از زمانی که اکبر هاشمی رفسنجانی برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ثبت نام کرد، شاهد ایجاد سردرگمی و نگرانی در ستادهای انتخاباتی کاندیداهای اصولگرایی هستیم که با آمدن هاشمی، رویاهای خود را بر باد رفته می بینند. جالب اینجاست که اصولگرایان در این زمینه دچار تناقضات عجیبی شده اند. آنها از یک سو مدام توسط رسانه های پرشمار خود بر این طبل می کوبند که هاشمی پایگاه مردمی ندارد و شکست سختی خواهد خورد و از سوی دیگر، نگرانی خود را در قالب نصیحت کردن به هاشمی و پند دادن به او ارائه می دهند و به او توصیه می کنند از انتخابات کناره گیری کند تا مبادا شکست سختی را بپذیرد. معلوم نیست که اگر واقعا هاشمی رای ندارد، پس چرا اصولگرایان تا این حد نگران حضور او در عرصه هستند و اگر از پایگاه مردمی برخوردار است، پس چرا دائم می خواهند به گونه ای وانمود کنند که هاشمی رای ندارد؟
بررسی این موضوع کار چندان دشواری نیست. واقعیت آن است که هاشمی امروز متفاوت با هاشمی گذشته است و این نه صرفا به دلیل تغییر شخص هاشمی، بلکه به دلیل تغییر شرایط جامعه است که هاشمی را که زمانی اصلاح طلبان با او مخالف بودند، به مهمترین چهره اردوگاه آنها تبدیل کرده است. در این زمینه، نه ایرادی می توان به هاشمی وارد ساخت و نه می توان بر اصلاح طلبان خرده گرفت؛ چرا که شرایط جامعه، شرایطی ثابت و ایستا نیست، بلکه جامعه مدام در حال حرکت است و کنشگران سیاسی، بر اساس شرایط روز جامعه، مسیر حرکت خود را روشن می سازند. اما آنچه در این نوشتار مد نظر من است، موضوع شخص هاشمی نیست، بلکه موضوع اخلاق سیاسی است که در موسم انتخابات در کشور ما رنگ می بازد و برخی فعالان سیاسی به هر بهانه ای به رقیبان خود برچسب می زنند و حتی به آنها توهین می کنند. این روال نامیمون حتی در کشورهای غربی هم که برخی معتقدند اخلاق در آنها رنگ باخته، گاه به این شدت دیده نمی شود. در غرب هم اگر در زمان رقابتهای انتخاباتی، ادعایی علیه فردی مطرح شود که گوینده نتواند آن را اثبات کند، بی تفاوت از کنار آن عبور نمی کنند و مدعی باید آن را اثبات کند. اما در کشور ما به راحتی به یکدیگر اتهام می زنند و حتی توهین می کنند. ماجرای "بگم بگم" که از مناظرات انتخاباتی ۱۳۸۸ آغاز شد و عکس همسر یک کاندیدای انتخاباتی در دست کاندیدایی دیگر، به یک عامل ادعا تبدیل شد، اعتراضاتی که به پرونده سازی علیه برخی کاندیداها در آن زمان مطرح شد و مواردی از این دست، اگر در همان زمان به طور جدی پیگیری می شد امروز شاهد رنگ باختن بیش از پیش اخلاق در عرصه سیاسی کشور نبودیم. جالب اینجاست که حامیان کاندیدایی که آن زمان اینگونه رفتارها را پیش گرفته بود، در آن مقطع سکوت کردند و حال که دولت او به آخر خط رسیده و او و همراهانش امیدی برای ریاست جمهوری ندارند، تازه یادشان افتاده به انتقاد از رفتارهای آن روز او بپردازند؛ گویی در آن زمان خواب بودند.
حالا چنین روندی دوباره آغاز شده است. یکی از پایگاههای خبری به اصطلاح اصولگرا، به هاشمی رفسنجانی نصیحت کرده از حضور در انتخابات انصراف دهد و برای آنکه ناتوانی هاشمی را اثبات کند ادعایی مطرح کرده که به زعم من، اگر نتواند ادعای خود را اثبات کند باید در این دنیا و حتی آخرت پاسخگو باشد. نویسنده گمنام مطلب آن سایت اصولگرا نوشته که هاشمی در انجام نیازهای شخصی خود نیازمند کمک و استعانت دیگران است و به همین دلیل شورای نگهبان نباید او را تایید صلاحیت کند. حتما همه می دانند که منظور از "انجام نیازهای شخصی" چیست. اگر از یک منظر به این موضوع بنگریم، این موضع گیری نشانه دیگری از نگرانی اصولگرایان از کاندیداتوری هاشمی است اما از منظری دیگر که مهمتر به نظر می رسد، این امر نشانه ای روشن از سایه انداختن بداخلاقی و توسل به هر وسیله ای برای نیل به هدف، ولو با کمک دروغ است؛ موضوعی که در انتخابات گذشته آسیبهای فراوانی به کشور وارد ساخت و در انتخابات پیش رو نیز، این تازه نخستین نشانه های آن است که پیش بینی می شود این خط مشی، پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت کاندیداها با جدیت بیشتری از سوی این جریان پیگیری شود. در چنین فضایی، تاکید بر موضوع اخلاق توسط کاندیداهای اصلاح طلب و مشخصا ضرورت تشکیل دولت اخلاق نشانه ای روشن از درک جریان اصلاحات از زیانهای جبران ناپذیر بی اخلاقی در جامعه ای اسلامی است که قرار است الگو باشد.
بررسی این موضوع کار چندان دشواری نیست. واقعیت آن است که هاشمی امروز متفاوت با هاشمی گذشته است و این نه صرفا به دلیل تغییر شخص هاشمی، بلکه به دلیل تغییر شرایط جامعه است که هاشمی را که زمانی اصلاح طلبان با او مخالف بودند، به مهمترین چهره اردوگاه آنها تبدیل کرده است. در این زمینه، نه ایرادی می توان به هاشمی وارد ساخت و نه می توان بر اصلاح طلبان خرده گرفت؛ چرا که شرایط جامعه، شرایطی ثابت و ایستا نیست، بلکه جامعه مدام در حال حرکت است و کنشگران سیاسی، بر اساس شرایط روز جامعه، مسیر حرکت خود را روشن می سازند. اما آنچه در این نوشتار مد نظر من است، موضوع شخص هاشمی نیست، بلکه موضوع اخلاق سیاسی است که در موسم انتخابات در کشور ما رنگ می بازد و برخی فعالان سیاسی به هر بهانه ای به رقیبان خود برچسب می زنند و حتی به آنها توهین می کنند. این روال نامیمون حتی در کشورهای غربی هم که برخی معتقدند اخلاق در آنها رنگ باخته، گاه به این شدت دیده نمی شود. در غرب هم اگر در زمان رقابتهای انتخاباتی، ادعایی علیه فردی مطرح شود که گوینده نتواند آن را اثبات کند، بی تفاوت از کنار آن عبور نمی کنند و مدعی باید آن را اثبات کند. اما در کشور ما به راحتی به یکدیگر اتهام می زنند و حتی توهین می کنند. ماجرای "بگم بگم" که از مناظرات انتخاباتی ۱۳۸۸ آغاز شد و عکس همسر یک کاندیدای انتخاباتی در دست کاندیدایی دیگر، به یک عامل ادعا تبدیل شد، اعتراضاتی که به پرونده سازی علیه برخی کاندیداها در آن زمان مطرح شد و مواردی از این دست، اگر در همان زمان به طور جدی پیگیری می شد امروز شاهد رنگ باختن بیش از پیش اخلاق در عرصه سیاسی کشور نبودیم. جالب اینجاست که حامیان کاندیدایی که آن زمان اینگونه رفتارها را پیش گرفته بود، در آن مقطع سکوت کردند و حال که دولت او به آخر خط رسیده و او و همراهانش امیدی برای ریاست جمهوری ندارند، تازه یادشان افتاده به انتقاد از رفتارهای آن روز او بپردازند؛ گویی در آن زمان خواب بودند.
حالا چنین روندی دوباره آغاز شده است. یکی از پایگاههای خبری به اصطلاح اصولگرا، به هاشمی رفسنجانی نصیحت کرده از حضور در انتخابات انصراف دهد و برای آنکه ناتوانی هاشمی را اثبات کند ادعایی مطرح کرده که به زعم من، اگر نتواند ادعای خود را اثبات کند باید در این دنیا و حتی آخرت پاسخگو باشد. نویسنده گمنام مطلب آن سایت اصولگرا نوشته که هاشمی در انجام نیازهای شخصی خود نیازمند کمک و استعانت دیگران است و به همین دلیل شورای نگهبان نباید او را تایید صلاحیت کند. حتما همه می دانند که منظور از "انجام نیازهای شخصی" چیست. اگر از یک منظر به این موضوع بنگریم، این موضع گیری نشانه دیگری از نگرانی اصولگرایان از کاندیداتوری هاشمی است اما از منظری دیگر که مهمتر به نظر می رسد، این امر نشانه ای روشن از سایه انداختن بداخلاقی و توسل به هر وسیله ای برای نیل به هدف، ولو با کمک دروغ است؛ موضوعی که در انتخابات گذشته آسیبهای فراوانی به کشور وارد ساخت و در انتخابات پیش رو نیز، این تازه نخستین نشانه های آن است که پیش بینی می شود این خط مشی، پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت کاندیداها با جدیت بیشتری از سوی این جریان پیگیری شود. در چنین فضایی، تاکید بر موضوع اخلاق توسط کاندیداهای اصلاح طلب و مشخصا ضرورت تشکیل دولت اخلاق نشانه ای روشن از درک جریان اصلاحات از زیانهای جبران ناپذیر بی اخلاقی در جامعه ای اسلامی است که قرار است الگو باشد.