تحولات دامنهداری در لایههای زیرین اقتصاد جهان در جریان است که همچون یک زلزله بسیار قدرتمند نظم اقتصادی و تجاری حاکم بر دنیا و پارادایم اقتصادی مسلط در دنیا را تهدید میکند. نمود بیرونی این تحولات بیش از هر چیز در مخالفت با نسخههای تجویزشده اقتصادی توسط صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی خود را نشان میدهد.
تحولات دامنهداری در لایههای زیرین اقتصاد جهان در جریان است که همچون یک زلزله بسیار قدرتمند نظم اقتصادی و تجاری حاکم بر دنیا و پارادایم اقتصادی مسلط در دنیا را تهدید میکند. نمود بیرونی این تحولات بیش از هر چیز در مخالفت با نسخههای تجویزشده اقتصادی توسط صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی خود را نشان میدهد.
به گزارش مردمسالاری آنلاین، نشست سالانه صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از 21 تا 23 مهر (13 تا 15 اکتبر) در واشنگتن برگزار خواهد شد. این نشست امسال در حالی در واشنگتن برگزار میشود که بیش از هر زمان دیگر این دو نهاد تحت فشار قرار گرفتهاند و حت کشور میزبان، یعنی آمریکا، دیگر الگوی اقتصادی تبلیغشده توسط آنها را دنبال نمیکند.
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی مدتهاست که آزادسازی تجاری، خصوصیسازی شرکتهای دولتی، مقرراتزدایی و برداشتن موانع بر سر راه خروج یا ورود سرمایه به کشورها، حذف تعرفههای گمرکی و بالاخره آزادسازی نرخ بهره و نرخ ارز را به عنوان سیاستها اقتصادی کارآمد تبلیغ میکنند. این بسته سیاستی که از سال 1989 تاکنون «اجماع واشنگتن» نامیده میشود، هماکنون بیش از هر زمان دیگری به چالش کشیده شده است.
خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، نخستین ضربه بزرگی بود که به اجماع واشنگتن و نسخهها تجویز شده توسط صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی وارد شد. در رفراندوم خروج انگلیس از اتحاده اروپا، زور حمایتگرایی اقتصادی بر جهانیسازی چربید. در واقع، با این رفراندوم، درونگرایی اقتصادی و اقتصاد با درهای بسته یکبار دیگر بر صحنه جهان حاضر شد و برای نخستین بار آزادسازی اقتصادی و تجارت آزاد، پا پس کشید.
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، میگفتند که با سیاستهای تبلیغشده در اجماع واشنگتن، رفاه و رشد اقتصادی در درون کشورها و صلح در روابط بینالمللی به دست میآید. اما در عمل هچکدام از این دو حاصل نشده بود و از یکطرف بحران اقتصادی سال 2008، کشورهای توسعهیافته را تحت ضرب گرفته بود و از سوی دیگر تنشهای ژئوپلیتیک نیز بین کشورها و در مناطق مختلف جهان بالا گرفته بود.
پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، ضربه به مراتب بزرگتری به پارادایم اقتصادی اجماع واشنگتن وارد شد و پوپولیسم، ملیگرایی و حمایتگرایی اقتصادی در کشوری که رهبری اجماع واشنگتن را بر عهده داشت حاکم شد. آمریکا رهبری مدل اقتصادیای را بر عهده داشته است که بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، بازوی مالی آن بودهاند. اما با ریاستجمهوری ترامپ، عملاً کدخدا از بودن در ده انصراف داد! دولت آمریکا که به نوعی رهبر و هدایتکننده اصلی اجماع واشنگتن در دنیا بوده است، در ماههای گذشته، بیش از هر دولتی از سیاستهای اجماع واشنگتن فاصله گرفته است.
ترامپ در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل 21 بار در سخنرانی 42 دقیقهای خود کلمه «استقلال» را تکرار کرد و چنین چیزی از بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون بیسابقه بوده است! رهبران کشورهای توسعهیافته از آن زمان تاکنون بیشتر شیفته زدودن قلمروها، همکاری بینالمللی و رهایی از بند مرزهای جغرافیایی بودهاند تا استقلال و تعریف مرزها!
راهیابی ترامپ به کاخ سفید یکی از نخستین میخها بر تابوت دنیای پس از جنگ جهانی دوم است. در این دنیا جهانیسازی شکل میگیرد و اقتصاد کشورها بیش از پیش به هم گره میخورند. در این دنیا، بعضاً برای اینکه یک محصول نهایی تولید شود، فرآیند تولید در سطح دهها کشور گسترده میشود و هر کشور بخشی از فرآیند تولید یک محصول واحد را بر عهده میگیرد. در این دنیا اقتصاددانان از «دولت کوچک» و «عدم مداخله در اقتصاد» حرف میزنند و طوری صحبت میکنند که گویی به دوران «اقتصاد بدون ایدئولوژی» یا «اقتصاد بدون سیاست» وارد شدهایم.
ترامپ اما این دنیا را به چالش می کشد و شرکای تجاری عمده آمریکا را به «سوءاستفاده» از این کشور متهم میکند و میگوید آنها با پایین نگه داشتن ارزش پولشان آمریکا را میدوشند. آمریکاییها دوست دارند آمریکا را رهبر دنیای آزاد معرفی کنند. اما حالا رهبرِ رهبرِ دنیای آزاد از دنیای بسته، از بستن مرزها، از دیوارکشی، و از کنار گذاشتن قوانین تجارت آزاد سخن میگوید.
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در چنین شرایط بازوهای مالی ده یا دهکده هستند که کدخدای آن دیگر به آن ده و اصول حکمرانیاش ایمان ندارد. پارادایم اقتصادی مسلط پس از جنگ جهانی دوم، حالا در ابعاد بیسابقهای تهدید میشود. پسلرزههای بحران اقتصادی سال 2008 هنوز تمام نشده است. در برخی از مهمترین اقتصادهای دنیا، حالا سیاستهای جدیدی متعاقب این بحران، پیش گذاشته میشود که پیش از هر چیز نظم اقتصادی حاکم بر دنیا در دهههای گذشته را تهدید میکند.