یکی بود یکی نبود ، یه خانم بزی بود سه تا بچه داشت ؛ شنگول و منگول و حبه انگور . یه روز که خانم بزی داشت می رفت بازار به بچه ها گفت: بچه ها هیچ غریبه ای را به خونه راه ندهید ، من بروم خرید کنم برگردم .
شنگول و منگول و انتخابات
محمدحسین روانبخش
20 ارديبهشت 1396 ساعت 20:06
یکی بود یکی نبود ، یه خانم بزی بود سه تا بچه داشت ؛ شنگول و منگول و حبه انگور . یه روز که خانم بزی داشت می رفت بازار به بچه ها گفت: بچه ها هیچ غریبه ای را به خونه راه ندهید ، من بروم خرید کنم برگردم .
یکی بود یکی نبود ، یه خانم بزی بود سه تا بچه داشت ؛ شنگول و منگول و حبه انگور . یه روز که خانم بزی داشت می رفت بازار به بچه ها گفت: بچه ها هیچ غریبه ای را به خونه راه ندهید ، من بروم خرید کنم برگردم . شنگول گفت: ببخشید مامان اگه کسی اومد در زد چند تا عکاس هم همراهش بود ، خواست اینجا چند تا عکس تبلیغاتی بگیره ، درو باز کنیم یا نکنیم ؟! مامانش گفت: نه ، سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندند ، درو باز کنید بگذارید عکسهاشون رو بگیرن برن ! شنگول گفت : چشم !
منگول پرسید: مامان جان ، اگه کسی اومد یخچالمون رو پر کنه چی ؟ درو باز کنیم ؟! خانم بزی گفت: مگه میشه ؟! ممکنه کسی بیاد بخواد سیب زمینی مجانی ، آرد مجانی و از این جور چیزها بده ، ولی فکر نکنم کسی بیاد یخچال و پر کنه ! منگول گفت: چرا ؟ سیب زمینی و صاحبش که الان رفتن وسط باقالی ها ، الان میگن یخچال پر می کنیم ! خانم بزی گفت: باز نکنید بهتره ، ممکنه بخوان بیان داخل خونه رو ببینن عوارض نوسازی بیشتری بگیرن ، ولی اگه اصرار کردند ، قبل از اینکه از گاز انبر استفاده کنند درو باز کنید .
حبه انگور پرسید : مامان ، اگه کسی اومد پشت در گفت اومدم یارانه تون رو سه برابر کنم ، چی ؟ درو باز کنیم ؟! خانم بزی گفت: بهش بگو ما که یارانه نمیگیریم ! حبه انگور گفت: خوب اگه گفت یارانه تون رو وصل می کنیم چی؟! خانم بزی گفت: بگو ما بزیم ، ادم نیستیم که یارانه بگیریم ! حبه انگور گفت: مامان ، تو واقعا فکر می کنی میشه در مقابل وعده ، منطقی حرف زد؟! خانم بزی گفت: خوب چی کار کنم ، درو روی اون هم باز کنید ، بگید خیلی ممنون ، بهر حال آدم باید احتیاط کنه !
یکدفعه گرگ سیاه بدجنس از پشت در بیرون پرید و به خانم بزی گفت: یک دفعه بگو فقط با من مشکل شخصی داری دیگه ! خانم بزی گفت: شرمنده ام ، زورم فقط به تو میرسه !
کد مطلب: 69806