سریال «آرام میگیریم» که این روزها روی آنتن شبکه دو مینشیند را جسته گریخته میدیدم و بازیت را که مرا به یاد بازی آخر زنده یاد خسرو شکیبائی در «شب» رسول صدر عاملی میانداخت.معلوم بود که حال نداری وبا عشق سر پائی، درست مثل خسرو خان نازنین. چقدر نگرانت شده بودم، اما نه تا این حد که فکر کنم نمیرسی این آخرین بازیت را روی آنتن تا به آخردنبال کنی و قبل از اینکه «آرام میگیریم» را تا به انتها ببینی، آرام میگیری. به گذشته نگاه میکنم. به سریال «درپناه تو» که نقطه عطفی بود برای تو، لعیا زنگنه، پارسا پیروزفر و رامین پرچمی.رنسانسی در سریالسازی با تم عاشقانه که دخترهای جوان با عشق تو عاشق میشدند و برای خود دنبال «محمد» میگشتند.
صدای خانم ثریا قاسمیدر گوشم طنین میاندازد که مادرانه چه قشنگ خطابت میکرد: «محمدم»!!
چه خوب بودی با «گلنار» که حالا خانمیشده برای خودش.
اشک هایم جاری است حسن آقای جوهرچی. ما از یک نسلیم و دنیا فنی زاده هم از نسل ما بود.دارم فکر میکنم که مرگ چه نزدیک شده این روزها، سن و سال هم نمیشناسد. انگار همین الان دوباره «ضیافت» روی پرده چشمم اکران شده. درب ساندویج فروشی موسیو باز میشود و صدای جرینگ جرینگ و تو که با ویلچر آمده ای به این ضیافت و نه با بنز.
امتیازت به بقیه دوستان قدیمیدر این ضیافت این است که تو این شانس را داری که ماشینت، همان صندلی چرخ دار را در وسط میهمانی دوستانه پارک کنی. وااای که چه سکانسی بود این سکانس از ضیافت مسعود کیمیائی و چه بازی درخشان و ماندگاری داشتی در این فیلم و صد البته در این سکانس.
فردا دوباره دوستان جمع میشوند . مثل همان سکانس که روی پاهایت افتادند، گریه کردند و اشک موسیو را هم درآوردند، روی پیکرت زار خواهند زد و لابد تو با همان آرامش به آنها دلداری خواهی داد.
یکشنبه برای خداحافظی از خانه سینما تا قطعه هنرمندان در آخرین ضیافت همراهت خواهیم بود.
یا علی.خدا به همراهت
منبع : سایت سی و یک نما