در این چند روزی که از حادثه غمبار فروریزی ساختمان پلاسکو می گذرد، بسیاری از نکته ها و ضعف ها در ابرِ فضای احساسی ای که گرداگرد این ماجرا پدید آمد، نادیده و نابوده گرفته شد.
پلاسکو و نمایشنامه برتولد برشت
مهدی مال میر
11 بهمن 1395 ساعت 19:51
در این چند روزی که از حادثه غمبار فروریزی ساختمان پلاسکو می گذرد، بسیاری از نکته ها و ضعف ها در ابرِ فضای احساسی ای که گرداگرد این ماجرا پدید آمد، نادیده و نابوده گرفته شد.
در این چند روزی که از حادثه غمبار فروریزی ساختمان پلاسکو می گذرد، بسیاری از نکته ها و ضعف ها در ابرِ فضای احساسی ای که گرداگرد این ماجرا پدید آمد، نادیده و نابوده گرفته شد. این ماجرا با به شهادت رسیدن چند آتشنشان که دلیرانه در ساعات نخست ماجرا به داخل ساختمان نفوذ کرده بودند، رنگ و بوی احساسی و حماسی بیشتری به خود گرفت و بر حسب تجربیات روزگار رفته، نیک می دانیم که وقتی ماجرایی با حماسه همراه شود، زیر ذره بین بردن آن، واکاوی عناصر شکل دهنده آن و به طور کلی نزدیک شدن بدان بسیار دشوار خواهد شد!
در اینکه آتشنشانانی که در لحظات نخست فروریزی ساختمان به داخل پلاسکو ورود کرده بودند، از حد بالای شجاعت و مسوولیت پذیری برخوردار بودند سر سوزنی تردید و تزلزل روا نیست. اما با این همه رویداد دردبار نشست ساختمان پلاسکو نشان داد برای گشودن گره از حوادث ناگهانی همانند سیل و زلزله و آتش سوزی و... تنها شجاعت و جسارت کافی نیست. آنچه سبب می شود تیم های امداد و نجات گره از کلاف حوادث غیر مترقبه باز کنند، بیش از شجاعت به تخصص، برنامه ریزی، کنترل بر اعصاب و روان، زمان بندی دقیق، آگاهی مطلوب از کیفیت مصالح ساختمانی و میزان بردباری آنها در برابر آتش و هزاران نکته باریک تر از موی دیگر بازمی گردد. از کف رفتن چند تن از جوانان آتشنشان که شماری از بهترین فرزندان این سرزمین بوده اند نمی باید ما را از ضعف نیروی آتشنشانی در حادثه پلاسکو غافل کند. افزون بر این، شهید شدن 16 نیروی آتشنشانی، نشان می دهد که شهری همانند تهران تا چه پایه در موقعیت های «اضطرار» بی دفاع و نیازمند کمک است. شهری که بر روی گسل های کوچک و بزرگ زلزله جاخوش کرده است و سال ها است کارشناسان خطر زلزله مهیب در تهران را فریاد می زنند، نمی باید نیروی آتشنشانی اش برای فروریزی تنها یک ساختمان چند تن از دلیرترین نیروهایش را از دست بدهد. اگر قرار بر این باشد که برای حادثه ای مثل پلاسکو نیروی اتشنشانی این چنین تلفات سنگینی را متحمل شود پس باید گفت:« وای اگر از پس امروز بود فردایی!»
در هنگامه زلزله های مهیب که ساختمان های بزرگ تر از پلاسکو نیز به زلزال مرگ آور می افتند، قرار است چه تعداد از نیرو های آتشنشان ما فدا شوند؟ این میان تکلیف زیر آوارماندگان و نیازمندان کمکهای فوری و فوتیِ تخصصی چه می شود؟ آیا محدود ماندن در حماسه سازی و نشستن بر خرمن دلاوری های جوانان جسور ما ضعف های بزرگ گروه های امداد و نجات ما را پنهان می کند؟
زمانی برتولد برشت نمایشنامه نویس نامدار آلمانی در نمایشنامه «ننه دلاور» از زبان مادری که دو فرزندش را در جنگ از دست داده بود و ناگزیر بود شنونده شرح دلاوری های سربازان در میدان جنگ باشد نوشت:« حتما فرمانده این سربازان، آدم ضعیف و کارنابلدی بوده است که به سرباز شجاع و جسور نیازمند شده است»(نقل به مضمون).
مادر سینه سوخته نمایشنامه برشت آگاهانه یا نیاگاه انگشتش را به نکته درستی اشاره رفته است: هرچه فرماندهی ضعیف تر باشد، جنگ به سربازان شجاع بیشتر نیازمند می شود. در هنگامه های دشواری شجاعت البته در مواردی کارساز است اما برای ختم به خیر شدن ماجراها به سازماندهی و آموزش مناسب نیروهای درگیر در ماجراها نیازمند تریم!
کد مطلب: 66210