تشییع پیکر آیتالله هاشمی رفسنجانی و اتفاقاتی که در این مراسم به وقوع پیوست، به نوبه خود در تبدیل چنین مراسمهایی به تریبونی آزد برای بیان خواستههای مردم یک شهر، نقش تعیینکنندهای داشت؛
دوشنبه تعطیل نبود؛ اما همه آمدند
آساره کیانی
11 بهمن 1395 ساعت 19:56
تشییع پیکر آیتالله هاشمی رفسنجانی و اتفاقاتی که در این مراسم به وقوع پیوست، به نوبه خود در تبدیل چنین مراسمهایی به تریبونی آزد برای بیان خواستههای مردم یک شهر، نقش تعیینکنندهای داشت؛
تشییع پیکر آیتالله هاشمی رفسنجانی و اتفاقاتی که در این مراسم به وقوع پیوست، به نوبه خود در تبدیل چنین مراسمهایی به تریبونی آزد برای بیان خواستههای مردم یک شهر، نقش تعیینکنندهای داشت؛ شاید جوامعی که تریبون آزادشان اینگونه باشد باید منتظر بنشینند تا اتفاقی ملی رخ دهد و بخش اعظمی از سیاست، اجتماع یا فرهنگ این مملکت را فلج کند و آنگاه در فرصتی دولتی که برای تشییع پیکر «حادثه» در نظرگرفته میشود؛ فریادهایی بلند کنند تا خواستهها و تذکرهایشان را بگویند؛ که شاید نادیدهگرفتن این خواستهها، در بروز حادثه بیتاثیر نبوده است. شاید هم کوتاهیهای خود را بخواهند فریاد بزنند که (برای نمونه) اگر در انتخابات شورای شهر پیشین شرکتی گسترده کرده و قهرنکرده بودند، اعضایی میآمدند و به شهرداری رای نمیدانند که نسبت به ساختمانهای بلند و بدون ایمنی شهر (با هر توجیهی)، بیاعتنا باشد و حالا آنها مجبور نبودند که بخواهند از پیش از روز غیرتعطیل مراسم تشییعجنازهای که (سوای جنبههای انسانیاش، بخش قابل توجهی از اقتصاد کشوررا فلج کرد) برنامهریزی کنند تا (اگر) نعره پیاپی و بیشمار بلندگوها اجازه داد، خیلی آرام و پراکنده بگویند:«...، ...، استعفاء، استعفاء»
تجربه نشان داده است که مردم نباید قهر کنند؛ باید همیشه در مقولههای حیاتی شهر و کشورشان حاضرشوند و اگر اینطور باشد و مبنا را برعمل به وعده آدمهایی که مردم به آنها رای دادهاند، در نظر بگیریم و همه پیشبینیها درست از آب در بیایند، آنوقت ممکن است ساختمانی که قرار است در اثر عدم رعایت نکات ایمنی، پلمپ شود، درش را ببندند؛ اگر قرار است افراد خاطی بازداشت شوند، آنها را بگیرند و نگذارند کسی با جان آدمها بازی کند.
شاید در آن زمان، آتشنشانهای ما از لوازم و نیروی دلخواهشان برخوردار باشند؛ به لحاظ معیشتی آنقدر تامین شوند که اگر زمانی زیر آوار ماندند، اعضای شورای شهر در به در دنبال این نباشند که آنها را در رده بخشی از خانواده شهدا قرار دهند که مطمئن باشند به آن رسیدگی میشود.
شاید اگر مراسم تشییع پیکر شهدای آتشنشان، در یک روز تعطیل برگزار میشد، مراسم تشییع آیتالله هاشمی تکرار شده بود؛ هرچند که باز هم، همه آمده بودند اما خیلیها نتوانستند محل کار خود را ترک کنند؛ آنها که مصلای تهران برایشان دور بود و بدمسیر، شاید نیامدند؛ هرچند تصویر پیرمردان و پیرزنان شهر که بر عصایشان تکیه داده بودند و اشک در چشمهایشان جمع شده بود، در مسیر تشییع، مدام تکرار میشد.
اینجا بلندگوها مدام تکرار میشوند؛ از چهار شهروند عادی - که زیر آوار پلاسکو ماندند و در گمنامی دفن شدند- اگر بگذریم، همه شهر به آتشنشانها ارادت دارند؛ و شاید ارادت برخی مقامهای رسمی به سازمان شهرداری تهران (به عنوان نهادی که بیش از همه در مظان اتهام کوتاهی در حادثه پلاسکو قرار دارد) بیش از اردات مریدانی (به مرادهای خود) باشد که دوست نداشتند برخی شعارهای آدمهای بیتریبون تکرار شود؛ برخی تریبون ها، بسیار آزادتر بود...
کد مطلب: 66212