اینجا میدان ولیعصر تهران است؛ سال ۱۳۸۸ و آقای احمدینژاد پشت تریبون با یک حس پیروزی عظیم، کلمههایش را میکشد و با صدای بسیار بلند میگوید«حالا یک مُشت خس و خاشاک...»؛ آن سوتر دارند مردم هستند و او که از آن بالا مردم را نمیبیند! حالا در بوشهر از تریبون بالا رفته و میگوید که «اجازه نخواهیم داد با سوءاستفاده از امکانات، مردم را محدود کنند» بعد هم «جان ناقابلش» را تقدیم ملت میکند.
اینجا میدان ولیعصر تهران است؛ سال ۱۳۸۸ و آقای احمدینژاد پشت تریبون با یک حس پیروزی عظیم، کلمههایش را میکشد و با صدای بسیار بلند میگوید«حالا یک مُشت خس و خاشاک...»؛ آن سوتر دارند مردم هستند و او که از آن بالا مردم را نمیبیند! حالا در بوشهر از تریبون بالا رفته و میگوید که «اجازه نخواهیم داد با سوءاستفاده از امکانات، مردم را محدود کنند» بعد هم «جان ناقابلش» را تقدیم ملت میکند.
حالا دوران ریاستجمهوری حسن روحانی است؛ جمعیتی (نه قابل قیاس با سال ۸۸) شعارهایی که سرمیدهند تقریبا همان شعارهای ۸سال پیش هستند با این تفاوت که یک مرگ بر «روحانی» هم به آن اضافه شده؛ کسی که بعد از شمارش آراء انتخاباتیاش، مردم نه بُهتزده و غمگین که مسرور و پایکوبان به خیابانها آمدند؛ از همین مشهد، تصاویر شادمانی بیش از جاهای دیگر مخابره شد؛ و این رقص و پایکوبی در همان شهری بود که اجازه برگزاری کنسرت و برخی برنامههای فرهنگی هنری دیگر را نداشت؛ شهر محل اقامت و اشتغال کاندیدای رقیب روحانی؛ هم او که عده تقریبا زیادی از مردم، ضرورت رایدادنشان را نیامدنش ذکر میکردند.
همزمان، آقای احمدینژاد در ادامه اعتراضات شاهعبدالعظیمیاش(اشاره به سری بست نشینیهای او و اطرافیانش) به بوشهر میرود و پلهپله تمام مقامات سیاسی و قضایی کشو را درمینوردد و به عالیترین مقام میرسد و میگوید که اگر بالاترین مقام هم یک نظر داشت و شما یک نظر دیگر باید بروید بمیرید؟
رئیسجمهورشدن محمود احمدینژاد برای بار دوم، با اعتراضات زیادی (البته به شکل تجمعات آزاد براساس اصل ۲۷ قانون اساسی) مواجه شد.کهریزک؛ چهار جوان کم سن و سال را روانه بهشت زهرا کرد؛ تقریبا همانزمانهایی که آقای احمدینژاد در جشن پیروزی خود سخنرانی میکرد، در میدان ولیعصر تهران و کوچه و خیابانهای اطراف آن، آدمهایی با ابزار گوناگون با مردم مقابله میکردند.
حالا یک نفر از نیروهای آبپاش در میانه مردم مشهد از بالای یک بلندی دارد باهاشان حرف میزند؛ عدهای از کنار آنها عبور میکنند و خیلی واضح و غلیظ، شعار مرگ بر روحانی را چندین بار تکرار میکنند و مثل اینکه شعارهای دیگری منجر به بازداشت عدهای میشود که به گفته سرپرست دادسرای انقلاب مشهد، با ساختارشکنی شعارهای تندی سردادند و مگر کسی هست که خبر نداشته باشد این روزها در فضای مجازی هجمهای شدید به پاشده علیه رئیسجمهوری که مردم مشهد برای آمدنش، بیشتر از جاهای دیگر شادی کردند و همان بحثهایی که رسانههای مقابل در مورد(مثلا) شهردار تهران مطرح میکنند، اینجا هم تکرار میشود؛ منتقدان رو به نجفی، شهردار تهران میگویند: در این سه چهار ماه «بعد از رفتن آقای قالیباف، عملکردتان بسیار بد بوده».
این روزها تقریبا هر گوشه از ایران، زلزله میآید، احساسات مردم به دلیل ناامنی ساختمانهای مسکونیشان که بخش عمدهای از آن به ناکارآمدی و فعالیتهای غیرقانونی شهرداریها در ساخت و ساز ربط دارد، جریحهدار شده، این میشود که اگر عدهای خودجوش یا غیرخودجوش تصمیم به سردادن شعار علیه روحانی میگیرند مردمانی که همین چند روز گذشته خرید تخممرغ را تحریم کرده بودند بلکه ارزان شود، در دویدن و شعاردادن و اعتراض همراه میشوند و الا مگر با عقل جور درمیآید که چند ماه پیش از آمدن روحانی به وجد بیایند و حالا شعار مرگ بر او سر بدهند؟ رسانههایی که سوار بر موج تجمع شده اند هنوز سطح انتظارات مردم ایران را متوجه نشدهاند؟ آنها نفهمیدهاند که مردم ایران خودشان هم میدانستند که با رایدادن به روحانی قرار نیست یکروزه شقالقمر شود؟ آنها تفاوت توانمندی افراد با امکان توانستن را نفهمیدهاند؟
شاید آنهایی که شروعکننده تجمع بودند، تنها به بخش ضد روحانیاش توجه کردند، حواسشان نبود که ممکن است بخش به تنگآمدن مردمش را بیدار کنند؛ به تنگآمدنی نه محدود به دوره روحانی که ریشه در دورههای قبل داشته؛ خصوصا دورهای که با نظرات مخالف، برخوردهای پسندیدهای نمیشد. کسی چه میداند، شاید هم خواستند از همان تنگدستی و سایر مشکلات ریشهدار اجتماعی استفاده کرده تا شعاری را که در ذهن خود داشتند، بلندتر فریاد بزنند.
در یک نگاه کلی طیف مخالف رئیسجمهور فعلی، در دورههای پیش(نه حالا) از حامیان رئیسجمهوری بودند که در بوشهر از تریبون بالا رفته بود و میخواست جان ناقابلش را دو دستی تقدیم ملت کند.