هفته گذشته را براي انجام يک ماموريت کاري و تدريس در زاهدان بودم، هتل محل اقامتم درست روبروي بانک جديدي بود که تابلوي بانک قرضالحسنه رسالت بر بام آن خودنمائي مي کرد. در اين انديشه بودم که دو واژه ارزشي «قرضالحسنه» و «رسالت»، انتظار بزرگي را در جامعه کشت ميکند، آيا عملکرد، مسماي نام تواند بود. خيلي دلم ميخواست به اين بانک مراجعه کنم و از اهداف، برنامهها، سابقه و عملکردش آگاه شوم؛ اما فشردگي برنامه کاري اين مجال را برايم فراهم نکرد و من در تمام طول هفته هر صبح هنگام خروج از هتل و عصر هنگام برگشت و مشاهده اين تابلو، سوال فوقالذکر در ذهنم تداعي ميشد. در همين حال، شبانگاه سهشنبه برنامههاي تلويزيون را نگاه ميکردم، در يکي از شبکهها، برنامه تقدير از عوامل و بازيگران سريال «باران» توجهم را جلب کرد و اين برنامه را تماشا کردم. بانک قرضالحسنه رسالت مراسم را برگزار کرده بود و عوامل و بازيگران از نقش خود و احساس خود و بازتاب اجتماعي آن سخن ميگفتند و مديرعامل بانک هم مدعي بود که اگر فرهنگ قرضالحسنه نهادينه شود، افرادي مثل پدر باران به زندان نخواهند افتاد و باران هم سرنوشت غمبار کودک خياباني را پيدا نخواهد کرد. قصدم از اين مقدمه تبليغ بانک رسالت نيست، چرا که از عملکرد و جايگاه و مسوولين آن اطلاعي ندارم و قضاوت را به آينده و عملکرد او واگذار ميکنم، با اين مقدمه ميخواهم به موضوع مهم و مغفول ماندهاي به نام «مسووليت اجتماعي سازمانها و بنگاهها» و شرايط کمرنگ آن در جامعه بپردازم.
هدف مسووليت اجتماعي سازمانها و شرکتها و بنگاهها، خلق ارزشهاي مشترک و ترويج رفتارهاي انساني در جامعه است. شرکتهاي بزرگ، بانکها، تجار، بازاريان و افراد معمولي و بينياز مورد مراجعه موسسات خيريه و افراد نيازمند قرار ميگيرند و به تناسب کمکهاي خوبي هم به اين مراسمات انجام ميدهند، اما مسووليت اجتماعي يعني هدفمند کردن اين درخواستها، يعني طراحي راهکارهايي که هم سود شرکت و سازمان در آن باشد و هم مشکلي از مشکلات جامعه را به صورت سيستماتيک و نه موردي حل ميکند. مسووليت اجتماعي يا CSR موضوع حساسيت برانگيز و مورد توجه سازمانهاي بينالمللي و کشورهاي توسعه يافته و موسسات اعتبار بخشي موجه قرار دارد. بنياد هدايت کيفيت اروپا يا EFQM در مدل الگوي تعالي خود براي سازمانها، مسووليت اجتماعي شرکتها را به عنوان يکي از ارزشهاي هشتگانه ارزيابي خود معرفي کرده است و همچنين يکي از معيارهاي نهگانه خود را براي ارزيابي شرکتها به اين امر اختصاص داده است و هشت درصد از امتياز کل ارزيابي يک سازمان را براي اين معيار در نظر گرفته است، امتيازي که در مدلهاي ارزيابي مالکوم با کدريج اروپا و مدلدمينگ ژاپن ديده نميشود. مدل EFQM يعني عدل سرآمدي و سرآمدي يعني فراتر رفتن از چارچوب الزامات قانوني که سازمان براساس آن فعاليت کرده و براي درک و برآوردهسازي انتظارات ذينفعان سازمان در جامعه تلاش ميکند. مسووليت اجتماعي روشي اخلاقي براي ترويج و حمايت از خوبيها است. سازمانهاي سرآمد که مسووليت اجتماعي خود را در کنار فعاليتهاي حرفهاي بها ميدهند، به طور فراگير و مستمر، نتايج برجسته مرتبط با جامعه را اندازهگيري نموده و به آنها دست مييابند.
سازمانهايي که به مسووليت اجتماعي خود عمل ميکنند، شاخصهاي ادراکي، تصورات و استنباطهاي جامعه درباره سازمان خود را از طريق نظرسنجي، تحقيق ميداني، گزارشها، همايشهاي عمومي، سمينارهاي عمومي، حمايت و ترويج از هر رفتاري و فعاليتي که اهداف و مسووليت اجتماعي آنها را در بردارد را اندازهگيري و براي بهبود آن تلاش ميکنند.
در مقالهاي از دکتر سريعالقلم ميخواندم که براي قرن بيستويکم ده اصل تربيتي اجتنابناپذير در نظر گرفته بود و يکي از اين ده اصل را مسووليت اجتماعي به معناي تربيت براي يک نگرش و وجدان جامعهشناسي ذکر کردن بود. مسووليت اجتماعي، نوعي تعهد نسبت به جامعه است، يک اقدام بهداشتي براي سلامت زندگي اجتماعي است. اگر مسووليت اجتماعي براي جهان تا اين حد اهميت دارد، براي کشور ما با ارزشهاي والاي اسلامي که به مسووليت اجتماعي با نگاه اخلاقي و خارج از معيارهاي عادي از اهميتي به مراتب فراتر برخوردار است. اميد که سازمانها به تاسي از چنين برنامهها به سمت ايفاي مسووليت اجتماعي خود گام بردارند و اين حرکتها را عزيز بداريم چراکه: با تکثير فراگيرانه بهشت، محو جهنم حاصل ميآيد.