گفتهاند که نظریات و اندیشههای انسان از جهت نوع کارکرد مترتب بر آنها به ۳ گروه تقسیم میشود:
۱- نظریات و اندیشههایی که جنبه شناختی دارند و به توصیف یا تبیین واقعیتهای طبیعی یا انسانی میپردازند و از چگونگی و چرایی وجود و موجودات سخن میگویند.
۲- نظریات و اندیشههایی که جنبه هنجاری دارند. این اندیشهها به صدور احکامی در زمینه خوب و بد، باید و نباید، شایسته و ناشایسته میانجامد.
۳- اندیشههایی که جنبه راهحلی، راهبردی و تدبیر دارند. این نوع اندیشهها نیز، پیشبرد امور و مسایل اجتماعی در شرایط خاص زمانی و مکانی را مورد توجه قرار میدهند و برای آنها راهحل ارائه میکنند.
شایان ذکر است که اخبار و گزارشها از جنس نظر و اندیشه نیستند و خبر گزارشی عینی از واقعیتهاست که دارای یک یا چند ارزش خبری بوده و تحت تاثیر عواملی شکل میگیرد.
با این اشاره مختصر نگاهی کوتاه میاندازم به نظریات و اندیشههای نه چندان زیبای دکتر صادق زیباکلام که صفاتی چون استاد علوم سیاسی! و فعال سیاسی و صاحبنظر و... را هم یدک میکشد، اما نظریاتش در هیچ یک از گروههای فوقالذکر جای نمیگیرد.
در نتیجه کارکردی هم بر نظریاتش مترتب نیست و معلوم نیست که چرا میگوید؟
اظهارات او در دفاع از رضاشاه، دعوت از اصلاحطلبان که از نامزدی اصولگرا حمایت کنند و دعوت از ناطقنوری و حسن روحانی برای تشکیل دولت آشتی ملی، تکلیف به همه، که پشت سر هاشمی قرار بگیرند، تا پیشنهاد به نظام که برای خلاص شدن از مشایی از خاتمی دعوت به نامزدی کند تا تاسیس کارگاه اصلاحطلبشناسی! و دفاع از امیرمنصور آریا قهرمان پرونده فساد مالی سه هزار میلیارد تومانی و بالاخره تعیین عدد برای آرای نامزدهایی که با پریشانگوییهای او همراه نمیشوند! و همه و همه در تقسیمبندی فوقالذکر جای نمیگیرند و به عبارتی سادهتر سخنانی پراکنده، متناقض، متضاد و بیپشتوانه که هیچ کارکردی بر آنها مترتب نیست. چون اگر قرار باشد به نظر و اندیشهای کار کردی مترتب باشد باید در یکی از سه گروه فوق قرار گیرد یا در وادی خبر و گزارش عینی از واقعیتها جای داشته باشد که حضرتشان اصلا از چیزی و جایی خبر ندارد و سخنانش استنباطهایی است فردی و ذهنی که فقط برای خودش معنا دارد و تعینی بر آنها در ظرف جامعه نیست. سخنانی از نوع این که فلان آدمها دو میلیون رای میآورند که نه مبنای نظر و اندیشه دارد و نه از جنس خبر و گزارش است با چه هدفی بیان میشود؟ سفارشی و ماموریتی است از جایی و افرادی؟ یا انگیزهای درونی است که ریشه در حب و بغضهای شخص داشته و با هدف تحقیر دیگران و سبک کردن خود بیان میشود که اگر چنین باشد، تنها میتوانم از باب تذکر خدمتشان بگویم که بزرگان دینی و اخلاقی گفتهاند: از سه چیز برحذر باش: حقیر دیدن دیگران، فخرفروشی و غرور و به سه چیز کفر بورز: بدخواهی، خیانت و پلیدی. این همه پراکندگی و بیهدفی و بدون تحقیق و بیمبنا در مورد عالم و آدم و هرکس و هرچیز در هرجا سخن گفتن و نظر دادن ضمن این که شایسته یک استاد دانشگاه نیست، یک مانع جدی است برای سایر اساتید و صاحبنظران که باید در حساسترین زمان کشور به ایفای نقش بپردازند، چون نگران قرار گرفتن در جایگاهی مشابه ایشان در ترازوی قضاوت مردم خواهند شد و ترجیح میدهند سکوت کنند.
برای آنکه حجتی بر مطالبم عرضه کرده باشم، نظر دکتر زیباکلام در دی ماه ۹۱ و فروردین ۹۲ نسبت به دکتر حسن روحانی را مرور میکنم.
دی ۹۱:
«... از بین نامزدهایی که مطرح هستند مثل آقایان قالیباف، ولایتی، حداد عادل و سعید جلیلی، از میان همه اینها حسن روحانی به دلیل صلابت و ریشههای سیاسی که دارند از شانس بیشتری برخوردار است تا بتواند دولت آشتی ملی را تشکیل دهد. ...»
۲۳ فروردین ۹۲:
«... آقای روحانی در صورت کاندیداتوری حداکثر ۲ میلیون رای خواهد داشت و...» و دهها سخن متناقض، متعارض و بیمبنا در مورد این و آن که پرداختن به آنها عذاب نویسنده و صداع خواننده را در بردارد.
امروز کسی که الفبای سیاست را خوانده باشد میداند که اعلام نامزدیها، به صحنه آمدن و سیاستورزیها شئون مختلف دارد و دلایل عقلی و نقلی متعدد، همانند سیبی که به هوا انداخته شده است صدها دور میزند تا به زمین برسد. امروز زمان تفسیر و تحلیل و اندیشهها و ارائه نظریات است، زمان شمردن آرا نیست. فصل کیل اندیشهها و نظریات و ریشهها است. انتظار این است که یک استاد علوم سیاسی در حوزه نظر و اندیشه نوعی کارکرد برای سخن خود قائل باشد و همچنان در آغاز نماند و نباشد، به جلو حرکت کند و در عالم واقع سیاسی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را پشت سر گذارد و در این حوزه «مرد» نظر و اندیشه شود، نه آنکه با ملاحظه و تحلیل سخنانش در یک دوره چندساله این سخن نغز زندهیاد قیصر امینپور را برای ما به یاد آورد:
ای عقل که وامانده صدها رازی تا چند به چون و چند میپردازی
یاران سفر عشق به پایان بردند تو مرد نهای، هنوز در آغازی!
۱- نظریات و اندیشههایی که جنبه شناختی دارند و به توصیف یا تبیین واقعیتهای طبیعی یا انسانی میپردازند و از چگونگی و چرایی وجود و موجودات سخن میگویند.
۲- نظریات و اندیشههایی که جنبه هنجاری دارند. این اندیشهها به صدور احکامی در زمینه خوب و بد، باید و نباید، شایسته و ناشایسته میانجامد.
۳- اندیشههایی که جنبه راهحلی، راهبردی و تدبیر دارند. این نوع اندیشهها نیز، پیشبرد امور و مسایل اجتماعی در شرایط خاص زمانی و مکانی را مورد توجه قرار میدهند و برای آنها راهحل ارائه میکنند.
شایان ذکر است که اخبار و گزارشها از جنس نظر و اندیشه نیستند و خبر گزارشی عینی از واقعیتهاست که دارای یک یا چند ارزش خبری بوده و تحت تاثیر عواملی شکل میگیرد.
با این اشاره مختصر نگاهی کوتاه میاندازم به نظریات و اندیشههای نه چندان زیبای دکتر صادق زیباکلام که صفاتی چون استاد علوم سیاسی! و فعال سیاسی و صاحبنظر و... را هم یدک میکشد، اما نظریاتش در هیچ یک از گروههای فوقالذکر جای نمیگیرد.
در نتیجه کارکردی هم بر نظریاتش مترتب نیست و معلوم نیست که چرا میگوید؟
اظهارات او در دفاع از رضاشاه، دعوت از اصلاحطلبان که از نامزدی اصولگرا حمایت کنند و دعوت از ناطقنوری و حسن روحانی برای تشکیل دولت آشتی ملی، تکلیف به همه، که پشت سر هاشمی قرار بگیرند، تا پیشنهاد به نظام که برای خلاص شدن از مشایی از خاتمی دعوت به نامزدی کند تا تاسیس کارگاه اصلاحطلبشناسی! و دفاع از امیرمنصور آریا قهرمان پرونده فساد مالی سه هزار میلیارد تومانی و بالاخره تعیین عدد برای آرای نامزدهایی که با پریشانگوییهای او همراه نمیشوند! و همه و همه در تقسیمبندی فوقالذکر جای نمیگیرند و به عبارتی سادهتر سخنانی پراکنده، متناقض، متضاد و بیپشتوانه که هیچ کارکردی بر آنها مترتب نیست. چون اگر قرار باشد به نظر و اندیشهای کار کردی مترتب باشد باید در یکی از سه گروه فوق قرار گیرد یا در وادی خبر و گزارش عینی از واقعیتها جای داشته باشد که حضرتشان اصلا از چیزی و جایی خبر ندارد و سخنانش استنباطهایی است فردی و ذهنی که فقط برای خودش معنا دارد و تعینی بر آنها در ظرف جامعه نیست. سخنانی از نوع این که فلان آدمها دو میلیون رای میآورند که نه مبنای نظر و اندیشه دارد و نه از جنس خبر و گزارش است با چه هدفی بیان میشود؟ سفارشی و ماموریتی است از جایی و افرادی؟ یا انگیزهای درونی است که ریشه در حب و بغضهای شخص داشته و با هدف تحقیر دیگران و سبک کردن خود بیان میشود که اگر چنین باشد، تنها میتوانم از باب تذکر خدمتشان بگویم که بزرگان دینی و اخلاقی گفتهاند: از سه چیز برحذر باش: حقیر دیدن دیگران، فخرفروشی و غرور و به سه چیز کفر بورز: بدخواهی، خیانت و پلیدی. این همه پراکندگی و بیهدفی و بدون تحقیق و بیمبنا در مورد عالم و آدم و هرکس و هرچیز در هرجا سخن گفتن و نظر دادن ضمن این که شایسته یک استاد دانشگاه نیست، یک مانع جدی است برای سایر اساتید و صاحبنظران که باید در حساسترین زمان کشور به ایفای نقش بپردازند، چون نگران قرار گرفتن در جایگاهی مشابه ایشان در ترازوی قضاوت مردم خواهند شد و ترجیح میدهند سکوت کنند.
برای آنکه حجتی بر مطالبم عرضه کرده باشم، نظر دکتر زیباکلام در دی ماه ۹۱ و فروردین ۹۲ نسبت به دکتر حسن روحانی را مرور میکنم.
دی ۹۱:
«... از بین نامزدهایی که مطرح هستند مثل آقایان قالیباف، ولایتی، حداد عادل و سعید جلیلی، از میان همه اینها حسن روحانی به دلیل صلابت و ریشههای سیاسی که دارند از شانس بیشتری برخوردار است تا بتواند دولت آشتی ملی را تشکیل دهد. ...»
۲۳ فروردین ۹۲:
«... آقای روحانی در صورت کاندیداتوری حداکثر ۲ میلیون رای خواهد داشت و...» و دهها سخن متناقض، متعارض و بیمبنا در مورد این و آن که پرداختن به آنها عذاب نویسنده و صداع خواننده را در بردارد.
امروز کسی که الفبای سیاست را خوانده باشد میداند که اعلام نامزدیها، به صحنه آمدن و سیاستورزیها شئون مختلف دارد و دلایل عقلی و نقلی متعدد، همانند سیبی که به هوا انداخته شده است صدها دور میزند تا به زمین برسد. امروز زمان تفسیر و تحلیل و اندیشهها و ارائه نظریات است، زمان شمردن آرا نیست. فصل کیل اندیشهها و نظریات و ریشهها است. انتظار این است که یک استاد علوم سیاسی در حوزه نظر و اندیشه نوعی کارکرد برای سخن خود قائل باشد و همچنان در آغاز نماند و نباشد، به جلو حرکت کند و در عالم واقع سیاسی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را پشت سر گذارد و در این حوزه «مرد» نظر و اندیشه شود، نه آنکه با ملاحظه و تحلیل سخنانش در یک دوره چندساله این سخن نغز زندهیاد قیصر امینپور را برای ما به یاد آورد:
ای عقل که وامانده صدها رازی تا چند به چون و چند میپردازی
یاران سفر عشق به پایان بردند تو مرد نهای، هنوز در آغازی!