نشده اند و کارشناس محترم اداره که اين پيش نويس را تهيه فرموده خبر ندارد که همه ی تحصيلا ت مورد نظرش تعطيلا ت شده است. چرا در اين طرح حرف اول را معلم نمي زند و پس از اعتراض معلمان بند هفتم شاخص معلم را به بند اول منتقل مي کنند؟ همين امر نشان از صوري بودن آن دارد. بهتر آن است که اين طرح ابتدا در تعداد کمي از مدارس ابتدايي و سپس راهنمايي و آنگاه در دبيرستان اجرا شود زيرا براي کاشت يک نهال، وجود درخت پيشين به عنوان تکيه گاه ولو بي ثمر هم باشد، لا زم است. اميدوارم فرهنگيان عزيز که با افتخار بار انقلاب را به دوش خسته خود کشيده و مي کشند، اعتلا ي خود را بازيابند و دولت و مجلس و خانواده ها با احترام و توجه ويژه اي به آنان بنگرند.انشاءالله.


کد مطلب: 8174

آدرس مطلب :
https://www.mardomsalari.ir/note/8174/می-گويم-تاريخ-آموزش-پرورش-بماند

مردم سالاری آنلاين
  https://www.mardomsalari.ir