در آستانه فرا رسیدن عید سعید قربان قرار داریم دهها هزار زائر حرمین شریفین آماده میشوند تا در روز این عید فرخنده با انجام اعمال قربانی و حلق و سعی صفا و مروه حج تمتع خود را کامل کنند به این بهانه چند حکایت از انجام سفر حج تقدیم شما خوانندگان گرامی میشود در پایان نیز اشارهای به آداب تودیع با حرمین شریفین داریم حکایتی از سفر حج علامه محمدتقی بهلول گنابادی(پاداش ده برابر خداوند) نهایت توکل به خدا
✔️زمانیکه علامه بهلول در سفر حج بود پیاده از مکه عازم مدینه بود که در بین راه به استراحتگاهی رسید و هندوانه ای خرید و به عنوان غذا خورد و پوست آن را کنار بوتههای سمت بیابان گذاشت که متوجه زنی شد که همراه بچه هایش با لباسهایی مندرس آمد و پوست هندوانه را برداشته و تکه تکه کرده و هر تکه را به یکی از بچههایش داده و آنها پوست هندوانه را خوردند. او که متوجه فقر شدید آن زن شده بود کل پولش را که 1500ریال سعودی بود به آن زن داد و حساب کرد تا دو سه روز دیگر که به مدینه برسد میتواند گرسنه بماند و فقط در بین راه آب بنوشد تا در مدینه از آشنایانش پولی قرض بگیرد. پس پیاده به راهش ادامه داد مدتی نگذشت که ماشینی کنارش متوقف شد که حامل کاروان حجاجی بود که عازم مدینه بودند روحانی کاروان که از دوستان او بود او را شناخته بود از او خواست که همسفر آنان شود. وقتی دید که او سوار ماشین نمیشود و قصد کرده راه را پیاده طی کند یک دسته پول به او هدیه میدهد و به سفارش روحانی کاروان برخی از کاروانیان نیز مقدار دیگری پول به بهلول هدیه میدهند. با رفتن ایشان بهلول پول را شمارش میکند و میبیند دقیقا 15000 ریال سعودی شده است. در این هنگام به یاد این آیه شریفه میافتد که میفرماید:
«من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها و من جاء باالسیئة فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون» (سوره انعام آیه 160). اخلاق و آداب در حج و زیارت
داستان آموزنده ای از حج
«شخصى به نام عبدالجبار مستوفى به حج مىرفت. او هزار دينار زر همراه داشت، روزى از كوچهاى در كوفه مىگذشت که به طور اتفاقی به خرابهاى رسيد، زنى را ديد كه در آنجا چيزى را جستجو مىكرد و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشهاى مرغ مردهاى ديد و آن را زير چادر گرفت و از آن خرابه دور شد. عبدالجبار با خود گفت: اين زن احتياج دارد و فقير است، بايد ببينم وضع او چگونه است. بدنبال او رفت تا اينكه زن داخل خانهاى شد. كودكانش پيش او جمع شدند و گفتند: اى مادر! براى ما چه آوردهاى كه از گرسنگى هلاك شديم؟ زن گفت: مرغى آوردهام تا براى شما بريان كنم! عبدالجبار چون اين را شنيد گريست و از همسايگان آن زن احوالش را پرسيد. گفتند زن عبدالله بن زيد علوى است.
شوهرش را حَجّاج كشته و كودكانش را يتيم كرده است. مروت خاندان رسالت، وى را نمىگذارد كه از كسى چيزى طلب كند. عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهى كرد، حجّ تو اين است. آن هزار دينار را از ميان باز كرد و به آن خانه رفت و كيسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در كوفه ماند و به سقايى مشغول شد. چون حاجيان مراجعت كردند و به كوفه نزديك شدند مردمان به استقبال آنها رفتند، عبدالجبار نيز رفت. چون نزديك قافله رسيد، شتر سوارى، جلو آمد و بر وى سلام كرد و گفت: اى عبدالجبار! از آن روز كه در عرفات ده هزار دينار به من سپردى تو را مىجويم، زر خود را بستان، و ده هزار دينار به وى داد و ناپديد شد. آوازى برآمد كه اى عبدالجبار! هزار دينار در راه ما بذل كردى ده هزار دينار فرستاديم و فرشتهاى را به صورت تو خلق كرديم و تا زنده باشی هر ساله از برايت حج گذارد تا براى بندگانم معلوم شود كه رنج هيچ نيكوكارى به درگاه ما ضايع نيست» البته که غرض از نگارش اين سطور پايين آوردن منزلت حج نيست. چرا که، در روايت آمده است كه اگر كسى هم وزن كوه ابوقبيس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند جاى حج را نخواهد گرفت، همچنين در تكرار حج سفارشات مؤكّدى است که خانه خدا نبايد خالى بماند و شعار بلند آوازه حج بايد جاودانه باشد، هدف يادآورى اين نكته مهم است كه يك بعدى نبايد نگريست و راه افراط و تفريط نبايد پيمود كه حج جايى دارد و خدمت به بندگان نيازمند خدا نیز جايى. و هر يك نبايد ديگرى را نفى كند و از هيچكدام نبايد غفلت ورزيد.
دعا و نيابت براى ديگران
در همين راستا و به منظور پيوند عاطفى با ديگر مسلمانان، بر زائر است همانگونه كه در روايت تأكيد شده، دعاهاى خود را تعميم دهد و جمیع مؤمنان را دعا كند و در اعمال مستحبى چون طواف، عمره مفرده و حج مستحبى، براى ديگران نيابت كند. چه اين كار نه تنها از ثواب عمل وى نمىكاهد بلكه سبب آن مىشود كه عملش مقبول و دعايش مستجاب گردد.