کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

از کودتاي آمريکايي تا کودتاي انگليسي

انور خامه‌اي

28 مرداد 1395 ساعت 9:53


وقايع منتهي به کودتاي 28 مرداد ريشه در اتفاقات گذشته و فضاي سياسي ايران دارد. امّا نکته‌اي که کمتر مورد توجه کار‌شناسان قرار مي‌گيرد اين است که در سه روزي که به کودتاي 28 مرداد منتهي شد، دو گروه کاملاً جدا از هم با برنامه‌ريزي و اهداف متفاوت عليه دولت دکتر مصدق کودتا کردند. کودتاي نخست که توسط آمريکايي‌ها و با مديريت کرميت روزولت برنامه‌ريزي شده بود در روز 25 مرداد با اقدام دکتر مصدق خنثي شد و به شکست انجاميد. امّا فرماندهي و مديريت کودتاي دوّم که در روز 28 مرداد انجام شد با انگليسي‌ها بود و اين‌ها چون در روش با آمريکايي‌ها متفاوت اقدام مي‌کردند توانستند کودتا را به پيروزي برسانند.

اسناد و مدارکي که اين ادعا را ثابت بکند زياد است و در آينده هم وقتي انگليسي‌ها اسناد بيشتري از کودتاي 28 مرداد را منتشر کنند مشخص‌تر خواهد شد. آمريکايي‌ها بدنبال يک کودتاي مخملي بودند يعني آن‌ها فکر مي‌کردند دکتر مصدق توان مقابله با فرمان شاه را ندارد و با حکم شاه قدرت را‌‌ رها خواهد کرد، به همين دليل براساس برنامه آن‌ها قرار بود در 25 مرداد با ارائه حکم شاه، مصدق از نخست‌وزيري کنار بکشد امّا بعد از اينکه دکتر مصدق، نصيري فرستاده شاه را دستگير کرد و در عمل کودتا خنثي شد روزولت در جايي که به گمانم مخفيگاه زاهدي باشد مخفي شد. در‌‌ همان ايام از وزارت خارجه آمريکا براي روزولت تلکس زده مي‌شود که به سرعت از ايران خارج شود، امّا آن زمان بدليل مسائل امنيتي اين تلکس که قرار بوده از قاهره به دست روزولت برسد بدليل مشکلات فني پيش آمده در قاهره بدست روزولت نمي‌رسد يعني اگر آن تلکس مي‌رسيد روزولت در 28 مرداد در ايران نبود. امّا انگليسي‌ها که از سال‌ها پيش در ايران براي خود گروه‌ها و هم‌پيماناني از ميان سياسيون و افسران ارتش داشتند در 28 مرداد به شيوه سخت‌تر وارد عمل شدند و با کمک اراذل و اوباش طرح خود را به موفقيت رساندند. جريان اواخر مرداد مسبوق به سابقه قبلي است. يعني زمينه‌هاي مسائلي که در اين روز‌ها انجام شده بود از مدت‌ها پيش فراهم شده بود. منتها در اين چند روز به نتيجه رسيد. آنچه که شما بايد توجه کنيد اين است که در اغلب مطالبي که در اين باره نوشته شده به اين موضوع توجه نکردند و به کل اين ماجرا به عنوان يک حادثه مقطعي نگاه کردند. يکي از مهم‌ترين علت‌هاي بروز اين جريان مجموعه روش حکومت‌داري و کشورداري بود که از سال‌ها قبل از روي کار آمدن دکتر مصدق در ايران حاکم شده بود. ورود متفقين و انگليس‌ها و روس‌ها به کشور باعث شده بود که اوضاع رو به نابساماني برود. فقر و بدبختي و سلطه بيگانه همه کشور را فرا گرفته بود. مردم از وضعيت پيش آمده بسيار ناراضي بودند و نارضايتي عمومي بين توده‌هاي مردم و نخبگان کاملا قابل مشاهده بود. در آن دوره مجموعا بيش از 30 هزار نيروي خارجي در کشور وجود داشت. بر اساس اسناد موجود بيش از 15 هزار نيرو از طرف شوروي و 15 هزار نفر از طرف انگليس در کشور حضور داشتند. اين افراد علاوه بر اينکه بخش‌هايي از مملکت را اشغال کرده بودند براي تهيه آذوقه و ديگر امکانات مورد نياز خود از منابع ضروري مردم ايران استفاده مي‌کردند. در مجموع وضع ايران يک وضع خيلي بدي شده بود. در اثر جنگ و اشغال وضعيت مملکت خيلي آشفته شده بود. وضع اقتصاد و بازار آنقدر بد شده بود که من به ياد دارم دو تن از تجار معروف خودکشي کردند. اين وضعيت هيات حاکمه ايران را هم در وضعيت بدي قرار داده بود. حکومت هم از اشغال لطمه ديده بود و هم چون خودش دست اندرکار بود از طرف مردم و نخبگان مورد اعتراض قرار مي‌گرفت. اين‌ها باعث شد نارضايتي توده مردم در همه طبقات افزايش پيدا کند.

من حتي مي‌خواهم بگويم که نارضايتي حتي به خود محمدرضا پهلوي هم رسيده بود. او هم مي‌ديد که اگر مي‌خواهد سلطنت بکند بايد ملتي مرفه باشد ولي از عايدات نفت خبري نبود و زندگي اقتصادي مردم هم طوري نبود که دولت بتواند از مردم ماليات بگيرد. اين بزرگ‌ترين لطمه‌اي بود که به اقتصاد ما خورده بود. همه اين‌ها ناراضي بودند. از سوي ديگر انگليس و آمريکا هم نمي‌توانستند اين نارضايتي را نبينند. آن‌ها براي حفظ منافع خود مي‌خواستند اوضاع را تغيير بدهند چون از شورش مردم عليه منافع خود نگران بودند. همه اين عوامل به اينجا ختم مي‌شد که بايد وضعيت را تغيير داد. بعضي‌ها فکر مي‌کردند که بايد بجاي انگليس‌ها روي روس‌ها يا روي آمريکايي‌ها تکيه کنند. بدين ترتيب روشنفکران ما دو گروه شده بودند. گروهي به انگليس و گروهي به آمريکا تمايل داشتند. خواست هيات حاکمه و شاه البته نزديکي بيشتر به آمريکا بود، اما به تدريج شرايط به گونه‌اي پيش رفت که همه نيروهاي داخلي و خارجي فهميدند که اصلاحات عملي نيست. يعني هيات حاکمه حاضر به اصلاحات نبود. فساد مالي و دزد بازار باعث شده بود که شاه به اصلاحات تن ندهد. بدبختي و بحران و هزار جور بيچارگي و اين‌ها موجب نارضايتي روي سياست انگليس و آمريکا شده بود و همانطور که گفتم آن‌ها هم مي‌خواستند وضعيت را تغيير بدهند. بنابراين خارجي‌ها به اين نتيجه رسيدند که بايد دست هيات حاکمه را کوتاه کنند و اينکار نمي‌شود مگر بوسيله کودتا. داخل هم مردم فهميده ايران به اين نتيجه رسيده بودند که وضعيت موجود قابل ادامه نيست و قدرت‌هاي بزرگ هزار جور استفاده مي‌کنند و باز‌‌ همان عناصر روشنفکر طبقه حاکمه به اين نتيجه رسيده بودند که بايد يک راه جديدي را انتخاب کنند و اگر تغييرات ايجاد نشود مملکت به کلي از بين مي‌رود. عناصر فهميده هيات حاکمه و افراد موثر جامعه به اين نتيجه رسيده بودند که يک نوع تحول انقلابي در جامعه پيش بيايد. اين دسته اخير سرانجام به اين نتيجه رسيدند که بايد يک انقلابي رخ دهد و اين نمي‌شود جز با اينکه دست بزرگ‌ترين استعمارگر ايران که انگليسي‌ها هستند و نفت ما را مي‌برند از اين منابع کوتاه کرد. منظورم اين است که هم کودتا و هم ملي شدن صنعت نفت يک سرچشمه داشت.

به اعتقاد من زمينه کودتا حتي پيش از پيدايش جنبش ملي شدن صنعت نفت، فراهم شده بود ولي ملي شدن صنعت نفت باعث شد اين‌ها جدي‌تر طرح خود را عملي کنند. آن‌ها هدف‌هاي ديگري داشتند يک هدف هم اضافه شد. آنها اگر لازم شد عليه شاه هم کودتا مي‌کردند. آمريکايي‌ها شاه را به خودشان وابسته مي‌دانستند و در همه مراحل از او حمايت کردند ولي انگليسي‌ها احتمال مقاومت شاه را مي‌دادند به همين دليل آماده حذف شاه هم بودند.

اما روسيه در اين جريان اصلا وارد نبود. روسيه آن موقع به اين فکر بود که وضع اقتصادي بد خودش را درست کند. چون 70 هزار شهر و دهکده روسيه به کلي ويران شده بود. تمام کارخانه‌هاي قسمت غرب شوروي که عمدتا منطقه صنعتي روسيه بود به کلي ويران شده بودند. از طرف ديگر کارخانه‌هاي نفت آنها هم مشکل‌دار شده بود. کارخانه‌هاي باکو که در زمان جنگ زياد استفاده کرده بودند و هم نفت خام، هم نفت تصفيه شده و هم بنزين و غيره ذالک از آن استخراج مي‌کردند به مشکلاتي برخورده بود و روسيه هم خيلي احتياج به نفت داشت؛ به همين دليل همه سياست شوروي در اين دوره متمرکز شده بود روي گرفتن نفت شمال ايران. بنابراين حزب توده هم که عامل دست شوروي بود روي نفت تکيه مي‌کردند، به همين دليل هم بود که دنبال تسلط روس‌‌ها در سرتاسر شمال ايران بود.

انگليسي‌ها از قدرت‌گيري توده‌اي‌ها در ايران ترسيدند. در ابتدا همه گروه‌هاي نزديک به جبهه ملّي در بهارستان تجمع برگزار کردند، هدف آن‌ها قدرت‌نمايي بود و با وجود اينکه تبليغات زيادي هم کرده بودند و از همه کلوپ‌هاي جبهه ملي و گروه‌هاي ديگر در اين تجمع شرکت کرده بودند ولي تقريباً نصف ميدان بهارستان پر شده بود. من خودم در آن تجمع بودم، دکتر فاطمي و چند نفر ديگر سخنراني کردند. امّا وقتي تجمع حزب توده برگزار شد، خيلي باشکوه‌تر بود. حزب توده همه نيروهاي خود را در تهران و شهرهاي اطراف بسيج کرده بود و يک عده را هم حتي با پول به ميدان آورده بود. اين تجمع فرا‌تر از ميدان بهارستان بود و خيابان‌هاي اطراف هم پر از آدم بود. بنظر من اين اتفاق از يک سو و اعتراضات تندي که برخي اطرافيان دکتر مصدق به خصوص دکتر فاطمي عليه شاه داشتند نهايتاً موجب شد طرح کودتاي دوم در‌‌ همان شب 27 مرداد برنامه‌ريزي شود.


کد مطلب: 59786

آدرس مطلب :
https://www.mardomsalari.ir/note/59786/کودتاي-آمريکايي-انگليسي

مردم سالاری آنلاين
  https://www.mardomsalari.ir