گويا قرار است وزير کشور دولت يازدهم با دبيران کل يا نمايندگان احزاب ديدار داشته باشد و پيرامون چيستي و هستي احزاب و چرايي موانع موجود و بر چگونگي برون رفت از بيمهريهاي اعمال شده بر آنها طي ساليان حاکميت دولت مهرورزي تدبيري کند.
حزب به عنوان يک نهاد سياسي، متعلق به جامعه مدرن است، اين ساختار در بسياري از کشورهاي پيشرفته در جايگاه واقعي خود قرار گرفته است، ولي در جامعه در حال توسعه ما به دو دليل اين مهم دچار روزمرگي و پراکنده کاري شده است.
دليل نخست عدم حمايت از اقتدار احزاب توسط دولت و وزارت کشور و در عوض، حمايتهاي پيدا و پنهان از نهادهاي غيررسمي قدرت و اقتدار بخشيدن به آنها، در حالي که توانائي نفوذ اجتماعي ندارند و از فنون زور، قوت و اجبار بهره ميگيرند و فاقد توانايي «تاثيرگذاري»، «تغيير» يا «نفوذ اجتماعي» هستند.
دليل دوم، درون حزبي است که برخي احزاب پروانه فعاليت گرفتهاند، اما فاقد سازو کار لازم براي فعاليت حزبي هستند و به قول رئيسجمهور دکتر روحاني چراغ حزبشان زمان انتخابات روشن ميشود و بعد از آنها خاموش است وعده و عدهاي هم ندارند.
وزارت کشور طي اطلاعيهاي احزاب را به سه دسته تقسيم کرده است؛ احزاب فعال، احزاب نيمه فعال و احزاب غيرفعال. قرار است وزير کشور ابتدا نشستي را با احزاب فعال بدون جهتگيري خاصي تشکيل دهد.
اين اقدام وزارت کشور را اقدامي واقعبينانه و مدبرانه ميدانم. احزاب فعال به صحنه بيايند، ابتدا اساسنامه خانه احزاب را بازنگري و بازمهندسي کنند و سپس به برگزاري مجمع عمومي و انتخاب شوراي مرکزي خانه احزاب و سپس راهاندازي مجدد آن همت نمايند.
يک خانه احزاب واقعي و قدرتمند و نماينده احزاب فعال و نيمه فعال، هم ميتواند واسط مناسبي براي حل و فصل مسائل فيما بين احزاب و دولت باشد و هم ميتواند احزاب نيمه فعال و غيرفعال را هم فعال نمايد و براي عضويت در خانه احزاب شرايط حداقلي بگذارد. کاش وزارت کشور در اين تصميم، يعني ديدار وزير کشور با احزاب فعال، همه را به يک چشم نگاه نکند؛ بر حسب وسعت فعاليت، براي احزاب سهميه تعيين کند. احزابي که در سراسر کشور دفتر حزبي دارند و کنگرههاي سالانه خود را در هر شرايطي برگزار کردهاند و تعداد اعضاي شناسنامهدار آنها بيشتر است، اين اجازه را داشته باشند علاوه بر دبيرکل، تعدادي از اعضاي دفتر سياسي يا دفاتر استاني را هم در اين ديدار معرفي نمايند.
احزاب به دليل جايگاه راهبردي زيربنايي خود، ميتوانند نظامهاي سياسي را در همگام بودن با بدنه جامعه و با پيشرفت و تحولات جهاني ياري دهند.
احزاب واقعي مولد سرمايه اجتماعي در کشور هستند و هر چه ذخيره سرمايه اجتماعي در کشور بالا باشد، نياز به تدوين قوانين و مقررات و ايجاد نهادهاي اجرايي و نظارتي کاهش مييابد. احزاب واقعي ميتوانند زمينهساز تفاهم اجتماعي باشند. هر چه ميزان سرمايه و تفاهم اجتماعي بالاتر رود از چالشها و تنشهاي اجتماعي کاسته ميشود.
پذيرش انديشه، افکار و آراي ديگران نبايد به صورت موضعي و مقطعي باشد، بلکه بايد با نهادينه کردن آن، حاکميت پيوسته خود را در آينه نقد و ارزيابي ديگران بنگرد.
اين مهم در حوزه اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي با اقتدار سازمانهاي مردم نهاد (N.G.O) و در حوزه سياسي با اقتدار احزاب ميسر ميشود.
حال که پس از حدود يکصد و پنجاه روز، دولت تدبير و اميد بر آن شده است که با احزاب بنشيند، انتظار است به جاي روشهاي حذفي، روشهاي اثباتي و سازنده را در پيش گيرد و به چشمانداز روشن توسعه و تکامل همبستگي ملي بيش از منافع فردي و گروهي بينديشد، زيرا منافع تفاهم بلندمدت همگان در اين راز نهفته است.
به يقين نهادهاي غيررسمي قدرت که از فنون زور، اجبار و قوت اقتصادي يا رانتي بهره ميگيرند، مخالف سرسخت اقتدار احزاب رسمي و فعال هستند و با هزار و يک ترفند خواهند کوشيد که از نهادينه شدن قدرت در نقشها و در سلسله مراتب اجتماعي که اعمال آن براي تحقق اهداف اجتماعي مشروع و ضرور است، جلوگيري کنند.
وزارت کشور بايد راه اقتدار احزاب رسمي و فعال را بگشايد. نشست وزير کشور با احزاب فعال از اين منظر، بسيار بااهميت و تعيينکننده است. احزاب شرکتکننده در اين نشست هم بايد هوشمندانه از بروز يک مانور شکلي بينتيجه و تبليغاتي جلوگيري کنند و اجازه ندهند عوامل نهادهاي غيررسمي قدرت اين نشست را ناکام گذارند. به قول زندهياد قيصر امينپور:
چشمها، پرسش بيپاسخ حيرانيها
دستها، تشنه تقسيم فراوانيها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهي
اي سرانگشت تو آغاز گلافشانيها