فصل سرما در حال آغاز شدن است و روزهای سختی در انتظار کودکان کار و خیابانی خواهد بود. در این شرایط نه تنها فکری اساسی برای درمان این آسیب بزرگ اجتماعی نشده است، بلکه طرح جمعآوری کودکان کار و خیابانی نیز همچنان با محوریت فرمانداری و شهرداری تهران در دست اجراست و بدین ترتیب سعی میشود تا با پنهان کردن این کودکان از دید جامعه، تنها صورت مسأله پاک شود. به راستی چه منطقی پشت طرح جمعآوری کودکان کار و خیابانی خوابیده است؟
فصل سرما در حال آغاز شدن است و روزهای سختی در انتظار کودکان کار و خیابانی خواهد بود. در این شرایط نه تنها فکری اساسی برای درمان این آسیب بزرگ اجتماعی نشده است، بلکه طرح جمعآوری کودکان کار و خیابانی نیز همچنان با محوریت فرمانداری و شهرداری تهران در دست اجراست و بدین ترتیب سعی میشود تا با پنهان کردن این کودکان از دید جامعه، تنها صورت مسأله پاک شود. به راستی چه منطقی پشت طرح جمعآوری کودکان کار و خیابانی خوابیده است؟
به گزارش مردمسالاری آنلاین، آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در ایران در دست نیست و گویی برای مسئولین امر، این مسأله آنچنان کوچک بوده که حتی انجام تحقیقات جامع در مورد تعداد و شرایط زندگی کودکان کار نیز اولویت نداشته است. با این حال، برخی کارشناسان اقتصاد شهری بر این عقیدهاند که بین 3 تا 7 میلیون کودک کار در ایران وجود دارد. کران پایینیِ این برآورد را هم که ملاک قرار دهیم، تعداد کودکان کار در جامعه ایران بالاست؛ بسیار بالا!
از این میان به گواه مقامات وزارت کار 136 هزار کودک بازمانده از تحصیل در ایران وجود دارد. اما کودکان کار و خیابانی تنها از تحصیل باز نمیمانند. شیوه زندگی و تقلای آنها برای بقا به نحوی است که در معرض انواع و اقسام بیماریها قرار دارند؛ بیماریهایی که بسیاری از آنها مُسری نیز هستند. حتماً در خیابانهای شهر کودکان کولبری را دیدهاید که گونیهای سنگین زباله بر دوش دارند و زیر بار زبالههای شهری قامت آنها در خردسالی خمیده شده است!
این کودکان، همچون نوک کوه یخ که از آب بیرون میزند، قله آسیبهای فراوان اجتماعی هستند که مصایب آنها آنچنان بزرگ و غیرقابل کتمان شده است که از پستوهای خانهها به خیابانها، پارکها و قطارهای مترو پرت شدهاند. دردهای اجتماعی خفتهای در شهر وجود دارد که در خانهها و حتی در دلهای آسیبدیدگان کتمان میشود و اینچنین صریح در پیشخوان جامعه به معرض نمایش در نمیآید. به عنوان مثال، خشونت علیه زنان آنچنان بیپرده به نمایش گذاشته نمیشود که تصویر دستفروشی یا گدایی کودکان کار و خیابانی. درد اجتماعی آنچنان بزرگ شده است که نمیتوان آن را با تصویرهای ساختگی، پنهان کرد و پوشاند. کودکان در هر چهارراهی، آن دسته از شهروندان را که حساسیت بیشتری نسبت به مسائل اجتماعی دارند، با وجدانشان روبرو میکنند. این دسته از شهروندان نمیتوانند به سادگی از کنار این درد بزرگ اجتماعی بگذرند و حتی اگر کار یا کمکی هرچند کوچک، از دستشان برنیاید، تصویر پرشمار این کودکان تا مدتها از جلوی چشمانشان محو نخواهد شد.
عدهای دیگر از شهروندان اما خشونت علیه این کودکان را تئوریزه میکنند. حتماً شهروندانی را دیدهاید که میگویند این کودکان افرادی بهغایت پولدار و ثروتمند هستند یا عضوی از تیمهای تبهکاری و تکدیگری سازمانیافته هستند، یا خارجی و بیگانه هستند که آمدهاند تا «شهر ما» زشت و در آینده «ناامن» کنند. نه تنها کودکی کردن از این کودکان دریغ شده است، بلکه با تئوریزه و تکرار کردن چنین سخنانی، مجرمانگاری آنها نیز ترویج میشود. جامعه نه تنها چیزی به این کودکان نداده است، بلکه بخشی از جامعه پروژه مجرمانگاری آنها را نیز دنبال میکند.
این روزها طرح جمعآوری کودکان کار و خیابانی در دست اجراست. این طرح در تهران با نام «ساماندهی و جذب کودکان کار و خیابان» با محوریت فرمانداری و شهرداری در دست اجراست و بهزیستی نیز در اجرای آن نقش دارد. کودکان کار باید از خیابانها جمع شده و به پستوها منتقل شوند. اما در پستوها نیز امکانات مناسبی برای این کودکان تدارک دیده نشده و بودجه کافی برای این «ساماندهی» تخصیص نیافته است. گزارش برخی از فعالان کار کودک حاکی از این است که مراکزی که کودکان جمعآوری شده به آنها منتقل میشوند اصلاً وضعیت مناسبی ندارند.
در شرایطی که جامعه منابع لازم را برای حل و فصل ریشهای معضل کار کودک اختصاص نداده و اعتبارات لازم برای رفع این معضل وجود ندارد، طرح جمعآوری کودکان کار و خیابانی تنها یک هدف بیشتر نمیتواند داشته باشد و آن دور کردن این کودکان از چشم اجتماع است. منطق این طرح این است: این کودکان، خواب «شهر زیبا» را آشفته کردهاند؛ آنان را مخفی کنید. گویی این کودکان باید مخفی شوند تا شهروندان حساس دلیلی برای عذاب وجدان، شهروندان غیرحساس دلیلی برای ساختن تئوری توطئه در مورد کودکان کار و خیابانی و مسئولین امر مشکلی برای حل کردن نداشته باشند. منطق این طرح را تا انتها که پیش ببریم چیزی جز مجرمانگاری کودکان کار و خیابانی وجود ندارد. گویی این کودکان، جرم بزرگی مرتکب شدهاند که قربانی جامعه بیرحم هستند! نباید فراموش کرد که کار کودک یک معضل اجتماعی است و برای درمان آن باید علل اجتماعی آن درمان شود. کودک کار، مجرم نیست که با ونهایی که حالا دیگر کودکان کار و خیابانی با دیدن آن زهرهترک میشوند، به جاهایی بدتر از خیابان پرت شود؛ کودک کار، «زباله» نیست که بتوان آن را به بیرون از جامعه برد تا شهر «خوشگل و زیبا» شود.