در جوامع بشری از جمله جامعه ما، سنن و عرفهایی حاکم است که منطقهای ما را میسازد و مبانی کنشهای ماست. بر همین اساس اعمال خارج از این چارچوبها، رفتاری غیرمنطقی، غیر عقلانی و نامتعارف تلقی میگردد ولو این که قوانین و گزارهها در مورد آن، ساکت مانده باشند؛ همان گونه که در دومین روز ثبت نام دوازدهمین دوره ریاست جمهوری پیش آمد و رئیس دولت سابق به اتفاق یکی از دولتیان زمان خود، اعلان « کاندیداتوری » نمود. اعلانی خارج از انتظار عمومی که اخبار داخلی و خارجی را تحت تاثیر قرار داد. درست شبیه رفتارهای غیرمنتظرهای که در هشت سال حکومت، بارها مشاهده شد و عوارض و هزینههای سنگینی را بر کشور تحمیل کرد، هزینههایی که سالها گرفتار آن خواهیم بود و معلوم نیست که چه وقت به قول مصطلح، این آواربرداریها به پایان میرسد. رئیس دولتی که خود را کارشناس در همه زمینهها میدانست و با همین استنباط در سیاست داخلی و خارجی آن گونه عمل کرد که اظهرمن الشمس است و بیان جزئیات آن مثنویهای هفتاد من کاغذ خواهد شد. رفتارهای عجیبی که مرزها را درنوردید و موجب شد که خطوط قرمز، زیر پا گذاشته شود و جامعه را دوپاره کند و جمع کثیری از مردم، خوار و خاشاک تلقی شوند و بسیاری از قابلیتها از گردونه خدمت بیرون بمانند. در عرصه سیاست خارجی هم که دیگر معرف عام و خاص است و نیازی به گفتن نیست که در عرصه بینالمللی بحث حقوق، منزلت و وزانت ملتی با فرهنگ و متمدن به کجا انجامید که امروز ما را در ردیف مردمی آوردهاند و دست رد بر سینه ما زدهاند که سوابق فرهنگیشان با ما قابل مقایسه نیست. کشوری که به اعتراف رهبر دموکراتهای کنگره در اعتبار علمی و فرهنگی ملتشان، سهمی بیش از هر مهاجری داشته و داریم و سرمایههای مادی و معنوی بسیاری از ایران بدان جا منتقل شده است، سرمایههایی که بیگانه سود میبرد اما ما از آن محرومیم و در بحث حقوق مهاجرتی به زعم آنها در ردیف سومالی قرار داریم و... این تنازل حیثیتی براستی مایه سرشکستگی است! معلوم نیست که چه کسی باید پاسخگو باشد.
عجبا که اراده این رفتار و کردار و گفتار هشت ساله نامتعارف که از هر ناحیهای حمایت بیدریغ میشد به مجلس در راس امور وقعی نمی گذاشت و مصوباتش از نظر او وزن چندانی نداشت و تذکرات مدام و مستمر هم بیثمر بود، چون وقتی نامهای در جیب و در پوشههای همراه به افشا تهدید میشدند، کدام دهان و قلمی بود که خطر کند؟ و چه بسیار حقایقی که در پرده تواری ماند اما شیفتگیهای احساسی به نهایت رسید آن چنان که برخی نیم خورده آب لیوان را به تبرک نوشیدند و مثل گلاب بر جامه خود پاشیدند و قلم به دستانی متاثر، وی را معجزه هزاره سوم پنداشتند!
حال این تفکر عامهگرا و عوامپسند، دوباره به میدان آمده است تا ته مانده سرمایههای کشور را با وعدههای آن چنانی در عالم خیال در بین مردم، تقسیم و حقوق ملی را تبذیر کند. آمده است تا از هاله نور و از صندلی خالی بگوید و ارزش کا را از بین ببرد و بیکارگی را ارزش بداند با مسکن مهر خود، بخش عظیم و قابل اعتنایی را از روستائیان مولد به شهرها بیاورد و سرگردان نماید. آمده است تا دوباره تورم را به بیش از چهل درصد برساند و در خیال از ایجاد شغل بگوید. ایجاد شغلی که به استناد گزارش صاحب نظران، در آن هشت سال در حد صفر بوده است!
آمده است تا ارزش سرمایههای مردم را به یک چهارم تقلیل دهد و مستمری بگیران و بازنشستگان را به قهقهرای خط فقر بکشاند و از آن طرف با پاک دستی ادعایی خود از صدها میلیارد دلار، هیچ حسابی پس ندهد که به کجا رفت و چگونه خرج شد و سیاهه مخارج آن کجاست؟ و...
البته با موازین و ضوابط کنونی که زیاد هم به صواب نیست و روزی باید مدون شود و اصولی بر آن مترتب گردد تا آحاد مردم حد خود را بدانند و نگه دارند. هر کس میتواند ثبت نام کند اما وقتی که به دلایل مستند و شناخت سوابق عملکردها، شخصی را از حضور مجدد منع میکنند باید حرمت نگه دارد و جهت بر زبان ماندن و چهره روز شدن، این توصیهها را نادیده نگیرد و حرکتش عرضی نباشد آن چنان که تلقی شود که در برابر نظام ایستاده است تا این بار به همین عنوان برخی آرا را تصاحب کند! آرای قابل بحثی که باید هشیار بود. بدیهی است که برای انتخابات و ورود به عرصه رقابتی این چنین بزرگ و حساس، باید عملکرد مثبت داشت، باید برنامه مدون و علمی و طرحهای کارآمد و موثر، ارائه کرد. شرایط حساس کشور به راهبردهای علمی متوازن و متین و کاربردی نیاز دارد، دیگر آن زمان گذشته است که با تفکر قرون گذشته بتوان همپای کشورهای توسعه یافته، پیش رفت. خلاصه این که احمدی نژاد و نظیر وی نمیتوانند بر مسندی بنشینند که دیگر جای آنها نیست.