با توجه به اطلاع رسانی وسیع از جنبش عدم تعهد و اخبار برگزاری اجلاس آن در تهران بدون هرگونه توضیح اضافه ای به طرح این سئوال می پردازم که آیا این جنبش توانایی این را دارد که نظام مدیریت جهانی ، خاصه سازمان ملل متحد را دموکراتیک کند ؟ در این پرسش چند پیش فرض وجود دارد که لازم است به آن ها دقت شود . پیش فرض اول این که مدیریت جهانی به ویژه ساختار سازمان ملل در حال حاضر دموکراتیک نیست در این خصوص وجود حق وتو یکی از شواهدی است که برخی همواره به آن اشاره می کنند . پیش فرض دوم ارزش دانستن شیوه دموکراسی در اداره امور است . چرا که اگر دموکراسی یک ارزش نباشد دلیلی ندارد که کسی خواهان تحقق آن در اداره امور شده و فقدان آن را به عنوان یک ضعف که باید در جهت جبرانش تلاش شود عنوان کند . و پیش فرض سوم این که تحقق دموکراسی نیازمند ساختارهای دموکراتیک است و صرفا با شعارها و حرف های دموکراتیک نمی توان مدعی دموکراسی و تحقق عینی آن شد . البته در دموکراسی نیز چند اصل وجود دارد مانند برابر دانستن همه مردم بدون در نظر گرفتن رنگ ، نژاد و دین و ثروت افراد و دیگری قائل بودن به حق حاکمیت مردم و این یعنی این که مردم همچنان که حق نصب کسی را دارند حق عزل وی را نیز دارند . با پذیرش این سه پیش فرض و آن دو اصل حال باید پرسید آیا کشورهای عضو جنبش عدم تعهد می توانند موجب اصلاح ساختارهای مدیریت جهانی از جمله سازمان ملل متحد در جهت دموکراتیک شدن آن ها شوند ؟ با نگاهی اجمالی به کشورهای عضو این جنبش به خوبی مشاهده می شود که بسیاری از آنان نه تنها از دموکراسی فاصله دارند بلکه ابتدایی ترین ملزومات یک حکومت دموکراتیک در این کشورها وجود ندارد. مثلا چه طور ملتی حق نصب فردی را به ریاست جمهوری دارد اما حق عزل وی را ندارد و فرد پس از نصب مادام العمر در آن مقام و مصدر می ماند. البته اگر به راستی این نصب از سوی ملت صورت گرفته باشد و به راستی ملت حق انتخاب داشته باشد چرا که در بسیاری از این کشورها مردم صرفا باید از بین یک گزینه آن هم در شرایطی خاص اقدام به انتخاب کنند . یا در برخی از این کشورها اصولا هیچ انتخاباتی صورت نمی گیرد و مردم حتی به شکلی صوری و فرمایشی نیز هیچ حق انتخابی ندارند . رسانه های آزاد هم که امروزه به رکن چهارم دموکراسی مشهورند در بسیاری از این کشورها معنا ندارد . با توجه به چنین وضعیتی که در بسیاری از این کشورها حاکم است و حاکمان آنان در اداره امور داخلی کشور ، خود را بی نیاز از دموکراسی می دانند و همواره خود را برتر و بهتر از مردم کشور خود می دانند و بر این باورند که مردمشان قادر به تشخیص نیک و بد امور نیستند ، آیا می توانند در عرصه بین المللی و مدیریت جهانی خواستار نظامی دموکراتیک باشند ؟ واقع آن است که این جنبش حتی توانایی ساختاری ملزم کردن اعضای خود به رعایت دموکراسی در داخل کشورهای عضو را ندارد و اساسا فاقد هرگونه ابزار لازم در جهت تحقق چنین امری هستند. ضمن این که اکثر کشورهای عضو این جنبش بنا به سوابق خود اصولا چنین تمایلی نیز ندارند لذا مادامی که دموکراسی وجه غالب اعضای این جنبش نشود و رهبران حاضر در این جنبش در فرایندی دموکراتیک به قدرت نرسیده باشند طلب اصلاح نهادهای مدیریت جهانی و دموکراتیک کردن آن از سوی این جنبش امری محال می نماید .