پناهیان از آنهایی است که به جز جهالت و بیسوادی، اشتهای سیریناپذیری برای دیده شدن دارد و بر همین اساس گهگاه حرفهای عجیب میزند تا بیشتر مورد توجه واقع شود. بر این اساس اصلا بعید نیست که الان از وضعیت شکل گرفته علیه خودش خشنود هم باشد! دیده شدن به هر قیمتی و شهرت به هر وسیلهای از زمان برادر ِ حاتمطایی تا به حال نمونههای بسیار داشته و البته بیماری این نوع افراد را در روزگار ما با رواندرمانی تا حدودی مرتفع میکنند.
با این وصف باید گفت که اگر پناهیان فقط خودش بود، قابلیت این همه نقد را نداشت؛ اما متاسفانه او برکشیده و مورد حمایت کسانی است که قدرت دارند و علاوه بر قدرت، داعیهدار حفاظت و مدعی میراثداری مذهب هستند. به او تریبون داده شده و حرفهای جاهلانهاش از سوی همانها پوشش داده میشود و به عنوان آموزههای دینی به عامهی مردم ارائه میشود. بر این مبناست که باید هرچه بیشتر او را رسوا کرد و از جهالت و انحرافش سخن گفت و عامه را آگاه کرد. اشتباهات او منحصر به همین مورد اخیر نیست که با «برخورد مومنانه» بیخیالش شد!
برخی از لزوم عذرخواهی پناهیان گفتهاند. خودش و طرفدارانش هم خیال میکند با بیان روایتی مشکوک از دیدار با شیخ حسین انصاریان قضیه را فیصله دادهاند! اما آنچه میتواند پایانی بر جهالت باشد، «توبه» است. پناهیان باید توبه کند و توبه واقعی منوط به این است که از راه رفته برگردد و به جای سخنرانی، برود در محضر علمای واقعی و روشنبین زانو بزند و آنچه نیاموخته ولی ادعایش را دارد، بیاموزد. روشن است که چنین کاری برای او دشوار است. خداوند از بعضی افراد توفیق توبه را میگیرد.