يکي از مسائل بسيار با اهميت در روند حرکت جوامع، استحاله از نوع جديدش است! و آن اين است که افراد و گروههايي براي حفظ و حراست از يک جريان سينه چاک ميکنند و اين تصور را در شعور عمومي جامعه به وجود ميآورند که از سوي اين سينه چاکان تهديدي متوجه آن جريان نيست، بايد توجهها را در حراست و حفاظت اين جريان به ديگران معطوف نمود تا مبادا خطر ظاهر شود و اتفاقا پيش آمده و ميآيد که به دلايل مختلف همان گروه سينه چاک دانسته يا ندانسته آگاهانه يا ناخودآگاه عامل استحاله همان جريان ميشوند، نکته عجيبي است؟! مثلا دموکراسي! حقوق بشر و حقوق ملتها، تماما توسط کساني در جهان مورد تهاجم و استحاله قرار ميگيرد که پرچم دفاع از اين مفاهيم را در ادعا بر دوش دارند. برخي از موانع و جريانسازيها و هياهوهاي اخير در جامعه پررويداد ما در تقابل با دولت و اقدامات موثر او در کاهش کاستيها و ناهنجاريها مصداق چنين نگرشي است، که ظاهرا با عنوان دفاع از نظام و محافظت از ارزشها است، اما در واقع برعکس عمل ميکند.
سوال نماينده محترم در مجلس از وزير نفت و هياهو بر سر ديدار شخصي يک وزير در ايام نوروز با حجتالاسلام والمسلمين خاتمي که به اسم دفاع از نظام و جريان انقلاب اسلامي صورت ميگيرد، اما در حقيقت زمينهساز حمله به نظام و نفي ارزشهاي اجتماعي نظام ميشود. عوامزدگي بيماري خطرناکي است که اگر ريشه بدواند، بدون نياز به ابزار و آلات فيزيکي و مکانيزمهاي محدودکننده ديگر، هر انديشه سازندهاي را ميسوزاند. عوامزدگي يعني اينکه روشها و شعارها و گفتههايي را باب کنيم که عوام يعني گروهي که تنوعطلب هستند و زود خسته ميشوند، به دنبال چيزهاي تازه راه بيفتند و هرکسي بتواند روزانه آنها را مشغول کند به دنبال او حرکت خواهند کرد. عوامزدگي يعني باب ميل يک گروه حرف زدن و عمل کردن بدون توجه به «حق» و «حقيقت». شهيد انديشه و قلم سيدحسن شاهچراغي که به حق پاسدار وفادار قلم و انديشه بود و جاي خالي او در مجلس شوراي اسلامي با تمام وجود احساس ميشود، سخني دارد جاودانه، خطاب به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در دوره اول که به عنوان نماينده در مجلس حضور داشت، اين شهيد در نطق قبل از دستور ميگويد:«عوامزدگي، مثل غربزدگي است، اگر مورد بيتوجهي قرار گيرد عامل خطرناکي براي سوزانيدن ريشههاي علم و ترقي و تدبير خواهد بود.» روح تئوري حکومتساز امام خميني(ره) برطرف کردن اين تعارضها و مهيا کردن زمينه براي حاکميت دين بر جامه بود. راه حل را امام در اين دانستند که بايد حاکميت دين قانوني شود و فريادهاي آن بزرگمرد و مقام معظم رهبري اين بوده و هست که با قانوني شدن مباني حاکميت دين در جامعه خطرناکترين و حساسترين تهاجم مخالفان دين خدا را از ميدان به در کنيم. امروز در شرايطي هستيم که ارکان اين حاکميت را در سندي به نام قانون اساسي داريم و همه کساني که سالها براي حاکميت دين مبارزه کردهاند و خون دل خوردهاند و توفانهاي شديد اول و دوم انقلاب را پشت سر گذاشتهاند و به مقصود رسيدهاند و جريانهاي استحاله را با تعبيه نهادهاي حقوقي و قانوني شکست دادهاند، بايد تلاش کنند که تعارض جديدي در اين بستر جامعه ظهور نکند، اما متاسفانه گروهي در مجلس و خارج مجلس نغمههايي ساز ميکنند کا با منافع ملي و مصالح عاليه نظام هسمويي ندارد. کدام قانون، کدام حکم قانوني ملاقات شخصي و ديد و بازديد متعارف اجتماعي را از فرد يا افرادي سلب کرده است که در مرکز قانونگذاري مدعي افراد ميشويم که هيچ کار غيرقانوني را مرتکب نشدهاند و تنها به يک عرف و وظيفه اجتماعي شخصي خود عمل کردهاند.
به قول زنده ياد قيصر امينپور
دلتنگ غنچهايم، بگو راه باغ کو؟
خاموش ماندهايم، خدا را چراغ کو؟