همانطور که مردم «حق» تعیین سرنوشت از طریق شرکت در انتخابات را دارند، این حق را هم دارند که در انتخابات شرکت نکنند و در واقع رفتار سیاسی خود را با عدم شرکت در انتخابات نشان دهند اما اگر قائل به این باشیم که در صحنه سیاست باید ازمطلق نگری پرهیزکرد و واقع نگری داشت، میتوان در هر برههای سنجید که کدام عمل سیاسی (شرکت در انتخابات یا عدم شرکت) موثرتر، مفیدتر و نتیجه بخشتر است.
در طی این سالها بسیاری از مردم مطالبات، انتقادات و نگرانیهایی داشتهاند که متاسفانه به آن توجه چندانی نشده است. مردم زمانی به درستی«صاحبان اصلی انقلاب» خوانده میشدند ودر این سالها اگر کسانی خواسته یا ناخواسته به تفکیک مردم و حکومت دامن زده اند در واقع به آرمانهای انقلاب خیانت کرده اند . در این سالها بعضی از دولتمردان در حالی که هر رفتار و تصمیم و گفتار خود را به «مردم» نسبت داده اند، عزت مردم را ستاندهاند: مردمیکه باید مشکلاتشان با برنامهریزی اصولی و جامع دولت حل شود در این سالها برای حل کوچکترین مشکل خود باید به دنبال خودروی مقامات اجرایی کشور میدویدند و نامههای خود را تقدیم آنها میکردند! متاسفانه در طول هشت سال گذشته این رفتار به عنوان فرهنگی سیاسی جا افتاد و کار به جایی رسید که آمار تعداد نامههای جمع آوری شده مردم و مراجعات آنها به نهاد ریاست جمهوری به عنوان سند افتخار دولتمردان اعلام میشد! کسانی که چنین نگاهی به مردم داشتند معلوم است که نمیتوانند درک درستی از اعتراض مدنی مردم داشته باشند و منتقدان خود را «خس و خاشاک» بخوانند،معلوم است که نمیتوانند در مناظرههای سیاسی، حرمت افراد مختلف را حفظ کنند و با رفتاری عوامفریبانه سعی در جلب آرای مردم داشته باشند، معلوم است که اعتقادات مردم را با توهم «هاله نور » به بازی میگیرند ...و در نهایت نه تنها گره ای از مشکلات عدیده مردم باز نمیکنند و حاصل کارشان افزایش فقر و بیکاری و اعتیاد و طلاق میشود، که بخشی از نیروهای فعال و وفادار را نیز خانه نشین و دلسرد خواهند کرد. اما آیا فرصت انتخاباتی پیش رو، نمیتواند نقطه عطفی برای پایان دادن به این رفتار و بازگشت عزت سیاسی، اقتصادی به مردم و یکپارچگی ملی باشد؟
شاید کسانی که توقع دارند تمام این معضلات یکباره و در پی معجزه ای عجیب حل شود و مردم به مطالباتشان دست یابند، جوابشان به سوال بالا «منفی » باشد اما چنین معجزه ای مثل «معجزه هزاره سوم » توهمی بیش نیست! واقع بینی این است که خواستههای بحق مردم با فعالیت موثر و منطقی سیاسی، پیگیری مداوم و به مرور زمان بدست میآید و از مشکلات تلنبار شده اندکاندک کاسته میشود و این با قهر بدست نمیآید، بلکه باید از حداقل ظرفیتها استفاده کرد.
همیشه در صحنه سیاست، موفقیتها از همین طریق پیگیری میشود . مثلا در داستان پرونده هسته ای ایران معلوم است که ایران، مواضع و دیدگاههای اروپا و آمریکا در قبال فعالیتهای هستهای کشور را قبول ندارد و در مقابل نظام سلطه قرار دارد ولی این دلیل نمیشود که ایران از مذاکرات قهرکند. از طرف دیگر هیچکس ادعا نمیکند که استفاده ایران از ظرفیت مذاکره به این معنا است که اروپا و آمریکا را قبول دارد.
امروز یکی از انتقادات به مذاکره کنندگان هسته ای (که در مناظرههای تلویزیونی هم به آن پرداخته شده است) این است که گاهی به جای مذاکره، بیانیه و مقاله خوانده میشود و اصول دیپلماتیک رعایت نمیشود . اگر ما چنین انتقادی را قبول داریم باید خودمان هم در وضعیت مشابه آن که موضوع رای دادن یا ندادن منتقدان است (صرف نظر از تفاوتهایی که بین این دو موضوع وجود دارد) منطقی رفتار کنیم و دنبال قهر یا بیانیه دادن نباشیم، رفتار معقول سیاسی داشته باشیم و بتوانیم خواستههایمان را با رفتار متکی بر واقع بینی در صحنه سیاسی در دراز مدت برآورده سازیم و اصلاحات مد نظر خود را به پیش ببریم؛ یعنی باید رای داد و دانست که معنی رای دادن این نیست که صد در صد وضعیت موجود را تائید میکنیم، بلکه معنایش این است که خواهان تغییر هستیم و تغییر را از هر طریق ممکن مطالبه میکنیم.
رای به دکتر حسن روحانی، امروز چنین معنایی میدهد.
در طی این سالها بسیاری از مردم مطالبات، انتقادات و نگرانیهایی داشتهاند که متاسفانه به آن توجه چندانی نشده است. مردم زمانی به درستی«صاحبان اصلی انقلاب» خوانده میشدند ودر این سالها اگر کسانی خواسته یا ناخواسته به تفکیک مردم و حکومت دامن زده اند در واقع به آرمانهای انقلاب خیانت کرده اند . در این سالها بعضی از دولتمردان در حالی که هر رفتار و تصمیم و گفتار خود را به «مردم» نسبت داده اند، عزت مردم را ستاندهاند: مردمیکه باید مشکلاتشان با برنامهریزی اصولی و جامع دولت حل شود در این سالها برای حل کوچکترین مشکل خود باید به دنبال خودروی مقامات اجرایی کشور میدویدند و نامههای خود را تقدیم آنها میکردند! متاسفانه در طول هشت سال گذشته این رفتار به عنوان فرهنگی سیاسی جا افتاد و کار به جایی رسید که آمار تعداد نامههای جمع آوری شده مردم و مراجعات آنها به نهاد ریاست جمهوری به عنوان سند افتخار دولتمردان اعلام میشد! کسانی که چنین نگاهی به مردم داشتند معلوم است که نمیتوانند درک درستی از اعتراض مدنی مردم داشته باشند و منتقدان خود را «خس و خاشاک» بخوانند،معلوم است که نمیتوانند در مناظرههای سیاسی، حرمت افراد مختلف را حفظ کنند و با رفتاری عوامفریبانه سعی در جلب آرای مردم داشته باشند، معلوم است که اعتقادات مردم را با توهم «هاله نور » به بازی میگیرند ...و در نهایت نه تنها گره ای از مشکلات عدیده مردم باز نمیکنند و حاصل کارشان افزایش فقر و بیکاری و اعتیاد و طلاق میشود، که بخشی از نیروهای فعال و وفادار را نیز خانه نشین و دلسرد خواهند کرد. اما آیا فرصت انتخاباتی پیش رو، نمیتواند نقطه عطفی برای پایان دادن به این رفتار و بازگشت عزت سیاسی، اقتصادی به مردم و یکپارچگی ملی باشد؟
شاید کسانی که توقع دارند تمام این معضلات یکباره و در پی معجزه ای عجیب حل شود و مردم به مطالباتشان دست یابند، جوابشان به سوال بالا «منفی » باشد اما چنین معجزه ای مثل «معجزه هزاره سوم » توهمی بیش نیست! واقع بینی این است که خواستههای بحق مردم با فعالیت موثر و منطقی سیاسی، پیگیری مداوم و به مرور زمان بدست میآید و از مشکلات تلنبار شده اندکاندک کاسته میشود و این با قهر بدست نمیآید، بلکه باید از حداقل ظرفیتها استفاده کرد.
همیشه در صحنه سیاست، موفقیتها از همین طریق پیگیری میشود . مثلا در داستان پرونده هسته ای ایران معلوم است که ایران، مواضع و دیدگاههای اروپا و آمریکا در قبال فعالیتهای هستهای کشور را قبول ندارد و در مقابل نظام سلطه قرار دارد ولی این دلیل نمیشود که ایران از مذاکرات قهرکند. از طرف دیگر هیچکس ادعا نمیکند که استفاده ایران از ظرفیت مذاکره به این معنا است که اروپا و آمریکا را قبول دارد.
امروز یکی از انتقادات به مذاکره کنندگان هسته ای (که در مناظرههای تلویزیونی هم به آن پرداخته شده است) این است که گاهی به جای مذاکره، بیانیه و مقاله خوانده میشود و اصول دیپلماتیک رعایت نمیشود . اگر ما چنین انتقادی را قبول داریم باید خودمان هم در وضعیت مشابه آن که موضوع رای دادن یا ندادن منتقدان است (صرف نظر از تفاوتهایی که بین این دو موضوع وجود دارد) منطقی رفتار کنیم و دنبال قهر یا بیانیه دادن نباشیم، رفتار معقول سیاسی داشته باشیم و بتوانیم خواستههایمان را با رفتار متکی بر واقع بینی در صحنه سیاسی در دراز مدت برآورده سازیم و اصلاحات مد نظر خود را به پیش ببریم؛ یعنی باید رای داد و دانست که معنی رای دادن این نیست که صد در صد وضعیت موجود را تائید میکنیم، بلکه معنایش این است که خواهان تغییر هستیم و تغییر را از هر طریق ممکن مطالبه میکنیم.
رای به دکتر حسن روحانی، امروز چنین معنایی میدهد.