با نزدیکی به موسم انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شاهد تکاپوی جناح اصولگرا برای تداوم قدرت خود بر عرصه سیاسی کشور علیرغم کارنامه ضعیف هشت ساله این جناح با مدیریت یکپارچه اصولگرایانه برقوای مقننه و مجریه کشور هستیم و تقریبا هر روز شاهد اظهار نظری از منصوبین این طیف سیاسی در رسانهها هستیم. ماه گذشته غلامعلی حدادعادل از کاندیداهای احتمالی جبهه پایداری اعلام داشت که ۶۰ درصد رای جامعه مربوط به جبهه پایداری خواهد بود و طی روزهای گذشته نیز روحاللهحسینیان نماینده اصولگرای حامی دولت مجلس در اظهار نظری جالب، پیشبینی ۸۰ درصد آرا را برای جبهه پایداری داشت. این در حالی است که جبهه پایداری به عنوان طیف اصولگرای حامی دولت در انتخابات مجلس نهم که با عدم رقابت جناح اصلاحطلب روبرو بود، به عنوان کرسی اقلیت مجلس دست یافت و در انتخابات هیات رئیسه مجلس نیز که حامی ریاست حداد عادل بر ریاست مجلس بودند شکست خوردند. حداد عادلی که در زمان ریاست مجلس هفتم با اعلام اینکه اگر در راس بودن مجلس، نظارت همه جانبه بر اقدامات فراقانونی دولت احمدینژاد است، این در راس بودن را نمیخواهم، عملا مجلس را به جای قوه نظارتی، به قوه ناظر تبدیل ساخت و جالب آنکه اکنون طیف جبهه پایداری با توهم عجیب مقبولیت در میان مردم، کاندیدای خود را از هم اکنون پیروز انتخابات پیشروی ریاستجمهوری میداند. آنچه بیشاز پیش سوال برانگیز میرسد این است که نتیجه هشت سال مدیریت اصولگرایان بر بالاترین جایگاههای سیاسی کشور چیزی جز ایجاد معضلات فراوان در عرصههای گوناگون به دنبال نداشته است و این طیف به جای آن که پاسخگوی عملکرد ضعیف خود باشند از هم اکنون تمام تلاش خود را معطوف کردهاند تا با به دست آوردن ریاستجمهوری آینده، بر مدیریت مشکل آفرین خود برای کشور و ملت ادامه دهند. توهم خودبزرگبینی که در هشت سال گذشته این گروه اقلیت دارای قدرت به استناد آن برای اکثریت ملت که خواهان تداوم رویه اصلاحطلبی بودهاند تصمیمگیری کرده و اکنون نیز با ادامه این روش و تفکر به دنبال تثبیت مدیریت ناکارآمد و سیاستهای بحث برانگیز خود برای دوره هشت ساله دیگری هستند، این نوع اظهارنظرها به جای آنکه نمایانگر دغدغه خدمت و پیشرفت و توسعه کشور باشد، نشاندهنده اشتهای سیریناپذیر بخشی از جریان اصولگرا برای ادامه حضور در قدرت است.